دیروز به لطف یکی از پژوهشیان گرامی، در جریان مطالعه یک گزارش از نشستی قرار گرفتم که چند روز پیش تر در جامعه الزهراء قم صورت گرفته است و موضوع آن به نهج البلاغه مربوط می شود که یکی از حوزه های مطالعه و تحقیق ما در این سالها بوده است -به لطف خدا-.
نطریه پرداز نشست نامبرده، خانم ناهید طیبی است که شناخت بیشتری از ایشان جز گفتار حاضر ندارم. سپس آقای حسینیان مقدم عضو هیئت علمی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه به ایراد سخنرانی در نقد گفتار خانم طیبی پرداخته است. پس از خواندن گزارش مذکور به نوبه ی خود در سخنرانی منتقد، ادعاهای قابل نقدی دیدم که گذشته از سستی دلایل آنها، که در جای خود باید گفته شود، اشکال بزرگتری در آن وجود دارد و آن مغالطه پنهانی است که گوینده برای رد یک نظریه، به جای استدلال آوری، به طرح ادعاهایی نااستوار و یا مخدوش می پردازد که اثبات شدنی نیستند و گوینده آن نیز هیچ تعهدی به اثبات آنها ندارد. برای نمونه برخی از این موارد را که در تیتر ها گزارش شده است در اینجا می آورم تا درشت تر دیده شده و به دقت در آنها تامل شود.
حسینیان مقدم گفته است:《زنستیزی سیر تاریخی ندارد》و سپس در توصیح آن گفته《من برخلاف ارایهدهنده بحث تصور نمیکنم که زن ستیزی سیر تاریخی داشته باشد و عمدتا در صد سال اخیر در مباحث روشنفکری مطرح میشود.》
در جای دیگری از بحث می گوید《تعبیر نواقصالعقول دلیل تحقیر نیست》و در توضیح و اثبات این عبارت ابهام آمیز، عنوان می کند《سیدمحمدحسین فضل الله به سمت جعلی بودن[این حدیث] رفته ولی در نهایت به سمت توجیه پیش میرود یکی هم شمس الدین است که آن را ضعیف میداند و ارشادی مطرح میکند؛ مرحوم مطهری نیز آن را ارشادی میداند ولی نمیتوان نظر این افراد را حجت شرعی دانست.》
همچنین تیتر های《مرفوع و مرسل بودن در همه جا دلیل عدم اعتبار نیست》که گویا مقصود اصلی گوینده در اینجا “اعتبار مراسیل و مرفوعات” است مگر “ما خرج بالدلیل” و یا تیتر《زیرسؤال بردن انتساب خطبه ۸۰ به امام(ع) به راحتی نیست》که به راحتی نمی شود مفهوم درستی از جمله مذکور برداشت کرد مگر انکه چنین گفته هایی را از نوع ارتجالی بدانیم که معمولا ما گویندگان از آنها پر نصیبیم.
به هر جهت این گفته ها مصداق آن شاهد مثل گردیده که “زاد فی الطنبور نغمه اخری” و به جای زدودن گره از مسئله، بر جدال های نااستوار پیرامون آن افزوده است. اکنون هر کسی می داند که زن ستیزی سیر تاریخی ای دارد که تقریبا به درازای عمر بشر در زمین است و به عکس گفته های گوینده، مخالفت با این تفکر غلط، حاصل روشنفکری های متاخر در جهان است. متاسفانه وارونگی فکر هم در اشخاص هم مانند وارونگی هوا، اتفاق غریبی است، با این تفاوت که اولی بسیار فراوان و در این روزگار پر اتفاق است.
اگر از گوینده منتقد ومحترم و استدلال های ایشان بگذریم گزارش خبرگزاری ایکنا و درج آن در برخی سایت ها نیز حاوی نکته هایی است که در اینجا چند مورد از آن را یادآور می شوم.
