منبرهای آذر ۱۴۰۰
💠 هفتمین جلسه پژوهشهای دینی یک
دوشنبه ۱ آذر ۱۴۰۰
ساعت ۱۶:۴۵ تا ۱۸
💠 گروه پژوهشهای دینی ۱ مجموعه فرهنگی امام صادق علیه السلام میبد،
دستور جلسه؛
۱٫ بحث هفته
۲٫ پیگیری طرحهای جاری
🍀🍀🍀
میبد، مجموعه فرهنگی امام صادق(ع)، اتاق پژوهش
🔶 یادآوری؛ جلسه عمومی نیست.
🌐www.sheshom.net
_____________
🔷 سخنرانی
🔷 یزد، خویدک، حسینیه بزرگ خویدک (حسینیه پایین)
سه شنبه ۲ تا پنجشنبه ۴ آذر ۱۴۰۰
شبها ساعت ۱۹:۳۰ تا ۲۰:۱۵
موضوع:
مروری بر آیات قلبیۀ قرآن کریم
◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼
لینک پخش زنده (لایو) و تصویری در اینستاگرام
منبرها، کلاس و نشست ها- حسین انصاری:
https://instagram.com/menbar_ansari?i
_____________
💟 نشست های تفسیر موضوعی نهجالبلاغه
🔶 موضوع:
«نقادی علی علیه السلام بر نقد دنیا» (بخش سوم)
(اولین جلسه در سال ۱۴۰۰)
💠 نیاز جامعه به محتوای نهج البلاغه بی پایان است.
💠 آغاز با زیارت شریف امین الله
🔶 زمان: سه شنبه ۲ آذر ۱۴۰۰
ساعت: ۲۱ تا ۲۱:۴۰
🔶 خیابان شهید رجایی، کوچه اهل السادات، انتهای کوچه، فرعی راست، پلاک ۳۰، خانه دکتر قاسمی
🔸یادآوری: جلسه عمومی است.
http://www.h-ansari.net/wp-content/uploads/2012/03/fatemeh92.jpg
_____________
آیات قلبیه قرآن ۱۴۰۰/۹/۲
( جلسه اول)
عرض ادب و احترام .
در دنیای کنونی امروز، کتابهایی به بازار عرضه شده است که به آن کتابهای خاکستری میگویند. کتابهایی که قابل اعتماد نیستند و از ارزش علمی بالایی هم برخوردار نیستند، اما جذب خوبی دارند .زیرا بخش عمده ای از این کتابها در حوزه روانشناسی است و اشخاص به قصد بهتر شدن رفتار و روابط خود از آن ها استفاده میکنند. مانند کتاب 《 چه کسی پنیر مرا جابجا کرد؟ یا قورباقه را قورت بده》 ؛ کتابهایی که در حوزه انگیزشی نیز از آنها استفاده میشود . اما واقعیت این است که این کتابها مبنای درستی با آموزه های قرآن و اهل بیت ندارد و از فکر و اندیشه نویسندگان غربی تراوش شده است که هیچ سازگاری با تعالیم قرآن و تربیت اهل بیتی ندارد. اگر به دقت بنگریم در حوزه اخلاق، رفتارهای انسانی، شناخت نفس و صفات نفسانیات ،منبعی غنی تر از اهل بیت نیست . دریغ که در جامعه دینی اشخاص به متن قرآنی کلام عترت توجه نمی کنند در حالیکه فهم و بصیرت و بینشی که از قرآن و تعالیم الهی بدست میآید در ادیان دیگر کمتر حاصل میشود. از جمله در قرآن صفات و ویژگی های برجسته ای وجود دارد که هنوز بعد از گذر هزار و چهارصد سال بشر محتاج آنهاست .به تعبیر استاد بزرگوار حضرت علامه محمد رضا حکیمی طاب ثراه ؛صفات قلب و توصیفات قلب در قرآن، در هیچ کتاب آسمانی شبیه ندارد نمونه در قرآن صفاتی برای قلب و نفس ذکر شده است که در این منبر با عنوان 《 آیات قلبیه قرآن》به تعدادی از این صفات اشاره میشود. در قرآن شصت ویژگی برای قلب و نفس بیان شده است که از این تعداد بیست پنج صفت برای نفس و سی نوع برای قلب است. برا مثال در آیهی هشتاد و هشت و هشتاد و نه سوره شعراء میفرماید:《یَوْمَ لَا یَنْفَعُ مَالٌ وَلَا بَنُونَ روزى که هیچ مال و فرزندى سود نمى دهد .إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ. مگر کسى که دلى پاک به سوى خدا بیاورد》؛منظور قرآن قلبی خالی از عیب و درست است نه قلبی معیوب و یا در مثالی دیگر در مورد تمجید و توصیف جناب عمار در آیهی صدوشش سوره نحل میفرماید:《 مَن کَفَرَ بِاللّهِ مِن بَعْدِ إیمَانِهِ إِلاَّ مَنْ أُکْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالإِیمَانِ وَلَـکِن مَّن شَرَحَ بِالْکُفْرِ صَدْرًا فَعَلَیْهِمْ غَضَبٌ مِّنَ اللّهِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِیمٌ. هر کس بعد از آنکه به خدا ایمان آورده باز کافر شد-نه آنکه به زبان از روی اجبار کافر شود و دلش در ایمان ثابت باشد (مانند عمار یاسر) بلکه به اختیار کافر شد و با رضا و رغبت و هوای نفس، دلش آکنده به ظلمت کفر گشت-بر آنها خشم و غضب خدا و عذاب بزرگ دوزخ خواهد بود》و حتی از صفات مذموم نیز،در قرآن یاد شده مانند صفت سنگدلی. چیزی که در جوامع نیز فراوان است و بسیاری از صفات دیگر که در ادامه منبرها به آن پرداخته میشود.
_____________
نقادی علی علیه السلام بر نقد دنیا۱۴۰۰/۹/۲
(جلسه اول)
با درود فراوان به جناب استاد انصاری و اظهار خوشحالی همراه با حمد و سپاس خداوند به منظور برگزاری مجدد جلسات نهج البلاغه .
در مباحث گذشته از نقد دنیا و نقادی مولا امیرالمؤمنین علیه السلام از دنیا سخن رفته بود و بیان شد که نقد دنیا به معنای داشته های دنیا است. در این نقد دو نگاه به دنیا وجود دارد : اول نگاهی که اظهار زشتی نسبت به دنیا دارد و نگاه دوم: که اظهار خوشبختی و زیبایی و پسندیده بودن دنیا دارد. اصولا نگاهها یک سویه هستند یا تمجید کننده دنیا و یا تحقیر کننده دنیا و در این میان نگاه اهل دین معمولا نگاهی از روی مذمت و تحقیر است و افرادی نیز دنیا را نکوهش کرده اند. و اما اصل بحث بر این مبنا است که بین نکوهش دنیا و نقد دنیا تفاوت است و این نکوهش در نگاه اول برخاسته از ذهن ما است اما باید در نظر داشت امام در موارد متعددی دنیا را تحسین کرده است . در حکمت ۱۳۱ نهج البلاغه آمده است که : حضرت شنید مردی دنیا را نکوهش میکند و حضرت پاسخ میدهند که: ای نکوهش کننده دنیا! آیا خودت فریفته دنیایی؟ آیا تو بر دنیا و دنیا بر تو جرمی مرتکب شده است؟ چه زمانی تو را سرگردان کرده است؟ … منظور حضرت از سوالها این است که در دنیا در کدام مخمصه افتادی که بد دنیا را میگویی؟ در واقع با این سوالها حضرت نشان دادند که از این مذمت خوششان نیامده و با اصول فکری ایشان منافات دارد. در این حکمت حضرت از زیبایی های دنیا و محاسن تحسین برانگیز دنیا سخن گفتند و از عبارات زیبایی چون : دنیا خانه سلامت برای دنیا شناسان، سجده گاه دوستان خدا، فرودگاه وحی خداوند و ملک مقرب چون جبرئیل که در طول هزاران سال ،میلیونها بار برای ابلاغ وحی به دنیا نازل شده است ، نمازگاه فرشتگان الهی مخصوصا فرشتگان دنیا، جایگاه تجارت دوستان خدا مانند اولیاء و انبیاء و صالحان که بهشت را سود بردند، دنیا سفره هدایت و معرفت و فضایی برای عبادت و بندگی خدا است ، یاد کردند. در این حکمت دیدگاه حضرت بر مبنای نکوهش مذمت بود و دشمنی با دنیا را شایسته اهل بصیرت و خرد نمیدانند. معتقدند دنیا را بشناس، فریب دنیا را نخور ولی زیباییهای دنیا را دریاب . خداوند به زبان دنیا در آیات با زبان تحسین بسیار سخن گفته است. دنیا و زیبایی هایش به همراه تمام آنچه که در آسمان و زمین است ،جلوه ای از جمال ذات خداوند است و این مذمت ندارد بلکه مدح دارد. آن نگاه مذمت مطلق و لجام گسیخته نسبت به دنیا عوارضی دارد که شاید مهم ترین آن یاس و ناامیدی است در حالیکه اهل معرفت در دنیا با آیات خدا و مظاهر صنع الهی به شور میآیند . به قول سعدی : به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست / عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست.
در نتیجه باید گفت که نخست: مذمت مطلق و نکوهش دنیا با آیات دنیا سازگار نیست و چنین چیزی را در کلام مولا نمیتوان انتطار داشت. دوم : مذمت و نکوهش بما هو و بالذات به اشیاء و پدیده ها نمیتواند تعلق بگیرد. دشت، دریا، کوهستان و آنچه در آسمان و زمین است نمیتوانند به خودی خود مورد نکوهش قرار بگیرند چون به ذات خود زیبا هستند و آفریده های خداوند ستایش کنندگی دارند. اگر مذمت دارد از ذات آنها نیست بلکه از عوارض آنهاست به طور مثال : غم از دست دادن و غم فراق عزیزان، دوستان و خویشان اسباب آزردگی است و این از بدی ذات دنیا نیست بلکه از عوارض دنیاست و یا در نعمتهای فانی دنیا مثل از،دست دادن جوانی، قدرت جسمی ،بینایی، شنوایی ،زیبایی از گذر عمر و فرتوت شدن است نه از ذات دنیا بلکه از عوارض دنیاست چون خودت فرتوت و پیر میشوی و این اسباب نکوهش میشود، پس مذمت به ذات تعلق نمیگیرد به عوارضش تعلق میگیرد. دنیا اگر مذمت شود به جهت بهرهبرداری منفی انسان از آن یا فریفته شدن و مغرور گشتن انسان به آن است. و مورد سوم : برداشت مذمت دنیا و نکوهش آن ریشه در تعریف و شناخت آن دارد. از کلمه دنیا دو معنای نزدیک و دور اراده میشود که معنای نزدیک همین دنیای مادی و قابل دسترس است و معنای دور ،دنیای اخروی و جهان واپسین و آخرت است . دنیا در قرآن با کلمه حیات آمده است و در بیشتر موارد کلمه حیات حذف شده است و کلمه دنیا جایگزین کلمه حیات شده است و به قولی ،صفت جانشین اسم شده است. ریشه کلمه دنیا از (دُنو) است و این معنا در آیات به معنی نزدیک است و دنیا مونث کلمه اَدنی است یعنی نزدیکتر که همان جهان قابل دسترس مد نظر است که البته جهان اول و دنیا، جهان مادی است. پس با توجه به لفظ و کاربرد کلمه دنیا باید به این نتیجه رسید که نمیتوان همه جا دنیا را در معنای پست دانست مانند این آیه در قرآن :{إِنَّا زَیَّنَّا السَّماءَ الدُّنْیا بِزِینَهٍ الْکَواکِبِ ما آسمان نزدیک [= پایین] را با ستارگان آراستیم} و میبینیم در این آیه منظور از آسمان آن قسمت نزدیک و همان دنیا منظور است نه پستی و گر نه معنای صدر و ذیل آیه متناقض خواهد بود.
_____________
آیات قلبیه قرآن۱۴۰۰/۹/۳
(جلسه دوم)
عرض ادب و احترام خدمت جناب استاد انصاری.
در دنباله مبحث 《صفات قلبیه در قرآن 》،پس از مقدمه ای که در جلسه قبل از نامگذاری تعدادی آیات قرآن و نام بردن صفاتی که در قرآن کریم ذکر شده است ، که تقریبا نزدیک به شصت صفت در قرآن آمده است که از آنها سی صفت در مورد قلب و بیست و پنج صفت در مورد نفس است و جناب استاد چند صفت را با ذکر شاهد مثالی از قرآن بیان فرمودند و طرح بحث از طرف استاد به صورت کلی بیان شد و در این منبر به توضیحات کامل تری در مورد صفات قرآنی پرداختند ؛ از جمله اینکه آیات قرآن را میتوان به نام های متعددی نامگذاری کرد. به طور مثال در قرآن قریب به پانصد و خرده ای، آیاتی وجود دارند که به آنها آیات فقهی میگویند و یا آیاتی که مربوط به ولایت اهل بیت علیه السلام هستند که به آنها آیات ولایت میگویند مانند آیه ای که مربوط به انفاق حضرت علی علیه السلام است که خداوند میفرماید:《إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلَاهَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاهَ وَهُمْ رَاکِعُونَ . سرپرست و دوست شما فقط خدا و رسول اوست و مؤمنانی [مانند علی بن ابی طالب اند] که همواره نماز را برپا می دارند و در حالی که در رکوعند [به تهیدستان] زکات می دهند. (آیه پنجاه و پنج سوره مائده: ترجمه انصاریان)و همچنین در آیه اِکمال که در سوره مائده ،آیه سوم میفرماید:《الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتی . امروز، دین شما را برایتان کاملکردم؛ و نعمت خود را بر شما تمام نمودم 》؛آیه اِکمال از کاملشدن دین اسلام سخن گفته است. شیعیان بر این باورند که آیه اکمال درباره واقعه غدیر نازل شده و منظور از کاملشدن دین،اعلام ولایت و خلافت امام علی(ع) بر مسلمانان است. در قرآن آیات دیگری هستند که به آنها آیات نفسیه قرآن میگویند که در آنها صفات نفس بیان شده است و همچنین آیات قلبیه که در آنها صفات قلب بیان شده است و هدف این است که توجه ما را به آیات قرآن بیشتر کند. آیات قلبیه در قرآن به دو دسته تقسیم میشوند: بعضی از آنها قلب ممدوح، مطلوب و پسندیده را ذکر میکند مانند قلب سلیم،قلب منیب، قلب مطمئن، قلب خاشع و دسته دوم قلب ناپسند، مذموم و مردود است مانند قلب سنگدل ، قلب منکر و قلب عاری از ترحم . باید صفات پسندیده قلب را شناخت تا از صفات ناپسند فاصله گرفت. در قلب سلیم(قلب پاک) دو مسئله مهم است ؛ اول اینکه قلب سلیم باید از عیب مبرّا باشد که عیوب قلب زیاد است مانند تکبّر، حسد، بخل که اینها قلب را بیمار و معیوب میکنند و بخش دیگر قلب بی شرک است،قلبی که سراپا اطاعت و بندگی است، قلبی که توحید محض است مانند قلب آقا امیرالمؤمنین(ع) و خانم حضرت زهرا(س) و دیگر معصومین .انسان باید سعی کند این عیوب را برطرف کند تا به قلبی سلیم و پاک و بدون عیب برسد زیرا قلب سلیم مهمترینِ قلب هاست ،چون در قیامت به کار میآید، همان جایی که طبق فرموده قرآن نه مال و نه فرزند هیچکدام سود نمیدهند ، مگر کسی که قلبی پاک به سوی خدا آورده است، یعنی قلبی بی عیب و شرک.
_____________
آیات قلبیه قرآن ۱۴۰۰/۹/۴
(جلسه سوم)
با احترام و کسب اجازه از خدمت استاد بزرگوار.
موضوع صفات قلبیه قرآن ،مبحثی بسیار کاربردی و در عین حال بسیار جذاب که با بیان رسا و دلنشین جناب استاد، قابلیت توانایی فهم آن بیشتر شده است.
وقتی به مباحث قرآنی و اهل بیت (ع) میرسیم، متأثر میشویم که عمر باقی مانده برای رسیدن و دریافتن این همه نعمت و گنجینه بزرگ هدایت که اهل بیت علیه السلام برای ما در اختیار نهادهاند و در قرآن کریم به مباحث متعددی پرداخته که هنوز به بخشی از این معارف فهم و آگاهی پیدا نکرده ایم ، شاید کم باشد و همانطور که استاد اشاره کردند در مباحث جدید در حوزه نفس شناسی ،هیچ مکتب روانشناسی در تربیت نوع بشر به پای مکتب تربیتی قرآن و اهل بیت (ع) نمیرسد.
کدام مکتب آموزشی تربیتی میتواند با این درجه از آگاهی های شگفت آور تربیت کند و به انسان خاکی رشد و تعالی بدهد؟ اگر با دقت در تاریخ زندگی بشر، حتی تاریخ معاصر جستجو کنیم ،نمونۀ انسانهایی را که در کلاس نفس قرآن و اهل بیت تربیت شده اند ، هیچ کجا نمیتوان یافت. این تربیت یافتگان دلیلی بر یکتایی مدرسه تهذیب نفس قرآنی اوصیایی است. زیرا کاری که قرآن و اولیای معصومین در تربیت قلب انجام میدهند، هیچ کجا نمیتوان مشاهده کرد .
البته باید اشاره کرد که برای مطالعه در بارۀ آیات قلبیه قرآن میتوان به دائره المعارف بزرگ الحیاه ؛ این گنجینه بیمانند در جهان اسلام که در دوازده جلد توسط حضرت علامه محمد رضا حکیمی طاب ثراه و دو برادر بزرگوارشان در طول سی سال به رشته تحریر درآمده است ، (جلد هفتم صفحه ۲۶۵ به بعد) مراجعه کرد و با این آیات بیشتر آشنا شد. جناب استاد انصاری بزرگوار نیز از همین منبع مطالب را ذکر کرده اند و فرمودند که: صفات قلبیه که شامل صفات قلب ممدوح و صفات قلب مذموم میشود. در قرآن قلب سلیم قلبی بود که عاری از عیب و شرک باشد و همچنین انواع دیگری از صفات ممدوح قلب شامل قلب ذاکر است و قلب مُنیب که خداوند در قرآن میفرماید:《مَن خَشِیَ اَلَرّحمنَ بِالغَیب وَ جَاء بِقَلّبٍٍٍِِ مُنیبِ. اُدخُلوا بِسَلمِِ ذلِک یَومُ الخُلوُدِ؛ آنکه در نهان از خدای بخشنده بترسد و با دلی توبهکار (باز) آید. به سلامت (و شادکامی) در آن (بهشت) درآیید (که) این روز جاوادنگی است》و قلب لَیِّن به معنای،قلبی نرم در برابر عنایات و آیات الهی است. خداوند متعال درباره یکی از ویژگیهای قرآن کریم میفرماید: اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدیثِ کِتاباً مُتَشابِهاً مَثانِیَ تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ ثُمَّ تَلینُ جُلُودُهُمْ وَقُلُوبُهُمْ إِلى ذِکْرِ اللَّه. بر اساس این آیه یکی از ویژگیهای قرآن این است که وقتی اهل ایمان آیات آن را میشنوند، لرزه بر اندامشان میافتد و اثر انفعال درونی در پوستشان ظاهر میشود.قرآن کریم درباره مؤمن حقیقی نیز میفرماید: إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ إِذَا ذُکِرَ اللّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ. بر اساس این آیه، ویژگی انسان مؤمن این است که دلش با یاد خداوند میلرزد؛ بنابراین رقت قلب نشانه ایمان است.
و اما در ذکر انواعی از صفات مذموم قلب میتوان از صفات ناپسند دیگری مانند ۱) قلب منکر که آیات و نشانه های الهی را منکر میشوند و ۲)قلب مریب و آن قلبی است که در شک و شکوک متحیر و سرگردان است و قرآن میفرماید: « وَارْتَابَتْ قُلُوبُهُمْ » و ۳)قلب قاسی وآن دلی است که به عقیده و ایمان نرم نمیشود و وعظ و ارشاد در آن تأثیری ندارد و از یاد خداوند رویگردان است و خداوند میفرماید:« وَجَعَلْنَا قُلُوبَهُمْ قَاسِیهً » و آخرین صفتی از قلب که استاد انصاری به تعبیر حضرت علامه حکیمی طاب ثراه بیان فرمودند ، قلب سنگواره یا قلب سنگ که در قرآن نیز خداوند از این قلب اینگونه یاد کرده است:《ثمَّ قَسَتْ قُلُوبُکُمْ مِنْ بَعْدِ ذَٰلِکَ فَهِیَ کَالْحِجَارَهِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَهً ۚ وَإِنَّ مِنَ الْحِجَارَهِ لَمَا یَتَفَجَّرُ مِنْهُ الْأَنْهَارُ ۚ وَإِنَّ مِنْهَا لَمَا یَشَّقَّقُ فَیَخْرُجُ مِنْهُ الْمَاءُ ۚ وَإِنَّ مِنْهَا لَمَا یَهْبِطُ مِنْ خَشْیَهِ اللَّهِ ۗ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ. سپس دل های شما بعد از آن [معجزه شگفت انگیز] سخت شد، مانند سنگ یا سخت تر؛ زیرا پاره ای از سنگ هاست که از آنها نهرها می جوشد، و پاره ای از آنها می شکافد و آب از آن بیرون می آید، و پاره ای از آنها از ترس خدا [از بلندی] سقوط می کند؛ و خدا از آنچه انجام می دهید بی خبر نیست》. در احادیث اهل بیت علیهم السلام برای سنگدل شدن آدمی، علل متعددی ذکر شده است از جمله غفلت از یاد خدا و ترک ذکر الله، ثروت اندوزی و ثروت پرستی، پرخوری. همچنانکه برای درمان سنگدلی و قساوت قلب نیز راههایی فرموده اند مانند یاد خدا بودن و به فکر گرسنگی مسکینان بودن و محبت با یتیمان ورزیدن.
آنچه به صورت خلاصه بیان شد گوشه ای از انواع قلب بود که در قرآن آمده و انسان میتواند خود را از صفات مذموم با ذکر خدا ، انفاق، محافظت بر اوقات نماز و همچنین انس با ادعیه و آیات قرآن صاحب قلبی سلیم و خاشع کند و به راستی که در جامعه و گرفتاریهای کنونی برای رها شدن از رذیلت های اخلاقی و دست یافتن به آرامش روحی و فضیلت های اخلاقی ،هیچ مکتبی بالاتر و افضل تر از مکتب قرآن و اهل بیت نیست.
_____________
🔷 سخنرانی
🔷 میبد، میدان نماز (محمودآباد)، مسجد دوازده امام (ع)
جمعه ۵ آذر ۱۴۰۰
شبها ساعت ۱۸:۱۵ تا ۱۹
موضوع:
بررسی وصف «اثنا عشری» یا «دوازده امامی» در مذهب و تاریخ
◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼
لینک پخش زنده (لایو) و تصویری در اینستاگرام
منبرها، کلاس و نشست ها- حسین انصاری:
https://instagram.com/menbar_ansari?i
_____________
بررسی وصف 《 اثنا عشری》 یا 《 دوازده امامی》در مذهب و تاریخ
۱۴۰۰/۹/۵
با احترام و آرزوی توفیق روز افزون برای جناب حجت الاسلام انصاری.
بر طبق بیانات ایشان ،بحث در بارۀ عنوان «شیعه اثنا عشری» یکی از مباحث ارزشمند و یکی از اوصاف قطعی در مذهب ما است که نظام فکری و اعتقادی شیعیان دوازده امامی را هدایت میکند. وصف دوازده امامی، در حقیقت خط مشی و استراتژی شیعۀ اصیل را تعیین می کند. زیرا در تاریخ مذهب شیعه و جریانات تشیع ،یک انشعاباتی در طول زمان پدید آمد. نخستین انشعاب کنندگان، کیسانیه بودند؛ کیسانیه فرقهای مذهبی و از اولین انشعابات شیعی است. اعضای این فرقه خود را به مختار ثقفی که به همراهی شیعیان کوفه، انتقام سختی از قاتلان امام حسین(ع) گرفت خود رامنتسب می کردند. فرقۀ کیسانیه با همان سرعتی که در تاریخ پدید آمده بود در دل تاریخ، خاموش شد و از میان هم رفت. پس از آنان، نوبت انشعاب جدیدی با نام زیدیه رسید که به پیروی از زیدبن علی بن حسین اعتقاد داشته و شیعه چهار امامی هستند. در حال حاضر تقریبا نیمی از مردم یمن زیدی هستند. در کنار این انشعابات انحرافی که در مسیر مذهب رخ داده بود تشیع اصیل با نام امام جعفر صادق علیه السلام با عنوان شیعه جعفری شناخته میشد. در سالهای پسین نیز گروهی از شیعیان جعفری در ادامه روند تاریخی مذهب دچار تزلزل و انقلاب شدند و به امامت اسماعیل فرزند امام صادق(ع) معتقد شدند در حالیکه اسماعیل در زمان حیات پدرش امام صادق (ع) درگذشته بود. بعد از امام موسی بن جعفر علیه السلام نیز انشعاب دیگری رخ داد و جمعیتی با نام واقفیه پیدا شدند که هفت امامی بودند و بر امامت وحصرت کاظم(ع) توقف کردند. واقفیه نیز در گذر زمان از میان رفتند و هواداری برایش نماند. در این میانه مهم ترینِ فرقه های انشعابی، مذهب اسماعیلیه بود که هنوز هم جمعیت شناخته شده ای در جهان هستند. هم اکنون اسماعیلیه در هند ،انگلستان و نقاطی از کشورهای عربی وجود دارند. همچنانکه امروزه بخش عمده ای از آنها با اسم بُهره یا بُهرهها، که نام گروهی از اسماعیلیان در هند است، شناخته میشوند. اما بعد از این فرقه های شیعه که نام برده شد کسانی که به امامت امام رضا علیه السلام ایمان آوردند ،دوازده امامی ماندند و بی دلیل نیست که اهل بیت(ع) میفرمایند؛ مولودی با برکت تر از امام رضا (ع) نبود. به همین دلیل شیعه ای که دوازده امام را قبول دارند باید شیعه اثنا عشری گفته شود تا مشخص شود که به دوازده امام به عنوان وصی حق و حاکم بر جامعه اسلامی معتقد هستند ، هر چند امروزه شیعیان زیدیه در یمن و اسماعیلیه در کشورهایی مثل یمن زیاد هستند.