۱٫ برگزاری چنین نشست هایی نشان می دهد که با همه تلاش های صورت گرفته به منظور ساختار دهی ذهنی از پیش طراحی شده به دانش اموختگان چنین مراکزی، خوشبختانه امروز بارقه هایی از نگرش های نو و غیر کلیشه ای در آنها در حال بروز و ظهور است و در این نشست هم گوشه ای از آن به خوبی اشکار می شود. این امر را باید به فال نیک گرفت زیرا هرگز گمان نمی رفت که دانش اموختگان چنین مراکزی، بدین گونه در برابر یک نظریه پر حساسیت آن هم به این گستردگی، روشنی و صراحت به نقد بپردازند. آنان که در جریان فضای و جو مردسالارانه و عقبگرای چنین مراکزی -در عین زنانه بودنشان- قرار دارند می دانند که در نوع خود،چه شاهکار زیبایی است این نشست اعتبار سنجی متن شماره ۸۰ از نهج البلاغه.
۲٫ خبرگزاری بین المللی قرآن (ایکنا)، پیش از همه چیز، به ذکر نقد آقای حسینیان مقدم به عنوان ناقد می پردازد و سپس در پایان گزارش مفصلی که از سخنان منتقد بحث، ارائه می کند تنها در قالب سه بند اشاره ای به اشکالات مطرح شده توسط آقای حسامی بر سخنان منتقد دارد و در بند آخر این گزارش به دکر جمله ای از خانم طیبی می پردازد در حالی که سخنران اصلی نشست و طراح و تبیینگر مسئله ی اعتبار سنجی متن ۸۰ نهج او بوده است. این شیوه گزارش وقتی درست بود که گزارشگر پس از ذکر جمله هایی از سخنان منتقد(حسینیان مقدم) اگر چه به سخنان او تمایل داشته و هوادار آن هم باشد، لااقل، گزارش خطی و کوتاهی از اصل موضوع و دلایل و مستندات مطرح شده توسط خانم طیبی به خواننده ارائه می نمود و سپس به نظر و دلایل مخالف آن می پرداخت.
۳٫ با دقت در نکته دوم -که گذشت- به خوبی می توان فهمید که گزارشگر خبرگزاری ایکنا در این موضوع خالی از جهت گیری نیست و دارای موضعی غیر از موضع سخنران اصلی نشست بوده است و این گونه تصرف های حرفه ای در مسکوت گذاشتن ایده های نو و اندیشه های تازه، در جامعه فرهنگی ما امر ناشناخته ای نیست. در این میان آنچه که مایه شگفتی است اینکه چرا رسانه هایی مانند “دانشنامه زن مسلمان” یا سایت”مهر خانه؛ باشگاه تحلیلی خبری خانواده و زنان” که باید عهده دار پرداختن به چنین مباحث و راه گشایی در این مسیرها باشند، هیچگونه تلاشی برای بهبود این گزارش صورت نداده اند. کاری که برای یک رسانه چندان سخت و دشوار نیست. بلکه رسانه ها می توانند از لابلای یک گزارش، نکته های مهم و مخفی شده از سر عمد توسط دیگران را دوباره آشکار کنند و به یک گزارش جهت گیری درست و منطقی بدهند.
باری، حاصل چنین گزارشی این است که ما در رد دیدگاه خانم ناهید طیبی، حرف های زیادی می خوانیم تا از لابلای این سخنان انتقادی بتوانیم حدس بزنیم که گوینده احتمالا چه گفته و به چه دلایلی استناد کرده است. البته اگر از این شانس برخوردار باشیم که در گفتمان نواندیشی دینی در مسئله زنان در دوران معاصر، از حداقل مطالعات منسجم و خوبی برخوردار باشیم.
منبع اصلی؛ خبرگزاری بین المللی قرآن(ایکنا)
http://www.iqna.ir/fa/news/3501692/تعبیر-نواقصالعقول-دلیل-تحقیر-زنان-نیست
منبع دوم؛ دانشنامه زن مسلمان
http://muslimapedia.com/component/k2/item/1027-اعتبارسنجی-خطبه-۸۰-نهجالبلاغه-در-جامعه-الزهراء-س.html
منبع سوم؛ مهرخانه
http://mehrkhane.com/fa/news/26428/تعبیر-نواقصالعقول-دلیل-تحقیر-زنان-نیست-خطبه-جعلی-نیست
سلام
شب بخیر !
به نظرتون بهتر نیست به جای پیش داوری (روش روشنفکران ) ، این حدیث را نیز همانند احادیث دیگر بررسی کنید ؟ ( روش محدثین ، اصولیون یا اخباریون )
از جهت سند
از جهت محتوا و مطابقت وعدم مطابقت با احادیث دیگر
از جهت مطلق یا مقید بودن دستور امیرالمؤمنین
از جهت عام یا خاص بودن و . . .
یا علی
سلام و اوقات شما به خیر
جناب آقای م ج انصاری
اگر اندکی تامل شود می توان دریافت که هیچ پیشداوری در این نوشته وجود ندارد بلکه مسبوق به پزوهش های پیشینی است که در بررسی و نقد سندی/فقه الحدیثی از بخش یاد شده در خطبه ۸۸ نهج البلاغه بارها مورد بازنگری صاحب نظران قرار گرفته است. این بررسی های پیشینی در آثار نویسندگانی از استاد مطهری، علامه جعفری، و…تا معاصرانی مانند دکتر مهریزی، دکتر دلشاد تهرانی، ضیاء الدین مرتضوی، و…همانند خود اینجانب، وجود داشته است.
تا کنون نتیجه همه تلاش های پژوهشی در تاریخ پردازش متنی این فراز از نهج شریف، به پیدایش سه نظرگاه انجامیده است. یکی، پذیرش منطوق ظاهر لفظ خطبه بی هیچ دخل و تصرفی که به دیدگاه بخش زیادی از گذشتگان در تاریخ فقه و حدیث تعلق دارد. دوم، توجیه منطقی و سازگار خطبه با توجه به اصول انسان شناسی امام علی(ع) که نتیجه آن عدول از ظاهر خطبه است. سوم، بررسی سندی خطبه و باور یافتن به الحاقی بودن این بخش به کلام امام.
من به نوبه خود مانند بیشتر صاحبنظران معاصر به وجوه دوم و سوم گرایش دارم و طبعا بر آن پای میفشرم و تاکید دارم. مراد و مقصود از پزوهش پیشینی که گفتم همین مطلب است که تاریخچه ی آن گفته شد.
اکنون به حکم اتفاق بگوییم یا آن را توارد فکر بنامیم -که تفاوتی هم در نتیجه گیری نمی کند- اینجانب با نظریه پرداز جلسه ی یاد شده یعنی خانم طیبی هم عقیده و هم نظرم و به همین سبب با دلایل منتقد بر نظریه خانم طیبی مخالفت دارم. بر این اساس در نوشتار بالا به نقد نگاه منتقد پرداخته و سعی کرده ام تا ضعف انتقادات وی را بنمایانم و از دیدگاه پژوهشی خود و همفکرانم در باب فراز خطبه ۸۰، دفاع کنم.
اتفاقا بر این باورم، که اشکالات شما بر من وارد نیست بلکه بر منتقد مخالف در جلسه نظریه پردازی یعنی آقای حسینیان وارد است. زیرا همچنان که در بالا به صورت کلی، یادآوری کرده ام، دفاع منتقد از مفهوم برداشت شده در جمله نواقص العقول، دچار ضعف روش شناختی است. یعنی بر اساس مبانی دانش حدیث و درایه و رجال به دفاع نپرداخته است و به گونه ای اقناعی و خطابه ای با مسئله برخورد کرده است. جالب اینکه آقای حسامی داور گفتگو و گوینده سوم در آن جلسه نیز با اظهار اینکه “جای یک نهج البلاعه شناس در اینجا خالی بود” و بیان این مطلب که “این خطبه وزن سایر خطب را ندارد لذا نیازمند کار درایه الحدیثی است” و “ضرورت تحلیل گفتمانی خطبه” بر این ضعف علمی در سخن جناب حسینیان تاکید کرده است. مختصر این که اگر به گزارش ایکنا دوباره مراجعه کنید می بینید که گوینده ی سوم آرزو کرده است جای آن بود که متخصص دانش حدیث و درایه ای هم در پنل حضور میداشت تا لااقل پاسخگوی ابهامات موجود باشد.