از طرفی دیگر، فرقه ها و کسانی مانند غالیان و علویان در بخش هایی از ترکیه، سوریه، لبنان و عراق و ایران حیات فرهنگی دارند. اینان با آنکه حضرت علی علیه السلام را وصی پیامبر اکرم (ص) میدانند و به ظاهر جزیی از جمعیت شیعه محسوب می شوند اما به لحاظ پذیرش غالب فقهای شیعه ،جزءجامعه شیعه اثنا عشری نیستند.
در تاریخ ادبیات فارسی ،عطار نیشابوری در اثر خود؛ کتاب تذکره الاولیاء ابتدا میکند به نام امام جعفر صادق علیه السلام و در آغاز کتاب عظمت جایگاه حضرت و نقش ایشان در معرفت و تهذیب نفس و سیر و سلوک را بیان میکند و مینویسد که از امام جعفر صادق علیهالسلام اسم میبرم و ذکر فضیلت ها و بزرگی امام کفایت میکند که مرا از بقیه پیشوایان اسم برم زیرا ذکر یکی ،ذکر دوازده است و وقتی از عظمت ایشان گفتم یعنی از حضرت علی (ع) تا حضرت مهدی(عج) را به عظمت یاد کردهام. عبارت عطار این است: «چون ذکر او کرده آمد، ذکر همه بود. نبینی که قومی که مذهب او دارند، مذهب دوازده امام دارند؟ یعنی یکی دوازده است و دوازده یکی.» این تعبیرات، نشان دهنده آن است که مسئله دوازده امام ، برای جامعۀ معاصر شیخ عطار، امر بسیار شناخته شده و موکدی بوده است.
در تفسیر و تاویل آیاتی از قرآن نیز نمونه هایی دائر بر تاکید و تایید وصف دوازده امامی/اثنا عشری وجود دارد. مانند آیهی ۱۶۰ ازسوره اعراف که خداوند میفرماید:《وَقَطَّعْنَاهُمُ اثْنَتَیْ عَشْرَهَ أَسْبَاطًا أُمَمًا ۚ وَأَوْحَیْنَا إِلَىٰ مُوسَىٰ إِذِ اسْتَسْقَاهُ قَوْمُهُ أَنِ اضْرِبْ بِعَصَاکَ الْحَجَرَ ۖ فَانْبَجَسَتْ مِنْهُ اثْنَتَا عَشْرَهَ عَیْنًا ۖ قَدْ عَلِمَ کُلُّ أُنَاسٍ مَشْرَبَهُمْ . و قوم موسی را به دوازده سبط منشعب کردیم که هر سبطی طایفهای باشند. و چون امت موسی (در آن بیابان بیآب) از او آب طلبیدند به موسی وحی کردیم که عصای خود را بر سنگ زن، پس دوازده چشمه آب از آن سنگ جوشید و جاری شد، هر قبیله آبشخور خود را دانستند». در کلام اهلبیت (ع)این دوازده چشمه به صورت نمادین، سمبلی است برای دوازده امام و همچنین در آیه ۳۶ سوره توبه میفرماید: «إِنَّ عِدَّهَ الشُّهُورِ عِنْدَ اللهِ اثْنا عَشَرَ شَهْراً فِی کتابِ اللهِ یوْمَ خَلَقَ السَّماواتِ وَالأَرْضَ. یق
یناً شماره ماه ها در پیشگاه خدا از روزی که آسمان ها و زمین را آفریده در کتاب [علم] خدا دوازده ماه است». جابر جعفی می گوید: از امام باقر (علیه السلام) دربارهی تأویل این کلام خدای عزّوجلّ، پرسیدم. سرورم نفس راحتی کشید و سپس فرمود: «ای جابر! امّا منظور از سنّت، جدّم رسول خدا (صلی الله علیه و آله) است و ماههای آن دوازده تاست. پس او امیرمؤمنان، تا حسن و حسین و تا پدرم علی زینالعابدین و تا من و تا پسرم جعفر و پسرش موسی و پسرش علی و پسرش محمّد و پسرش علی و تا پسرش حسن و تا پسرش محمّد هادی مهدی، دوازده امام و حجّتهای خدا در میان خلقش و امنای او بر وحی و علمش هستند.
نمونه دیگر در اثبات مطلع بودن شیعه از وجود دوازده امام، و بکارگیری این لقب از زمان پیامبر(ص) در کتب شیعه ما حدیث شریف لوح است که حضرت زهرا سلام الله علیها از روی لوح آسمانی برای جابر بن عبدالله انصاری متن حدیث را تلاوت کردند این حدیث با توجه به مقبولیت سند و فراوانی نقل آن در منابع مختلف، جایگاه ویژهای در اثبات امامت و ولایت ائمه شیعه دارد. ویژگی این حدیث، ذکر نام همه جانشینان رسول خدا(ص)، از امام اول امام علی(ع) تا امام دوازدهم امام مهدی(ع) است. و نمونه شگفت آور دیگری در این باره، حدیثی از حضرت رسول (ص) است که فرمودند:: اِنَّ هذا الْاَمْرَ لَا یَنْقَضِی حتی یَمْضِیَ فِیهِمْ اثْنَا عَشَرَ خَلِیفَهً. و سپس،فرمودند: کلهم من قُرَیْشٍ. اسلام پیوسته عزیز خواهد بود تا دوازده خلیفه بر مسلمانان حکومت کنند»، سپس فرمودند«تمام آنها از قریشند». این حدیث به حدیث خلفای اثنی عشری نیز معروف است و افرادی مانند سیوطی که از علمای اهل سنت در قرن هفتم میباشد در تاریخ الخلفاء تلاش کرده تا فهرست نام دوازده خلیفه بعد از پیامبر را تکمیل کند، لذا اسامی افرادی چون ابوبکر و عمر و عثمان و معاویه و هشام و عمر عبدالعزیز و…را در لیست گنجانده و سعی کرده با حذف کسانی معلوم الفساد مانند یزید و مهدی عباسی، فهرستی قابل قبول را فراهم بیاورد ولی در نهایت نیز موفق به این کار نشده است و در نام بردن از نفر آخر لیست، در می ماند. (تاریخ الخلفاء، ص۲۱۰)
خلاصه کلام اینکه شیعه اصیل خود را اثنا عشری/ دوازده امامی می داند و معتقد است که تعیین امامت پیشوایان مذهب به نص بسته است. همانگونه که پیامبر در روز غدیر با وصی قرار دادن حضرت علی (ع) و ایشان حضرت امام حسن(ع) را و …تا آخر معتقدند.
این روایت نیز که در کتب اهل سنت نیز وجود دارد با هیچ محاسبهای در تاریخ اسلام قابل تبیین نیست مگر انطباق بر عقیده شیعیان. امری که تاکید بر حقانیت دیدگاه مذهب تشیع امامی اثناعشری است. تا جاییکه حتی برخی از شارحان حدیث اهل سنت که معمولا به دنبال توجیه کردن روایت های دشوار جهستند، نمیتوانند فهرست این دوازده جانشین را بر وفق عقاید اهل سنت درست و رفع و رفو کنند. و این امر یکی از عنایات خاص الهی به اهل بیت ع و گفتمان امامت شیعی است.
_____________
💠 هشتمین جلسه پژوهشهای دینی یک
دوشنبه ۸ آذر ۱۴۰۰
ساعت ۱۶ تا ۱۷:۱۵
💠 گروه پژوهشهای دینی ۱ مجموعه فرهنگی امام صادق علیه السلام میبد،
دستور جلسه؛
۱٫ بحث هفته
۲٫ پیگیری طرحهای جاری
🍀🍀🍀
میبد، مجموعه فرهنگی امام صادق(ع)، اتاق پژوهش
🔶 یادآوری؛ جلسه عمومی نیست.
🌐www.sheshom.net
_____________
💟 نشست های تفسیر موضوعی نهجالبلاغه
🔶 موضوع:
«نقادی علی علیه السلام بر نقد دنیا» (بخش چهارم)
(دومین جلسه در سال ۱۴۰۰)
💠 نیاز جامعه به محتوای نهج البلاغه بی پایان است.
💠 آغاز با زیارت شریف امین الله
🔶 زمان: سه شنبه ۹ آذر ۱۴۰۰
ساعت: ۲۱ تا ۲۱:۴۰
🔶 خیابان شهید رجایی، کوچه اهل السادات، انتهای کوچه، فرعی راست، پلاک ۳۰، خانه دکتر قاسمی
🔸یادآوری: جلسه عمومی است.
http://www.h-ansari.net/wp-content/uploads/2012/03/fatemeh92.jpg
_____________
نقادی علی علیه السلام بر نقد دنیا ۱۴۰۰/۹/۹
(جلسه دوم، بخش چهارم)
عرض ادب و درود خدمت جناب حجتالاسلام انصاری.
در دومین جلسه از جلسات نهج البلاغه و در ادامه مبحث نقادی دنیا در کلام و دیدگاه امیرالمؤمنین علیه السلام ، پس از مرور مبحث جلسه گذشته مبنی بر اعتراض حضرت به فردی که دنیا را نکوهش میکرد و بیان زیباییهای دنیا در کلام آن حضرت و همچنین ذکر ریشه کلمه دنیا که جناب استاد انصاری فرمودند : دنیا اگر از ریشه (دنو) باشد به معنای نزدیک و منظور همین دنیایی است که در آن زندگی میکنیم و اگر از ریشه (دنی) باشد به معنای پست . و از آنجایی که دنیایی که آفریده خداوند است هرگز پست و حقیر نیست ، نمیتوان لفظ دنیا را به پست معنا کرد. و در پایان بر طبق خطبه صدوسی و یک نهج البلاغه سه دیدگاه بیان شد : نخست آنکه مذمت مطلق دنیا با آیات قرآنی مربوط به دنیا سازگار نیست. دوم: مذمتی در ذات دنیا نیست بلکه از عوارض امور دنیا است مانند پیری که یک روند سیر طبیعی است و ربطی به ذات دنیا ندارد بلکه از عوارض دنیاست. سوم: دریافت معنا از کلمه دنیا بسته به نوع کاربرد آن در مواردی که استفاده شده است، معنای پستی و حقارت ندارد. به طور مثال در آیه شریفه که خداوند میفرماید:(إِنَّا زَیَّنَّا السَّمَاءَ الدُّنْیَا بِزِینَهٍ الْکَوَاکِبِ) منظور از دنیا همین جهان قابل دسترس و نزدیک است نه جهان پستی.
سپس در ادامه این جلسه دو مطلب از حسینعلی کیخا صاحب مقاله نامبرده، در تصحیح نگاه مذمت مطلق دنیا مطرح شد، نخست اینکه نگاه حضرت مذمت مطلق دنیا نیست زیرا گاهی در کنار نکوهش دنیا ، آن را در خطابه هایشان تحسین کرده اند. بلکه در واقع، دلبستگیها و تعلقات روحی به دنیاست که پیامدهای ناگوار و تبعات سوئی به دنبال دارد و ثانیاً مخاطبین حضرت در هنگام مذمت دنیا، ناکثین، مارقین و قاسطین هستند و آن حضرت از نوع نگرش آنها به دنیا بیزار و متنفرند و دید آنها را مورد سرزنش قرار داده است.
استاد یادآور شدند که این دو دلیل، جای مناقشه جدی دارد. زیرا صاحبان نظریه مذمت مطلق دنیا نیز، تحسین دنیا در کلام امیرالمؤمنین را انکار نمیکنند با این تفاوت که اصل را در کلام مولا(ع) بر مذمت و تحقیر دنیا میدانند و در نتیجه عبادت خدا و استفاده بهینه از دنیا را سبب پوشش زشتی دنیا میشمارند و در مورد دلیل دوم دائر بر اینکه حضرت از امثال معاویه و ناکثین و قاسطین به عنوان نمادهای دنیاپرستی و کسانی که دنیا را اسباب بیدینی خود قرار داده اند ، مطرح می کنند؛ گفتند که با این توجیه ها نمیتوان دایره گفتمان امام(ع) را محدود کرد در حالیکه بیان حضرت عام و جایگاه حکیمانه حضرت سترگ است و چنین توجیهی به دلایل منطقی و قواعد زبانی پذیرفته نیست و نمیتوان عبارتهای ایشان را محدود به افراد خاص از جمله طلحه و عایشه و دیگران… دانست زیرا سخنان ایشان جنبه همگانی دارد.