بسم الله
امروز ۱۹ فروردین ۱۴۰۰ در کانال اخوی مکرم یادداشتی منتشر شده دیدم که حاوی اطلاعات درخوری برای روشنگری در زمینه نگاه نهج البلاغه به مسألۀ زنان است. جای خوشوقتی است که در این ارائه برای جانمایی جمله «نواقص العقول» در متن موجود نهج البلاغه دلایل سندشناسانه مفیدی مطرح شده است. متن را عیناً برای پیگیری طالبان آگاهی ارسال می کنم.
در ضمن آدرس متن مورد نظر که حاوی نقل سید بن طاووس از رسائل الأئمه کلینی ره است و در پایان نوشته به آن اشاره میشود چنین است:
«فکان أول من بایعنی طلحه والزبیر فقالا نبایعک على أنا شرکاؤک فی الامر فقلت لا ولکنکما شرکائی فی القوه وعونای فی العجز فبایعانی على هذا الامر ولو أبیا لم أکرههما کما لم أکره غیرهما وکان طلحه یرجو الیمن والزبیر یرجو العراق فلما علما أنی غیر مولیهما استأذنانی للعمره یریدان الغدر فاتبعا عائشه واستخفاها مع کل شئ فی نفسها علی. والنساء نواقص الایمان نواقص العقول نواقص الحظوظ فأما نقصان إیمانهن فقعودهن عن الصلاه والصیام فی أیام حیضهن وأما نقصان عقولهن فلا شهاده لهن إلا فی الدین وشهاده امرأتین برجل وأما نقصان حظوظهن فمواریثهن على الأنصاف من مواریث الرجال.» (کشف المحجه لثمره المهجه، السید بن طاووس، جلد : ۱ ، صفحه : ۱۸۱)
حسین انصاری
#نهج_البلاغه
#اعتبار_سنجی_خطبه_هشتاد
📝 چکیده ارائه محمد قندهاری در جلسه آخر کارگاه تصویر زن در نهج البلاغه
بخش ۱ از ۲
🔹خطبه ۸۰ نهجالبلاغه : “۱️⃣ معاشر الناس، إن النساء نواقص الإیمان نواقص الحظوظ نواقص العقول، فأما نقصان إیمانهن فقعودهن عن الصلاه و الصیام فی أیام حیضهن و أما نقصان عقولهن فشهاده امرأتین کشهاده الرجل الواحد و أما نقصان حظوظهن فمواریثهن على الأنصاف من مواریث الرجال. ۲️⃣ فاتقوا شرار النساء و کونوا من خیارهن على حذر و لا تطیعوهن فی المعروف حتى لا یطمعن فی المنکر ”
قرائن متعددی نشان میدهد آنچه به صورت متن کوتاه بالا در خطبه ۸۰ نهج البلاغه آمده است، مبتنی بر یکی از نقلهای نامهای از امیرالمومنین علیهالسلام است که آن حضرت وقتی بیرون کوفه (در قادسیه یا ذی قار) بودهاند، خطاب به شیعیان کوفه به رشتهی تحریر درآوردهاند. در واقع مطابق نقل تواریخ، این نامه در سال ۳۸ هجری و پس از دریافت خبر شهادت محمد بنابیبکر و سقوط مصر، در واکنش به ابهامات برخی شیعیان کوفه و در جهت جذب نیرو برای لشکر نوشته شد و آن حضرت در آن، وقایع پس از وفات پیامبر را به طور مختصر توضیح دادهاند و در ضمن آن به وقایع جنگ جمل نیز اشاره کردهاند. سید رضی نقلی از این نامه را در اختیار داشته که آن را قطعه قطعه کرده و قطعات مختلف آن را در قالب چندین خطبه و نامه (از جمله ضمن خطبه ۸۰) آورده است.
خوشبختانه این نامه به دلیل اهمیت فوق العادهای که داشته از طرق مختلفی ثبت و روایت شده و به دست ما رسیده است. با دقت و مقایسه این نقلها، مشخص میشود که این نامه دو تحریر دارد: نخست، یک تحریر مختصر که در کتب متقدمی چون الغارات و الامامهوالسیاسه نقل شده و دوم تحریر مفصلی که شامل همان تحریر مختصر به همراه توضیحات و حاشیههایی است که در لابلای فقرات نسخه دیگر قرار گرفته و تنها در کتاب المسترشد طبری آملی و رسائل الائمه کلینی (با تفاوتهایی در نقل) به جا مانده است.
بخش ۱️⃣ خطبه ۸۰ تنها در تحریر مفصل این نامه، آمده است که بنا بر نقل این تحریر، حضرت به هنگام ذکر وقایع جمل و یادکرد عائشه، به نکوهش کلی زنان پرداختهاند. (در مورد بخش دوم در ادامه سخن خواهیم گفت)
بر این اساس، برای داوری در مورد بخش ۱️⃣ خطبه ۸۰، ناگزیر باید در مورد نسبت دو تحریر مختلف این نامه با یکدیگر پژوهش کرد. بدین ترتیب اعتبارسنجی خطبه در گروی پاسخ به این سوال است که آیا نسخهی مفصل اصیل است و نسخهی مختصر، خلاصهشدهی آن است؟ یا آن که نسخه مختصر اصیل است و نسخه مفصل در اثر افزوده شدن اضافاتی متاخر پدید آمده است؟
برای این داوری باید از روشهای نقد تاریخی و نیز نقد متنی استفاده کرد.
🔹🔹🔹🔹
(۱)
برخی پژوهشگران که روی این خطبه کار کردهاند (برای نمونه خانم ناهید طیبی و خانم اسمر جعفری در مقالاتی مستقل) نقل المسترشد را به عنوان منبع این خطبه معرفی کرده و برای نشان دادن عدم اعتبار این نقل، بیشتر بر روی ضعف سندی آن (به خاطر حضور شعبی در سند) تکیه کردهاند. جدا از آن که در این تحقیقات به عدم نقل بخش ۲️⃣ خطبه ۸۰ در کتاب المسترشد توجهی نشده، به نظر میرسد پاسخ ارایه شده در مورد بخش۱️⃣ نیز همچنان خالی از ابهام نیست. چه آن که ضعف سندی منابع تحریر بلند، گرچه برای عدم اعتماد به نامه یا خطبه، تا حد خوبی بسنده است، اما دلیل کافی برای جعلی بودن این تحریر به شمار نمیرود.
(۲)
در بخش دوم ارائهام، تلاش کردم -شاید برای اولین بار- به این کاستیها بپردازم. با بازنگری در فرآیند تدوین نهجالبلاغه و توجه به بهرهگیری سیدرضی از کتب متقدم خود، نشان دادم که سید رضی بخش قابل توجهی از نهجالبلاغه را با بهرهگیری از کتاب قبلی خود: خصائصالأئمه تدوین کرده است. از جمله دو بخش ۱️⃣ و ۲️⃣ خطبه ۸۰، دو حکمت مستقل پیاپی همین اثر بودهاند که به هنگام انتقال به نهجالبلاغه، به طور سهوی در هم ادغام شدهاند. (اشاره اشتباه به خطبه بودن این متن نیز در اثر همین جابجایی ایجاد شده است.)
(۳)
همچنین در ادامهی ارائهی خود، بر اساس شواهد متعدد متنی نشان دادم که منبع سید رضی برای ثبت بخش ۱️⃣ خطبه در کتاب اول خود (خصائص الأئمه) نیز کتاب المسترشد نبوده و به احتمال بسیار زیاد، سید آن را از کتاب رسائل الأئمه شیخ کلینی نقل کرده است. خوشبختانه گزارشی از متن کامل تحریر مفصل نامه به نقل کتاب رسائل الائمه کلینی، به واسطهی کتاب کشف المحجه ابنطاوس به دست ما رسیده است؛ لذا امروزه میتوانیم متن منبع اصلی سیدرضی یعنی تحریر مفصل نامه را بدون اعمال تقطیعات سید رضی، ملاحظه کنیم و آن را مستقلا مورد بررسی قرار دهیم و در مورد اصالت بخشهای اختلافاتی دو تحریر مختلف نامهی مزبور داوری کنیم.