نکته دیگری که در ادامۀ بحث، توسط استاد بیان شد ؛ نگرش متنوع امام علی علیه السلام به دنیاست. به گونه ای که نگرش به دنیا را در نهجالبلاغه در چند بخش میتوان دسته بندی کرد.
مورد اول: دربارۀ دنیا : گاهی امیرالمؤمنین(ع) توصیف و تحسین دنیا را نقادی کرده است و درباره شناخت حقیقت و چگونگی و ارزش و توصیفات دنیا سخن میگوید و درباره ذاتیات آن به مخاطبانش آگاهیهای لازم را ارائه میدهد و آنان را با حقایق مرتبط با دنیا آشنا میسازد.
تصویر های سودمندی در این زمینه در خطبه ۸۳ و همچنین خطبه ۱۱۳ نهج البلاغه به وضوح بیان شده است. و آنچه در اینگونه خطبه ها ذکر میشود بیان حقیقت درباره دنیاست. در این خطبه دنیا سرایی برای کوچ است و بسی دلفریب، نمود بودهایی است که عیب بزرگ آنها این است که مقطعی هستند و ماندگار نیستند. و اینها مذمت نیست بلکه بیان حقیقت دنیاست. یعنی دنیا سرایی است که اگر آن را نشناختی فریب آن را میخوری.
دنیا در مقایسه با آخرت بی مقدار است زیرا اضدادی مانند تلخی با شیرینی، وصال با فراق… در این دنیا جمع شده است. خداوند آن را برای دوستانش انتخاب نکرده است. پس این نگرش های متنوع را باید بفهمیم تا دریابیم که کلام حضرت نقادی نقد دنیا و بیان حقیقت دنیاست نه مذمت آن. زیرا دنیا ناپایداری و فریبندگی را با هم دارد و اساس هدایت بشر در طول قرون بر همین اصل استوار است که دنیا سرای باقی بودن و جاودانه ماندن نیست.
_____________
💟 نشست های قرآنی
🔶 موضوع:
اجمالی در دانشنامه قرآنی معاصر
🔶 چهار شنبه ۱۰ آذر ۱۴۰۰
ساعت: ۱۷:۴۵ تا ۱۸:۳۰
🔶 یزد، منزل مرحوم حاج عبدالخالق نیکمحضر، آدرس محفوظ
🔸یادآوری: به دلیل جابجایی و محدودیت، جلسه عمومی نیست.
🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸
لینک پخش زنده (لایو) و تصویری در اینستاگرام
منبرها، کلاس و نشست ها- حسین انصاری:
https://instagram.com/menbar_ansari?i
_____________
گزارشی از نشست قبلی
۱۴۰۰/۱۱/۸ شهر سرکان ،نشست قرآنی
با اجازه از محضر استاد بزرگوار.
پیرو مباحث جلسه قبل ،مبنی بر «لازم و ملزوم بودن پرستش و نیایش» ، بحث بدان جا رسید که پرستش و نیایش دو امر جداگانه ولی غیر قابل تفکیک هستند . هر پرستشی نیازمند ارتباط و راز ورزی است و هر دعایی به نوعی پرستیدن معبود است. از نگاه قرآن فهمیده میشود که این نیاز اختصاص به زمان سختی ندارد و قرآن کریم در آیاتی به عنوان مذمت یاد میکند که هر گاه دچار مشکل میشوید خدا را یاد میکنید. مثال قرآن، سوارانی است که بر کشتی نشستهاند و زمانی که موج ها حمله ور میشوند، خدا را مخلصانه میخوانند و هنگامی که به خشکی میرسند، اولین چیزی که از یاد میبرند، دعا است. نیایش مخصوص انسان گرفتار نیست بلکه انسانی که در آرامش و آسایش نیز زندگی میکند، این انسان نیازمندِ تعظیم، خشوع و نیایش است. در تمام تمدن های بشری میتوان ردپایی از از نیایش را یافت. دعا در سراسر تمدن انسانی و تمام فرهنگها و ادیان وسیله ای برای تحقق آرزوها، آرمانها، درخواستها و درمان آسیبهای بدنی بوده است و نیایش را قرآن یک امر فطری میداند و در سوره (روم/ آیه ۳۰) خداوند میفرماید: فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا لَا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَلَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُونَ .: (پس روی خود را به جانب دین معتدل و حنیفی کن که مطابق فطرت خداست ، فطرتی که خدا بشر را بر آن آفریده و در آفرینش خدا دگرگونی نیست ، این است دین مستقیم ولی بیشتر مردم نمی دانند.) از دیدگاه قرآن انسان موجودی کمال طلب است و افرادی که با عشق به این ودیعهی فطری توجه نکردهاند، زمانی که به طور طبیعی دچار ابهام، یأس، سرخوردگی، بلا و مصیبت شده و یا حتی به مرگ نزدیک میشوند، این فطرت خداجویی بروز میکند و به این امر فطری برمیگردند.
به طور کلی نیایش قرآن بر سه قسم است: اولین مورد، نیایش بر پایهی درخواست و طلب است. دومین مورد ،نیایش اعتراف آمیز که در آن چیزی درخواست نمیشود و فقط اظهار عجز،ندامت و فقر است. و مورد سوم ، نیایش شِکوِه آمیز و معترضانه است.
بیشترین ادعیهی قرآن در این سه وجه است ولی بسامد نیایش درخواستی و بر حسب طلب، بیشترین بسامد را در قرآن به خود اختصاص داده است.
دومین مورد که در این نشست بیان شد ،اینکه : انسان با دعا یک تعامل دو طرفه با خدا برقرار میکند. او خدا را میخواند و خدا او را رشد و تکامل میدهد و با این کار ،توجه خاص خدا را به خود جلب میکند. دعا و نیایش ، نیازِ انسان طالب رشد است و آدمی با دعا به رشد و تکامل میرسد. ذکر این نکته ضروری است که دعا نیاز به ژرف بینی دارد و اگر شعور و ژرف اندیشی همراه دعا باشد، نشانگر بصیرت و شناخت دعا کننده است.
قرآن کریم از مجموعهی نیایش ها ،نماز را به عنوان مهمترین و باارزشترین نیایشِ همراه با پرستش مطرح میکند و به همین جهت در روایات نماز ستون دین است و در قرآن بر آن تاکید شده است. نماز یک مدل مشترک و عالی از پرستش و نیایش و عالی ترین نحوه سپاسگزاری است. روح نمازموجب توحید شناسی میشود. خداوند در قرآن(سوره منافقون آیه نهم ) میفرماید :《 یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تُلْهِکُمْ أَمْوَالُکُمْ وَلَا أَوْلَادُکُمْ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ وَمَنْ یَفْعَلْ ذَلِکَ فَأُولَئِکَ هُمُ الْخَاسِرُونَ :اى کسانى که ایمان آورده اید [زنهار] اموال شما و فرزندانتان شما را از یاد خدا غافل نگرداند و هر کس چنین کند آنان خود زیانکارانند》.در این آیه اشاره مستقیم به روح نیایش و پرستش( نماز) دارد و انسان را از غفلت بر حذر میدارد و چه بسا عالی ترین وجهه نیایش همان نماز است.
در قرآن ۳۲۰ آیه با «ربنا» شروع میشود و حدود چهل مورد نیایش غیر مستقیم وجود دارد. مانند «اهدنا الصراط المستقیم»، و اگر به تناسب حساب شود ، در مییابیم که قرآن برای مبحث نیایش، چه اهمیت و ارزش ویژه ای قائل شده است.
_____________
🔸
💠 سومین جلسه پژوهشهای دینی ۲
چهارشنبه ۱۰ آذر ۱۴۰۰
ساعت ۱۹ تا ۲۰:۱۵
💠 گروه پژوهشهای دینی ۲ خانه شادروان دکتر قاسمی،
دستور جلسه؛
۱. یادکرد آیت الله ملکی میانجی (رضوان الله علیه)، از شخصیت های تفکیکی معاصر
۲. مباحث کارگاهی و پیگیری طرحها
۳. پذیرایی و صرف شام
🔶 یادآوری؛ جلسه عمومی نیست.
🌐www.h-ansari.net
http://www.h-ansari.net/wp-content/uploads/2018/09/IMG_20180905_142651_892.jpg
_____________
نشست قرآنی ۱۴۰۰/۹/۱۰
عرض ادب و آرزوی سلامتی و توفیق روز افزون برای جناب حجت الاسلام انصاری.
به دنبال مباحث مطرح شده در نشست قبلی و توضیحاتی در مورد پرستش و نیایش و همچنین ذکر محتوای نیایش که بر سه قسم بود:
– نیایش درخواستی و مطالبانه
– نیایش اعتراف آمیز
– نیایش گلایه آمیز
استاد بیان فرمودند که هر سه بخش را خدای متعال در مقام عبودیت و نیایش پذیرفته و برایش ارج قائل شده است. از طرفی موضوعات مادی کمتر در نیایشهای قرآنی وجود دارد و بیشتر خواسته های معنوی مانند علوّ درجات مورد درخواست است.
قرآن ضمن اشاره به کلام اهل نیایش ، از کسانی که فقط دعاهای مادی داشته و تنها مسائل مادی را از خداوند درخواست دارند، سخنی به میان نیاورده است ولی انسانهایی را که فقط طالب دنیا هستند مورد نقد قرار داده و از آنان انتقاد میکند و میفرماید: «و ما له فی الآخره من نصیب» آنها در آخرت بهره ای ندارند. در عوض وعده می دهد کسانی که هم در دنیا و هم در آخرت از خدا حسنه خواسته اند، خداوند اجابتشان میکند و در هر دو سرا به آنان پاداش عنایت میکند.
آیه ۲۰ از سوره شوری میفرماید: «مَنْ کَانَ یُرِیدُ حَرْثَ الْآخِرَهِ نَزِدْ لَهُ فِی حَرْثِهِ ۖ وَمَنْ کَانَ یُرِیدُ حَرْثَ الدُّنْیَا نُؤْتِهِ مِنْهَا وَمَا لَهُ فِی الْآخِرَهِ مِنْ نَصِیبٍ .هر کس حاصل کشت آخرت را بخواهد ما بر تخمی که کاشته میافزاییم و هر که تنها حاصل کشت دنیا را بخواهد او را هم از آن نصیب میکنیم ولی در آخرت (از نعمت ابدی آن چون نخواسته) نصیبی نخواهد یافت.»
نیایشهایی که جنبه اعترافی دارد، سبب آرامش خاطر و تسلای روح میشود و در انسان حس جبران پذیری خطا را پیش میآورد و انسان در حال اعتراف، احساس میکند که خدا کاستی های او را جبران کرده و سیاهیهای روحی اش برطرف می شود .این حس جبران پذیری برای انسان، بسیار ارزشمند است ، زیرا هم تخلیه است و هم تحلیه. این حالت از نیایش، هم دل را پاک میگرداند و هم آراسته و زینت میکند و اهل معرفت به هر دو توجه دارند.
نه فقط اعتراف به گناه و نه تنها اظهار ندامت بلکه همین کوچک دیدن خود در مقابل خدا حالی است که سبب طهارت نفس میشود. اظهار حقارت در پیشگاه خدا منجر به رشد آدمی میشود با آنکه گاهی اصلا بیان گناه خطا در میان نیست و تنها القاء بزرگی و عظمت خداوند در دعا لحاظ شده است مانند بندهای آغازین در دعای کمیل.
در مورد نیایش شکوه آمیز و گلایه مندانه نیز باید گفت که شماری از این نیایشها اتمام حجت است و به منزلۀ هشداری برای سایرین است، مانند آیه ۳۰ در سوره فرقان که خداوند میفرماید: «وَقَالَ الرَّسُولُ یَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هَٰذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا. در آن روز رسول (به شکوه از امت در پیشگاه رب العزّه) عرض کند: بارالها (تو آگاهی که) امّت من این قرآن را به کلّی متروک و رها کردند.» این شکایتی است که پیامبر به درگاه خدا میبرد از مهجور نهادن قرآن و از طرفی دیگر شکوه یا رازگویی با خدایی که حلیم و سمیع است ،آرامشبخش نهاد ناآرام بشر است.
در آیات قرآن، خداوند مستقیماً مخاطب نیایش بشر است و میخواهد راه ارتباط خود را به بشر بیاموزد و نکته جالب در دعاهای قرآنی این است که واژهها و جنس سخن ها در دعاها ساده ، ملموس ، کوتاه و بدون ابهام است . واژههای دعا سنگین و ثقیل نیست و آشکارا بیان خواستها و نیازهای شخصِ دعا کننده است و سخن ها ساخته و پرداخته خود اوست. در دعاهای قرآنی استفاده از کلمات پیچیده در کار نیست بلکه فرد میتواند آنچه را که میخواهد و در دل دارد به سادگی هر چه تمامتر بیان کند.
در قرآن هیچ واژه ای که نشان دهد خدایی که با او حرف میزنیم از ما دور است وجود ندارد. در قرآن همۀ نداها، ندای نزدیک است و علت این است که به بنده بفهماند خدا دور نیست بلکه از رگ گردن به تو نزدیکتر است .
هم قصه نا نموده دانی / همنامه نانوشته خوانی
برای دریافتن آداب نیایش و دعا ،کافی است به نیایشهایی که از زبان انبیاء مطرح میشود، نگاه کنیم. آنها در دعاهای خود از واژههایی مانند ربّنا استفاده میکردند، علتش این است که این ربوبیّت راه ارتباطی با خدا است و پس از حمد و ثنا و شکر نعمتهای الهی و ابراز عبودیت ،آماده نیایش میشوند و همین حال را در دعاهای اهل بیت(ع) نیز میبینیم.
پیامبران خواسته های معنوی خود را مستقیم از خدا میخواستند ولی خواستههای مادی را در لفافه و پوشش بیان میکردند مانند فرزند خواستن حضرت زکریا از خداوند که پس از بیان پیری و عجز و نداشتن وارث برای نبوت و رسالت از خداوند با کنایه درخواست فرزندی میکند و خداوند نیز، حضرت یحیی را به او بشارت میدهد.
دیگر اینکه پیامبران برای دعا همواره بعضی از اسماء خداوند را که به دعای آنان نزدیکتر و مرتبط تر بوده به کار میگرفتند. مانند سمیع یا علیک یا قوی بودن خداوند. همچنانکه در دعای کمیل از اسم ترکیبی «یا سریع
الرضا» ای خدایی که زود راضی میشوی، درخواست مرا بپذیر، استفاده شده است. دعاهای انبیاء در قرآن، راه و رسم دعا و نیایش و درخواست و طلب را به صورت الگویی کامل و بی نقص، همراه با سادگی و روانی به انسانها میآموزد.
_____________
🔷 سخنرانی
🔷 یزد، خیابان امام(ره)، مسجد روضۀ محمدیه (حظیره)
پنجشنبه ۱۱ آذر ۱۴۰۰
ساعت ۱۸ تا ۱۸:۴۰
موضوع:
توصیفی از کتاب «فدک در تاریخ» اثر شهید محمدباقر صدر
◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼
لینک پخش زنده (لایو) و تصویری در اینستاگرام
منبرها، کلاس و نشست ها- حسین انصاری:
https://instagram.com/menbar_ansari?i
_____________
۱۴۰۰/۹/۱۱ توصیفی ازکتاب فدک در تاریخ.
موضوع سخنرانی در مسجد حظیره، یزد
با احترام و کسب اجازه از محضر استاد بزرگوار .
در این مجلس جناب حجت الاسلام انصاری به توصیف یکی از بهترین کتب انتشار یافته در مورد مسئله فدک و دیدگاه حضرت زهرا سلام الله علیها نسبت به مسئله فدک، به قلم فصیح و بیان بلیغ آیت الله شهید محمد باقر صدر ،متفکر، متعقل، فلسفه اندیش و از نوابغ و صاحب جایگاه فکری در حوزه نجف ، با عنوان فدک در تاریخ پرداختند که سالها پیش توسط بنیاد بعثت به فارسی ترجمه و منتشر شده است.
در آغاز به بهانۀ نادر بودن طرح و پردازش چنین موضوعی توسط شخصیتی که در حوزۀ بزرگ نجف به طور رسمی باید در زمینه فقه و اصول و رجال بنویسد و بیندیشد یادآور می شوم که یکی از عللی که در نوآوری، مفید و جامع بودن این کتاب دخالت دارد ، مسئله ای است که سالهای گذشته در ارتباط با شخصیت و افکار شهید صدر مطرح کرده ایم و آن اینکه بسیاری از آگاهی های نو و درک و دریافتهای تازه و از جملع همین توجه خاص به موضوع فدک را ایشان مدیون مجالس و منابر حسینی در عراق هستند ،همچنان که خود ایشان نیز تصریح به این مسئله کرده اند.
شهید صدر در طرح بحث خود به نکات پژوهشی ارزشمندی اشاره میکنند که خود نیز به این نکات بسیار اهمیت داده و بر آن روش بودهاند و به همین دلیل کتاب ایشان ،کتابی سطحی نیست و در مبحث پژوهش و تحقیق میتواند سرلوحه بسیار ارزشمندی در کار پژوهشگران باشد. ایشان سه مسأله را برای یک پژوهش تاریخی لازم می داند. اولین مورد که در پژوهش و تحقیق مد نظر ایشان است، اینکه محقق ذهن خود را از آنچه پذیرفته و مشهور است به عنوان پیش فرضهای مباحث خودش خالی کند. نکته دوم در رسیدن به نتایج خوب این است که انسان در مسیر تحقیق، پژوهش و تتبع خسته نشود و جدی باشد و به منابع کم قانع نشود . سوم آنکه از اندیشه آزاد و تفکر آزاداندیش برخوردار باشد. آنچنانکه جناب صدر خودشان به حقیقت صاحب اندیشه و تفکر حُرّ بود و آزادی در تفکر داشتند. پس با توجه به چنین پیشینهای، کتابِ جناب شهید صدر نمیتواند کتابی بی محتوا و کم اهمیت باشد.
او در این کتاب از حرکت حضرت زهرا سلام الله علیها نسبت به مسئله فدک و موضعگیری های بانوی اسلام با واژه انقلاب و انقلابی (در عربی الثوره و الثائر) نام برده اند و مترجمان نیز با رعایت امانت به همین معنی ترجمه کرده اند و ناگفته نماند که با توجه به زمانۀ نگارش کتاب ، واژهای زیباتر از کلمه انقلاب برای حرکت روشنگرانه حضرت زهرا(س) نمیتوان پیدا کرد. ایشان با بکارگیری نام انقلاب فاطمی سعی میکند مخاطب را به ژرفای عمیق حرکت حضرت زهرا (س) برساند و نشان دهد که هدف حضرت زهرا(س) فقط بحث فدک به عنوان یک قطعه زمین -خواه بزرگ و وسیع یا محدود- نیست که توسط خلیفه تصاحب شده است ،زیرا بیان و سخنان آن حضرت اینچنین نبود و حتی خلیفه نیز متوجه شد که حضرت زهرا(س) تنها برای مطالبه فدک نیامده اند و در خطابۀ خودش به عرصه بزرگتری در امر سیاسی پرداخت.
مهمترین نتایجی که شهید محمد باقر صدر در کتاب «فدک در تاریخ» از حرکت نمادین حضرت زهرا(س) مبنی بر احقاق حق خود در باز پس گیری فدک عنوان میکنند؛ شامل: اولاً گرفتن فدک در واقع غصب رفتن امامت است که جامعه شیعه با داستان اسفبار آن به خوبی آشنا است و در حقیقت امر وصیت پیامبر و غدیر خم و ثقلین به تاراج رفته است. ثانیاً جانشینی امیرالمؤمنین(ع) به عنوان جانشین اصلی پیامبر و نص پیامبر نادیده گرفته شده است. ثالثاً جایگاه اهل بیت(ع) و خود حضرت زهرا(س) و نهاد خانه و خاندان اهل بیت(ع) نادیده گرفته شده است.
شهید صدر به این حقیقت اذعان می دارد که درد حضرت زهرا(س)، درد از دست رفتن فدک و میراث مادی نبود بلکه درد ایشان، اندوه بزرگ در بر باد رفتن نتایج رسالت پیامبر، جابجا شدن عرصه حکومت و فرهنگ پیامبر، در مرکز پیدایش اسلام یعنی مدینه بود. حضرت به خوبی دریافتند که سقیفه، سنگ آسیاب اسلام را جابجا کرد و مسیر اهداف پیامبر را دچار انحراف کرد.
همچنین در مقاله ای که جناب استاد انصاری با عنوان «مروری بر کتاب؛ حلقه وصل رسالت و امامت، (مجموعه ای از سخنرانی های فاطمیه آیت الله وحید خراسانی)(سایت نگاه تازه،هفتم اسفند ماه هزار و سیصدونودو نه)» از نگاه حضرت آیت الله وحید -حفظه الله- بیان میکنند که این کوته فکری است که برخی گمان میکنند که مصیبت حضرت زهرا(س) تنها فدک یا درد سیلی بود و این مرجع مناسکی ما اعتقاد دارند که حضرت زهرا(س) دردِ انسانِ در ظلمت ماندۀ تاریخ داشت.
شهید صدر نیز در قالب شش روش، حرکت حضرت فاطمه(س) را توصیف میکنند که عبارت است از اقدامی اصیل و چندلایه که حضرت زهرا(س) صورت دادند و قیامی بی سابقه را از خود به یادگار گذاشتند که باید در این باره بررسی کرد که حرکت حضرت چه تاثیری در تاریخ اسلام و تشیع داشت و چرا معصومین فرمودند که خلق از شناخت حضرت زهرا(س) عاجزند.
در دنباله کتاب در دل تاریخ وارد بحث تاریخی فدک میشود که فدک دو معنا دارد . معنای اول آن همان معنی لغوی فدک است که نام دهکده ای است که بین آن تا مدینه دو روز راه فاصله بود و معنای دیگر آن سمبلیک است و آن اینکه فدک سرزمینی است که یک مرز آن به عدن در یمن میرسد و یک مرز آن به سمرقند ،یک مرز آن به آفریقا و یک مرز آن به ارمنستان میرسد همچنان که حضرت امام موسی کاظم (ع) حد فدک را در پاسخ به اصرار هارون الرشید مبنی بر برگرداندن فدک این گونه اعلام کردند: «امام حدود آن را چنین تعیین فرمود: حد اولش، عدن؛ حد دومش، سمرقند؛ حد سومش، آفریقا؛ و حد چهارم آن نیز مناطق ارمنیه و بحر خزر است» امام می خواست به هارون بگوید: فدک رمزی از مجموع قلمرو حکومت اسلامی است و غصب فدک در حقیقت جلوه ای از مصادره حق حاکمیت اهل بیت عصمت و طهارت(ع) بود. این حدود در تاریخ تشیع رمزی پیدا کرد و شعار شد چون حضرت فاطمه (س) کاری عظیم کرد و سنگی بزرگ جلوی خلافت باطل قرار داد و در طی قرنها همواره مسألۀ فدک به یکی از پر چالش ترین مسائل خلافت های باطل تبدیل گشت.
_____________
🔷 سخنرانی
🔷 میبد، میدان مهدیه، مهدیه میبد
جمعه ۱۲ آذر ۱۴۰۰
ساعت ۱۰:۱۵ تا ۱۱
موضوع: رنجهای فاطمه سلام الله علیها
◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼
لینک پخش زنده (لایو) و تصویری در اینستاگرام
منبرها، کلاس و نشست ها- حسین انصاری:
https://instagram.com/menbar_ansari?i
_____________
رنجهای فاطمه سلام الله علیها ۱۴۰۰/۹/۱۲
مهدیه میبد.
عرض ادب و ارادت و کسب اجازه از محضر جناب استاد انصاری.
در این منبر که با عنوان رنج های حضرت فاطمه سلام الله علیها توسط حجت الاسلام انصاری بیان شد ، ایشان به بررسی و نقل سه دیدگاه از بزرگترین عالمان دینی معاصر در مورد رنج های حضرت زهرا(س) پرداختند.
اولین مورد از نگاه آیتالله شهید محمد باقر صدر که در کتاب خودشان با نام فدک در تاریخ (توضیحاتی راجع به کتاب و موضوع آن در منبر قبلی جناب استاد انصاری موجود است)، رنج های حضرت زهرا را بیان کردند و فرمودند : «درد و رنجی که حضرت را به مسجد مدینه کشاند و انقلاب فاطمی را صورت داد،فقط غصب فدک نبود. حضرت زهرا (س) زیر پوشش غصب فدک به مسجد مدینه آمد و سعی کرد مسلمانان را به مسجد بکشاند و از در عمومی به مسجد پیامبر در آمد و زنانی را نیز با خود همراه کرد به گونهای که همه چشمها را میخکوب خودش و متوجه این حرکت بزرگ کرد. او به بهانه فدک آمد و آن خطابه تاریخی را در مسجد خواند ، اما کار بزرگ دیگری داشت . فاطمه میخواست غصب خلافت، انحراف در امور هدایت و رسالت پیامبر، بیدینی این منافقان که خود را خلیفه اعلام کردند ،نشان دهد».
دومین مورد آنکه در کتاب «حلقه وصل رسالت و امامت» حضرت آیت الله وحید- حفظهالله- میفرمایند: «درد حضرت زهرا(س) درد عمیقتری بود»
و سومین مورد حضرت علامه محمد رضا حکیمی طاب ثراه نیز در موضوعات فاطمیات خود در مقالات فاطمیات و در بعضی نوشته هایشان یاد میکنند: «که درد حضرت منحصر به غصب فدک نبود. آنها که فکر میکنند درد ایشان فدک بود دچار کوته فکری اند.»
پس از بیان این سه دیدگاه ،جناب استاد انصاری فرمودند : رنجی که انسانها میکشند متناسب با درجه هوشیاری و آگاهی آنها است. به طور مثال فرد بیهوش، درجه هوشیاری کمی دارد و حسی ندارد و حتی شدیدترین ضربهها و یا عمیقترین عملهای جراحی را حس نمیکند. هر چه درجه هوشیاری بالاتر باشد،درک درد و احساس زجر و رنج بیشتر میشود و بدن خالی از بی حسی و در زمان هوشیاری حتی فرو رفتن کوچکتری خاری به سر انگشت پا را بی درنگ احساس میکند. در مورد درد و رنج دیگر انسانها نیز وضع به همین گونه است.
انسانهایی که از قدرت آگاهی و هوشیاری انسانی، معنوی و روحی بالاتری برخوردارند نسبت به رنج و درد دیگر انسانها خود را مسئول میدانند و از رنج کشیدن انسانها رنج میبرند. انسانی که آدمیت نداشته باشد و هوشیاریهای انسانی خود را از دست داده باشد ،غم دیگران و مصیبت آنها هیچ تاثیری بر روی او ندارد و و هیچ احساسی نسبت به رنج و اندوه آنها ندارد و در خوشیهای خود غرق است. چنان فردی مشاعر انسانی خود را از،دست داده است و به تعبیر سعدی :
تو کز محنت دیگران بیغمی/ نشاید که نامت نهند آدمی.
با این تفاسیر باید گفت که یک بخش از دردها که توسط انسان فهم میشود، دردهایی است که به محدوده انسانیتِ انسان مربوط میشود و آدمها اگر اهل غمگساری باشند و با درد دیگران همراه باشند، این حس انسانیت در آنها زنده است و مشاعر انسانی حکم میکند که انسان،انسانی زندگی کند و به درد دیگران اهمیت بدهد و رنج دیگران را رنج خود بداند و این رنج ها در هر انسانی به اندازه درجه آگاهی و شناخت او درک میشود و متفاوت است.
اما نوعی از آگاهی ها است که به انسان برتر و اندیشههای برین و انسانهای بهین داده میشود. این آدمهای معنویِ آسمانی نوعی دیگر از درک و مشاعر را تجربه میکنند. آگاهیهای دیگری دارند که این آگاهیها سبب غمگین شدن آنها و اسباب ناراحتی ذهن و جان آنهاست. و این نوع درک ،همان است که فقط غم آب و نان مردم را نخوری بلکه غم ایمان مردم و سرنوشت آنان را نیز داشته باشی و این درجه بالاتری از آگاهی و شعور و مشاعر معنوی و الهی است. نمونه بارز اینگونه انسانها، انبیاء الهی هستند که از معصیت و گمراهی وکفر انسانها رنج میبردند. رنج حضرت زهرا(س) نیز از همین نوع رنج است .حضرت هم با مشاعر انسانی، رنج انسانها و هم با مشاعر الهی رنج کفر و نفاق میان انسانها را میفهمید. ایشان به مسجد آمدند و خطبه فدکیه خواندند زیرا هم نان مردم را غارت شده و هم زندگی مردم را تباه شده و خون مردم را در درگیریهای بعدی ریخته شده میدیدند و هم مشاعر الهی ایشان به او نشان میداد که این جامعه و شجره طیبه چگونه رو به خشکی نهاده میشود که هنوز بعد از هزار و چهارصد سال میلیون ها انسان دچار خرابی ایمان و انحراف اعتقاد و از دست رفتن توحید و گرفتار معصیت شدهاند و همه اینها به دلیل کردار چند نفر آدم بی مقداری بود که در سقیفه انجام دادند و حضرت زهرا (س) آینده را میدیدند و از رنج انسانها در آینده رنج میبردند. برای نمونه دو مورد از رنجهای بزرگ این بانو را یاد میکنیم.
حضرت زهرا(س) در سخنان خود به دو رنج در خطبه مسجد مدینه و در خطبه ای که در بستر با زحمت و درد سینه و نفسهای به شماره اف
تاده از درد خواندند، اشاره کردند که یکی در مورد درد نان و زندگی مردم که فرمودند به خدا سوگند اگر کار را همچنان که خدا و پیغمبر(ص) گفته بودند به علی(ع) سپرده بودید هیچ عیالوار و تنگدستی گرفتار بی هزینهای نمیشد؛ یعنی منِ زهرا غم نان و آینده شما را دارم. این درد همان است که انسانهایی که مشاعر انسانی دارند میفهمند چه دردی است، دردی که در طی قرون طولانی، بشریت را به زانو درآورده است.
دومین درد آن بود که فرمود: اما بدانید اکنون که این ظلم را مرتکب شدید و امامت را غصب کردید باید از این به بعد در ظرفهای بزرگ، خون تازه از شتر خلافتی که راه انداختهاید ،بدوشید.
هنوز آب کفن حضرت فاطمه (س) خشک نشده بود که در حجاز خونهای زیادی از انسانهای بیگناه توسط خلافت مدینه، بر زمین ریخته شد و بعد از آن نه تنها بیگناهان که گروه گروه انسانهای زیادی در تاریخ خونبار خلافتهای اموی و عباسی و…کشته شدند. حتی میتوان گفت که بی گمان، پیریزی فاجعه خونین عاشورا نیز همان روزی ریخته شد که با هتک حرمت خانه اهل بیت(ع) و غصب امامت ،بسیاری از حرمتها شکسته گشت. آری حضرت زهرا (س) این رنجهای بزرگ بشریت و انحرافات را در آینده تاریخ پس از خود، میدیدند و رنج میکشیدند.
_____________
💠 نهمین جلسه پژوهشهای دینی یک
دوشنبه ۱۵ آذر ۱۴۰۰
ساعت ۱۷:۴۰ تا ۱۸:۴۵
💠 گروه پژوهشهای دینی ۱ مجموعه فرهنگی امام صادق علیه السلام میبد،
دستور جلسه؛
۱٫ بحث هفته
۲٫ پیگیری طرحهای جاری
🍀🍀🍀
میبد، مجموعه فرهنگی امام صادق(ع)، اتاق پژوهش
🔶 یادآوری؛ جلسه عمومی نیست.
🌐www.sheshom.net
_____________
💟 نشست های تفسیر موضوعی نهجالبلاغه
🔶 موضوع:
«نقادی علی علیه السلام بر نقد دنیا» (بخش پنجم)
(سومین جلسه در سال ۱۴۰۰)
💠 نیاز جامعه به محتوای نهج البلاغه بی پایان است.
💠 آغاز با زیارت شریف امین الله
🔶 زمان: سه شنبه ۱۶ آذر ۱۴۰۰
ساعت: ۲۱ تا ۲۱:۴۵
🔶 خیابان شهید رجایی، کوچه اهل السادات، انتهای کوچه، فرعی راست، پلاک ۳۰، خانه دکتر قاسمی
🔸یادآوری: جلسه عمومی است.
_____________
💠 چهارمین جلسه پژوهشهای دینی ۲
چهارشنبه ۱۷ آذر ۱۴۰۰
ساعت ۱۹:۱۵ تا ۲۰:۳۰
💠 گروه پژوهشهای دینی ۲ خانه شادروان دکتر قاسمی،
دستور جلسه؛
۱. بازخوانی طرح زینب(س)، بانوی حماسه
در آستانه سالروز تولد آن حضرت
۲. مباحث کارگاهی و پیگیری طرحها
۳. پذیرایی به صرف شیرینی
🍀🍀🍀
🔶 یادآوری؛ جلسه اختصاصی اعضای پژوهش است.
🌐www.h-ansari.net
_____________
نقادی علی علیه السلام بر نقد دنیا۱۴۰۰/۹/۱۶
(جلسه سوم)
با کسب اجازه از محضر جناب استاد انصاری و آرزوی سلامتی و طول عمر برای ایشان.
در سومین جلسه از جلسات نهجالبلاغه در ادامه مباحث نقادی دنیا در کلام مولا امیرالمؤمنین علیه السلام در «نقادی دنیا» ،جناب حجت الاسلام انصاری فرمودند که نگرش نقادانۀ علی(ع) به دنیا در متن نهجالبلاغه را میتوان به سه بخش دسته بندی کرد.
۱) در بارۀ دنیا: یعنی سخنانی که در تبیین ماهیت و چگونگی و چیستی دنیاست. مثلا در خطبه های ۱۱۱ و ۱۱۳ در تصویری که مولا از دنیا می نمایند، این دنیا را سرای آزمایش میدانند و به همین جهت، منزلگاه دنیا را جای شناخت دنیا می شود نه مذمت آن.
۲) در رابطه با دنیا: یعنی نقادی امام(ع) در رابطهای که انسانها با دنیای خود برقرار میکنند. این رابطه شامل منحنی دراز دامنهای است که از پرستش دنیا تا مذمت و تحقیر نسبت به آن را در بر میگیرد. این منحنی از پرستش فراعنه و مادیگرایان تا مذمت صوفیانه و بودیستی نسبت به دنیا را در بر میگیرد.
جدای از نهج البلاغه، سهم بزرگی از توصیههای اخلاقی ائمه (ع) به تصحیح این رابطهها مربوط است. همچنانکه حجمی از سخنان اهل معرفت و زهد نیز به همین منظور ابراز شده است.
از این منظر ، حضرت علی(ع) به مذمت کننده دنیا اعتراض کردند و به دنیا پرستی هم اعتراض کردند زیرا از نظر ایشان چه آنکه دنیا را میپرستد، چه آنکه تحقیر میکند، دچار آسیب در دنیا است. اگر یک منحنی تصور کنیم از پرستیدن دنیا(فراعنه) تا مذمت دنیا(صوفیان) همه مورد اعتراض مولا هستند و همه اینها به این دلیل است که نفهمیدیم چگونه رابطه ای با دنیا باید برقرار کنیم. برای همین منظور، درخطبه صدوسیزده، روی سخن را امام به مسأله رابطه با دنیا برمیگرداند و در قالب مواعظی بلیغ به تصحیح و تفهیم رابطه درست میان انسان با دنیا میکوشد. در این خطبه نوع رابطهای که خوبان با دنیا برقرار میکنند ، نگرش نقادی بر رابطه با دنیاست. لذا در این خطبه میگوید تو با آخرت باید بیشتر دوست باشی در حالیکه دنیا بیش از آخرت شما را تصاحب کرده است. همچنین در خطبه صدویازده ، کلام حضرت بر همین روش ارائه شده است؛ یعنی ابتدا از ماهیت و حقیقت دنیا سخن به میان آمده و نسبت به آن هشدارهایی داده میشود و سپس به اصلاح رابطه مردمان با دنیایی که در آن به سر میبرند، دعوت میشود و در ادامه خطبه برای اصلاح رابطه میگوید تنها توشه مفیدی که میشود از دنیا برداشت ،پرهیزکاری است.
در همین خطبه امام پرسشی تأمل برانگیز دارند؛ «شنیده اید دنیا خود را فدای آنان کرده باشد؟ یا به گونهای یاریشان داده باشد؟ یا با آنان به نیکی سر برده باشد؟»
و در ادامه همین خطبه تعبیری رسا از وضعیت نابسامان ارتباطی میان انسان و جهان پیرامون او به چشم میخورد که برای صاحبان نظر بسیار اهمیت دارد و در نهایت نیز،تعریفی ویژه از دنیا دست میدهد که حاصل نگاه روانکاوانه به نگرش انسانها درباره دنیا است. حضرت میفرمایند: «وإِنَّمَا الدُّنْیَا مُنْتَهَى بَصَرِ الْأَعْمَى، لَا یُبْصِرُ مِمَّا وَرَاءَهَا شَیْئاً، وَ الْبَصِیرُ یَنْفُذُهَا بَصَرُهُ وَ یَعْلَمُ أَنَّ الدَّارَ وَرَاءَهَا، فَالْبَصِیرُ مِنْهَا شَاخِصٌ وَ الْأَعْمَى إِلَیْهَا شَاخِصٌ، وَ الْبَصِیرُ مِنْهَا مُتَزَوِّدٌ وَ الْأَعْمَى لَهَا مُتَزَوِّدٌ. و همانا دنیا نهایت دیدگاه کور دلان است که آن سوى دنیا را نمى نگرند، امّا انسان آگاه، نگاهش از دنیا عبور کرده از پس آن سراى جاویدان آخرت را مى بیند. پس انسان آگاه به دنیا دل نمى بندد و انسان کور دل تمام توجّه اش دنیاست. بینا از دنیا زاد و توشه برمیگیرد و نابینا براى دنیا توشه فراهم مى کند.»
۳) در ظرف دنیا: حضرت به مظروف و محتوای دنیا نیز توجه دارد و آن را نقد میکند. همانطور که ساحل را با موج و خانه را با ساکنانش میبینیم،حقیقت دنیا را نسبت به محتوای آن باید قضاوت کرد. حقیقت دنیا رابطه ما با دنیا نیست.گاهی پندارهای نادرستی که درباره دنیا در ذهن مردم وجود دارد و اسباب خطا در شناخت دنیا میشود به همین مسئله مظروفی دنیا بر میگردد.
حضرت در خطبه هشتاد و هشت درباره برداشت مردم از نسبت دنیا با معاویه و بلکه به طور اعم با بنی امیه روشنگری میکنند و ظرفیت واقعی دنیا در تاریخ را یادآور میشوند که همانطور که بعدها بنی امیه سقوط کردند و هیچگاه حاکمیت دوباره را بدست نیاوردند( این نکته نیز از اخبارات غیبی حضرت است).
بخشی از داوری نسبت به دنیا چه غلط و چه درست به همین گنجایش دنیا برمیگردد، اگر فردی درباره دنیا توصیفات شیرین داشته باشد وقتی نگاهش میکنی متوجه میشوی توصیفاتی شیرین از دنیا را دیده یا خوانده است ولی کسی که دنیا را تلخ میبیند، نگاهش به ظلم و ستم و استبداد و رنج دنیا بوده است و دنیا را اینگونه تلخ تصور میکند. حضرت انسان را به این گنجایی دنیا توجه میدهد. امام(ع) آگاهی میده
د که مظروف مهم است و دنیا نیز به منزلۀ ظرفی است که جریان هایی با خود دارد ،آنچه در ظرف دنیا گذشته یا میگذرد، بخشی از ماجرای تلقی و درک ما از دنیا است. در نهجالبلاغه نیز بخشی از داوری یا یادآوری و هشدارها درباره ظرفیت دنیا است که اگر مذمتی باشد در حق مظروف است نه ظرف و علیه محتواست نه قالب دنیا.
_____________
سخنرانی در میبد، شام میلاد بانو حضرت زینب سلام الله علیها
مورخ ۱۴۰۰/۹/۱۹
موضوع: شادمانی میلاد بانوی حماسه (سلام الله علیها)
بارجیین، منزل حاج رضا حیدری
_____________
عرض ارادت و احترام خدمت استاد بزرگوار.
در مجلس جشن میلاد بزرگ بانوی اسلام ،حضرت زینب کبری (س) جناب حجتالاسلام انصاری پس از قرائت حدیث شریف کساء، دو نکته پر اهمیت را یادآور شدند.
نکته اول
شمار عنایاتی را پیرامون این حدیث نورانی ذکر فرمودند و از این حدیث به عنوان اسباب رفع همّ و غم یاد کردند و همچنین به دو جمله مؤثر در این حدیث شریف اشاره کردند ؛ اول آیه مبارکه تطهیر، (آیه ۳۳ احزاب) و دوم ذکر شریف «اهلُ بیت الرِّسالَهِ؛ هُمْ فاطِمَهُ وَاَبُوها وَبَعْلُها وَبَنُوها» که این دو جمله کفایت میکند تا از خواندن این حدیث شریف برکتهایی حاصل شود.
نکته دوم
در مورد آیه پانزدهم در سوره اعلی که خداوند میفرماید: «وَذَکَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلَّى» جناب استاد به توضیحاتی در تفسیر این آیه و بیان معنای کلمه «صلّی» پرداختند دال به اینکه بر طبق روایتی از حضرت امام رضا علیه السلام ، «صلی» در این آیه به معنای صلوات فرستادن بر پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) است. همان گونه که در روایات ما، ذکر کثیر را تسبیحات حضرت زهرا سلام الله علیها میدانند و پس از ذکر اسمای الهی به خواندن آیه صلوات و قرائت صلوات دستور داده اند.
سپس به موضوع اصلی سخنرانی پرداختند و در مورد آن مطالب ارزندهای در قالب سه مطلب بیان شد.
مطلب نخست اینکه؛ همچنانکه در مباحث روانشناسی به تعاملات روحی و روانی انسان بسیار اهمیت داده شده است؛ انسان دارای دو بخش متضاد در زندگی خود است که خواه ناخواه بر زندگی اش تاثیرگذار است و آن غم و شادی است. اما باید در نظر داشت اگر انسان بر زندگیاش غم سیطره پیدا کند و دائم غمگین باشد ، و یا برعکس اگر انسان دائم در شادی و فرح باشد و خوشگذرانی و عیاشی دائم بر زندگی اش چیره شود به مرور دچار آسیبهای روانی بسیار مخربی خواهد شد و در نهایت به پوچی میرسد. پس ناچار باید در زندگی به نوعی از تعادل روحی در میانۀ غم و شادی دست یافت تا از زندگی متعادلی برخوردار گردید.
مطلب دوم اینکه؛ همچنان که در ایام حُزن و اندوه بخشی از مشاعر و احساس و قوای ادراکی انسان، فعال میشود، بخشی از آگاهیهایش نیز در هنگام شادی و بهجت روحی فعال میشود. یک مثال ساده، تولد فرزند در خانواده ای بعد از سالها چشم انتظاری است. شادی و شعفی که بر فضای خانواده حاکم میشود سبب میگردد تا در پی آن پارهای از احساسات درونی انسان در این جوّ شادی بروز پیدا کند و هوشیارتر بشود. این حقیقت، مصداق مناسبتها و میلادها و ایام شادی اهل بیت(ع) است همانطور که فرمودهاند: «شیعیانما از اضافی گِل ما آفریده شدهاند ، در حزن ما اندوهگین و در شادمانی ما مسرور هستند». مدلول این روایات، جزء محکمات روایات اهل بیت(ع) است. علت دعوت شیعیان به داشتن حزن و شادمانی، در هر کدام از این حالات و در هر مقطع، این است که طی آن افزایش درک و آگاهی انسان اتفاق میافتد، و رشد میکند و روح، بالیدن بیشتری پیدا میکند و متعالی میشود.
در آیات قرآن، نمونههایی از اینگونه رشد و تعالی می شود ذکر کرد. به عنوان مثال در داستان حضرت یوسف علیه السلام ، هنگامی که یوسف، پدر و مادر و برادران خود را در دربار مصر مجتمع میبیند عبارتهایی از سر شعف و شادمانی به زبان میآورد که در قرآن آمده است: «وَقَالَ یَا أَبَتِ هَٰذَا تَأْوِیلُ رُؤْیَایَ مِنْ قَبْلُ قَدْ جَعَلَهَا رَبِّی حَقًّا؛ یوسف در آن حال گفت: ای پدر، این بود تعبیر خوابی که از این پیش دیدم، که خدای من آن خواب را واقع و محقق گردانید.» پیداست که یوسف در فضایی شادمانه این کلام را به زبان میآورد. او صحنه ای را تجربه کرده که باعث میشود جان حضرت به وجد بیاید و آگاهیهای جدیدی بروز پیدا کند و به درک قاطعی از تأویل رؤیای قدیم دست بیابد. و مانند داستان مریم(س) هنگامی که حضرت زکریا(ع) در کنار محراب مریم، مائدۀ آسمانی می بیند و حالات نفسانی و دعاهای خاصی بر زبان زکریا جاری میشود که در سورۀ آل عمران آیه ۳۷ یاد شده است.
در واقع، بخشی از ادراکات ما مربوط میشود به حالات نفسانی ما که سبب تغییر حالاتی در انسان میشود و به همین ترتیب در عبادتها و مناسبتهای مذهبی که با میلاد و شادی همراه هستند نیز برای انسان مؤمن چنین حالاتی دست میدهد و به دلیل شعف و شادمانی در چنین اوقات و روزهایی ،برای انسان تعالی روحی و معنوی ایجاد میشود.
مطلب سوم؛ که مهم ترین نکته بیان شده توسط استاد در این منبر است مسألۀ لقب دادن حضرت زینب سلام الله علیها به لقب «امالمصائب» است به شکلی که برداشت ضمنی و معنای کلی این لقب چنین باشد که گویی حضرت زینب(س) از ابتدای حیات دنیایی که نفس متبرک ایشان در فضای دنیا پا گذاشت تا لحظهای که دار فانی را وداع گفتند جز درد و رنج و مصیبت چیزی ندیدهاند!؟ در حالیکه واقعیت
زندگی آن بانو هرگز اینگونه نبوده است. حضرت زینب(س) از روز تولد به لقب «زین أب» یعنی «زینت پدر» ملقب گشتند. همچنانکه در سالهای اول، تا پنج سالگی، زندگانی در کنار مادر بزرگوارشان حضرت صدیقه کبری(س) را با شور و شوق سپری کرده اند و رفت و آمد فرشتگان مقرب الهی، حضور جبرئیل و نزول آیات وحی و ملائکه رحمت را مشاهده کرده است و حضرت زهرا(س) لحظاتی ناب را با دخترشان زینب(س) گذرانیدهاند که سرشار از شادمانی آسمانی بوده است.
حتی بعد از شهادت مادر، در کنار پدر و برادران، لحظات فوقالعاده ای را سپری کرده اند که در آن حالات خوش معنوی، روح آن بانوی لزرگ، به بهجت الهی رسیده و پر از احساس بوده و خوشایندی غیر قابل توصیفی داشتهاند.
همان ایام و اوقات متکثری، که عنایات الهی شامل حال ایشان شده و جانشان شکوفا گریده و جان آگاهشان، محل نزول عنایات الهی بوده و در خلوت خود طرف مناجات با خدا می شدهاند.
اگر چه در سال یازدهم هجری داغ پیامبر خدا و سپس شهادت مادر بزرگوارشان را دیدند ولی تا سال چهلم هجری که شهادت آقا امیرالمؤمنین اتفاق میافتد در کنار پدری چون علی(ع) و برادرانی معصوم، از محفل انسی الهی برخوردارند و چنان خوشوقتیی نصیبشان گشته که در جای دیگری از تاریخ نمونه ندارد. تا اینکه در سال ۵۰ هجری، شهادت برادرش امام حسن علیه السلام را شاهد است و پس از گذشت ده سال از این ماجرای غمبار است که به سال ۶۱ هجری به امر خداوند و برای رساندن پیام قیام بزرگ عاشورا ماموریت پیدا میکنند تا به همراه برادر در صحرای کربلا حضور پیدا کنند و بزرگترین واقعه تاریخ را رقم بزنند و صدای مظلومیت اهل بیت علیه السلام شوند و نشان دهند که زینب ،بانوی حماسه ها کسی است که عظمت، شجاعت، بزرگی، ولایت، تعقل ،فصاحت،عبادت و تمام آنچه که یک انسان کامل دارد در ایشان جمع شده است.
_____________
آگاهی
با پوزش از محضر دوستان همراه
امروز جلسه نشست موضوعی نهج البلاغه به دلیل تراکم کارها برگزار نمی شود.
_____________
🔷 سخنرانی
🔷 یزد، خیابان مطهری شرقی (چهار راه فرهنگیان به سمت سه راه شحنه) کوچه عاشق معلی، بیت الحسین علیه السلام «یادگار مرحوم حاج شیخ علی فقیه خراسانی»
از پنجشنبه ۲۵ تا شنبه ۲۷ آذر ۱۴۰۰
صبحها ساعت ۶ تا ۶:۴۵
موضوع:
بیانی در بارۀ آزار حضرت زهرا سلام الله علیها،
«بحثی تفسیری، تاریخی و فقهی»
◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼
لینک پخش زنده (لایو) و تصویری در اینستاگرام
منبرها، کلاس و نشست ها- حسین انصاری:
https://instagram.com/menbar_ansari?i
_____________
🔷 سخنرانی
تعظیم ایام شهادت فاطمیه و توسل به صدیقه طاهره(سلام الله علیها)
و چهلم درگذشت آیت الله سید محمدعلی علاقهبند (رضوان الله علیه)
🔷 یزد، خیابان سلمان(ره) مسجد نظرکرده
پنجشنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۰
ساعت ۱۸:۱۵ تا ۱۹
موضوع:
سخنی از آیات فاطمی در تفسیر استنساخی آیت الله علاقهبند
◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼
لینک پخش زنده (لایو) و تصویری در اینستاگرام
منبرها، کلاس و نشست ها- حسین انصاری:
https://instagram.com/menbar_ansari?i
_____________
آزار حضرت زهرا سلام الله علیها
بیت الحسین ۱۴۰۰/۹/۲۵
جلسه اول
عرض ادب و احترام خدمت جناب حجت الاسلام انصاری. در مبحث تعظیم شعائر اهل بیت (ع) در منبرهای ایام محرم و صفر جناب استاد تاکیدهای بسیاری از زبان بزرگان و علما و مراجع در مورد تعظیم و تکریم شعائر بیان فرمودند و در این مجلس نیز،با تاکید بر تعظیم شعائر فاطمی و توضیحاتی در مورد جامعه شیعه و افرادی که به دنبال سنگ اندازی و دشمنی با مناسک و با عاشقان اهل بیت(ع) هستند، به دو دسته از افراد از لحاظ دیدگاه اعتقادی اشاره کردند ؛ دسته اول افرادی که خود قدرت استنباط و تفسیر درست آیات قرآن بر اساس هدایتهای معصومین دارند و دسته دوم افرادی که این توانایی را ندارند اما هنر استماع دارند و اهل شنوایی هستند و در یک جامعه دینی اکثریت از دسته دوم هستند که باید به سخنان اهل دین و تقوی و بزرگان استناد کنند. و یکی از سفارشهای موکد بزرگان دینی شیعه ،تعظیم شعائر فاطمی است و بزرگان ما به شدت در تعظیم شعائر میکوشیدند. ولی متاسفانه آدمهایی که معمولا اهل استنباط در دین نبودند و گوش شنوا هم نداشتند ،مدعی تعیین تکلیف برای جامعه شیعه شدند و قطعا با افرادی که متبرک به عشق اهل بیت(ع) هستند درگیر شده و جامعه تشیع را دچار تشتت کردند و اسباب آزار عاشقان اهل بیت(ع) و حتی درگیری و مجادلات کلامی نیز شدهاند و باید افراد در جامعه شیعه آگاه باشند که اگر توان مقابله و مجادله با این گونه افراد که نه قدرت استنباط و نه گوش شنوا دارند، ندارند، در دفاع از مذهب به بزرگان و مراجع و علمای عالم به حوزه تشیع ارجاع دهند و تکیهگاه خود را از یاد نبرند.
جناب استاد با بیان این مقدمه و معرفی دو دسته از افراد در جامعه دینی و تاکید بر پیروی از کلام علما و بزرگان مذهب تشیع به آیاتی از قرآن در مورد اهل بیت (ع) که از آیات محکمات قرآن است پرداختند و آن آیه از سوره احزاب که سوره حاوی فضائل اهل بیت (ع) است و بزرگترین آیه در شأن اهل بیت(ع) « إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا» در این سوره نازل شده است و بحث با آیات پنجاه شش و پنجاه و هفت و پنجاه و هشت از همین سوره آغاز میشود در آیه پنجاه و شش که جامعه سنتی شیعه به شدت با آن آمیخته و حق آن را ادا میکند:《 إِنَّ اللهَ وَ مَلائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِیماً .خدا و فرشتگانش بر پیامبر درود مىفرستند؛ اى کسانى که ایمان آوردهاید، بر او درود فرستید و [در برابر اوامر او] کاملاً تسلیم باشید》.و شیعه زبان ما با هر ملیتی در هر کجای این کره خاکی با شنیدن این آیه بر پیامبر درود میفرستد و این ادب آیه است که فهم آیه را نشان میدهد در حالیکه افراد در جامعه مسلمانی غیر شیعه هیچ واکنشی به این آیه نشان نمیدهند و جناب استاد انصاری با ذکر خاطره ای از تشرف به خانه خدا و موقع انجام نماز جماعت در خانه خدا، همین آیه توسط امام جماعت مسجدالحرام مقارن با ثانیه هایی قبل از آن که فرموده پیامبر (ص) به ذهن استاد خطور کرده بود، بیان فرمودند که بحث و تفسیر آیات را بسیار واضحتر و قابل درک برای مخاطب کرد : «ربَّ تالِٕ للقُرآنُ وَالقرآنُ یَلعَنُهُ .چه بسیار قرآن خوانانی که قرآن بر آنها لعنت میفرستد» و این فرموده پیامبر مصداق همان امام جماعتی بود که آیات سوره احزاب را بعد از حمد و آمین جماعت شروع کرد (هر چند اشتباه تلاوت کرد و دوباره به آیات برگشت) و آیه پنجاه و هفت را قرائت کرد: « إِنَّ الَّذینَ یُؤْذُونَ اللهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللهُ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَهِ وَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذاباً مُهیناً .آنها که خدا و پیامبرش را آزار مىدهند، خداوند آنان را از رحمت خود در دنیا و آخرت دور ساخته، و براى آنها عذاب خوارکنندهاى آماده کرده است» و استاد با خود اندیشیدند چه غافلند اینان که خود مصداق همین آیات هستند و همین ها باعث آزار پیامبر و بعد از ایشان حضرت زهرا و اهل بیت شدند و چه رنج هایی که بر اهل بیت روا نداشتند ،مگر اینان این آیات را نشنیده بودند؟؟
_____________
مجلس چهلم حضرت آیتالله علاقهبند ۱۴۰۰/۹/۲۵
با موضوع: آیات فاطمی در تفسیر استنساخی آیت الله علاقهبند(ره)
عرض تسلیت به مناسبت شهادت حضرت صدیقه کبری سلام الله علیها و یادکرد چهلمین روز درگذشت حضرت آیت الله علاقه بند و همچنین طلب طول عمر و توفیق روز افزون برای جناب حجتالاسلام انصاری .
در این مجلس که به مناسبت چهلم مرحوم حاج آقا علاقهبند برگزار شد ،جناب حجت الاسلام انصاری در مورد موضوعی بسیار ناب که تا بحال کمتر در مورد آن در منبری از منابر استان یزد، سخنرانی شده است، پرداختند. موضوع « سخنی از آیات فاطمی در تفسیر استنساخ شده جناب علاقهبند از تفسیر سفینهالنجاه». در این مبحث ابتدا جناب استاد انصاری از حضرت علاقهبند یاد کرده و ایشان را مرد علم و عمل و زهد معرفی کردند
مردی که شهادت میدهند به علم و آگاهی ایشان بعضی از افاضلی که در داخل استان وحتی استان های دیگر حضور دارند و در مباحث مقدمات دروس دینی و دروس پایان سطح، نزدیک به چهار دهه، از میزان دقت و حسن تدریس و بیان ایشان سخن گفتند. همچنین جناب استاد ایشان را مرد عمل میدانند زیرا تکلیف گرای بودند و تا ایام فرتوتی مقید به اقامه نماز جماعت و جوابگویی به مردم حتی در مورد استخاره( چون استخاره هم راهی به مردم نشان میدهد) با تمام جدیت ایستاده بودند. مانند بعضی از علما سعی میکردند از دسترنج خودشان برای گذران زندگی استفاده کنند و سوم مردی اهل زهد به این معنا که با زرق و برق دنیوی و آمد و شد آنچنانی و عبور و مرور چشمگیر بیگانه بودند و بسیار آرام و بی حاشیه میرفتند و میآمدند و در یک کلام مثل دریا آرام بودند. رحمت الله علیه
و اما مبحث مرتبط با موضوع که سخنی از آیات فاطمی در تفسیر استنساخ شده جناب علاقهبند از تفسیر سفینهالنجاه است و سالها پیش، توسط آن مرحوم، بر اساس دو نسخه دیگر که یکی از کتابخانه وزیری و دیگری از کتابخانه شخصی آیت الحق حاج سید جواد آقا حیدری و به سفارش مرحوم آقای وزیری ،این نسخه را استنساخ کرده بودند. ولی بعد از فوت جناب وزیری این اثر چاپ نشد و این اواخر با مقدمه ای از آقای حسین مسرت به چاپ رسیده است.
هر چند این اثر بی عیب نیست و میتوان برای بهتر شدن و بالا بردن کیفیت کتاب به نکاتی اشاره کرد، از جمله اینکه شایسته بود مقدمه دیگری هم بر کتاب را فردی از پژوهشگران حوزوی و آشنا با علوم دینی به ویژه تفاسیر شیعی مینوشت و برای دسترسی بهتر و راحتتر شماره آیات نیز به حاشیه متن افزوده میشد و همچنین فهرست های فنی برای این کتاب فراهم میشد تا استفاده تحقیقی و مراجعه آسانتر و تفسیر شکل کاملتری بخود میگرفت.
تفسیر سفینهالنجاه نوشته ملا محمد مقیما است که در دهه نهم از قرن یازدهم از دنیا رفته است. وی از شاگردان محمد تقی مجلسی،پدرِ علامه مجلسی ؛ نویسنده بحارالانوار میباشد. همچنین، اقامه نماز جمعه در یزد در قرن یازدهم به توسط جناب مقیما بوده که تا اواخر دوره قاجار برپا بوده است.
در این تفسیر جناب علاقهبند در بخش اول، تا سوره نساء از نسخه وزیری و در بخش دوم، از سوره مریم تا آخر قرآن از نسخه حاج آقا حیدری استفاده کردهاند. و سوال اینجاست که آیا در این تفسیر و در قرآن آیات فاطمی داریم؟؟ و جواب به صراحت مثبت است. آیاتی در قرآن وجود دارد که مستقیم به حضرت زهرا(س) و یا غیر مستقیم از طریق ذکر اهل بیت (ع) مربوط میشود ولی به گونه ای که فاطمه(س) در آنها محوریت دارد.
بر طبق این تفسیر استنساخ شده به چهار مورد برای نمونه اشاره میشود.
مورد اول سوره احزاب ،آیه سی و سوم: «إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا» که در آیات قبل و بعد از آن خداوند همسران پیامبر را مورد خطاب و عتاب قرار میدهد و با این آیه تطهیر، خداوند اهل بیت را ممتاز میکند و بر طبق حدیث شریف کساء ،محوریت اهل(ع)و نقطه مشترک و محل انتساب ایشان به یکدیگر و مرکزیت، حضرت زهرا (س) هستند پس آیه تطهیر، آیهی فاطمی است.
متاسفانه در چاپ کتاب صفحه ۲۰۵ از بخش اول که از سوره آل عمران است اشتباهی در ص ۲۰۵ بخش دوم نیز چاپ شده است. بنابر این بخشی از آیات سوره احزاب، از جمله آیه تطهیر در چاپ محذوف افتاده است و کتاب نقص دارد.
مورد دوم سوره قدر است که اهل بیت(ع) خیلی به این سوره سفارش کرده اند و حضرت امام جعفر صادق علیه السلام فرمودند : «این سوره شناسنامه اهل بیت است». همانند سوره قل هوالله که شناسنامه توحید است. در تأویل الآیات الباهره مرحوم اسفراینی ذکر میکند که لیلهالقدر تأویلش بانوی اسلام حضرت زهرا(س) است و در این تفسیر نیز ملا محمد مقیما در مورد اهمیت شب قدر پیش آمده است.
مورد سوم سوره کوثر است؛ سوره ای که از لحاظ الفاظ کوتاهترین ولی به لحاظ اعجاز بیانی و بلاغت کلام از عجایب و شگفتی های اعجاز بیانی قرآن است. در این تفسیر استنساخ شده توجه به سوره کوثر به لحاظ دو نکته در جهت فاطمی بودن سوره، مهم است. نکته اول اینکه اگر چه برای خیر کثیر معانی زیادی در تفسیر گفته شده ولی بر معنای اصلی خیر کثیر در نسل و ذُریهی حضرت زهرا (س) تاکید شده است و نکتۀ دوم اینکه مرحوم ملا مقیما در تفسیر سفینهالنجاه عنوان میکند که نکته مهم در این سوره اعجاز آن است. هم وعده در بارۀ فراوانی نسل پیامبر از طریق حضرت زهرا(س) و هم اعجاز در باب افشای سخن پنهان آنهایی که به پیامبر توهین کردند در جلسهای خصوصی و از لفظ (ابتر ) استفاده کرده بودند و قرآن کریم در این سوره اعجاز را نشان میدهد که سخن ناشنیده را بازگو میکند و کثرت نسل فاطمه را نوید می دهد و با این وصف، سورهای فاطمی است.
چهارمین مورد در سوره ضحی است که خداوند میفرماید:«وَلَسَوْفَ یُعْطِیکَ رَبُّکَ فَتَرْضَىٰ.و پروردگار تو به زودی به تو چندان عطا کند که تو راضی شوی (در دنیا نصرت و در آخرت مقام شفاعت به تو بخشد)». پیامبر هنگام نازل شدن این سوره به محضر حضرت زهرا(س) وارد شدند در حالیکه حضرت زهرا پوششی از الیاف سخت، زبر و خشن بر تن داشتند و مشغول آسیاب کردن بودند و پیغمبر فرمودند : فاطمه جان نمیدانی خداوند چه در قیامت برایت ذخیره کرده است و این نشان میدهد که به صراحت این آیه فاطمی است. و پیامبر از این وعده خداوند شادمان بودند زیرا پیامبر این مصیبتها و نامردیها و ظلمهایی که پس از خود بر فرزندشان وارد میشد را میدیدند و نگران همین زجرها و دردها و مصیبتهای حضرت بودند که از این وعده خداوند دلشاد شدند.
در بارگاه قدس که جای ملال نیست / سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است
_____________
آزار حضرت زهرا سلام الله علیها، بحثی تفسیری، تاریخی و فقهی
یزد، بیت الحسین ۱۴۰۰/۹/۲۶
(جلسه دوم)
با درود فراوان و کسب اجازه از محضر جناب استاد انصاری.
در مبحث آزار حضرت زهرا (س)، حجت الاسلام انصاری با مقدمه ای مبنی بر ارزش دیدگاههای اعتقادی دو گروه در جامعه شیعی (دسته اول عالمان به دانش وحی، دسته دوم افرادی که در اعتقادات استناد به عالمان و مشایخ اسلام شناس دارند) وارد بحث شدند و با آیاتی از سوره احزاب که یکی از محکم ترین آیات در باره اهل بیت (ع) را در خود جای داده است ، شروع به بحث کردند.
ابتدا آیه سی و سوم (آیه تطهیر )را بیان فرمودند که مرکزیت و محوریت این آیه حضرت زهرا (س) هستند و پس از آن، اصل بحث در بارۀ «ایذاء» را با توجه به آیات ۵۶ و ۵۷ از همین سوره بیان کردند. در آیه پنجاه و شش، خدای متعال در دنبالۀ فضای سورۀ احزاب به بحثِ لزوم صلوات ودرود فرستادن بر پیامبر (ص) را بیان میفرماید و اینکه صلوات و سلام جزء وظایف اهل ایمان و فرشتگان است و مؤمنان در برابر پیامبر(ص) تسلیم هستند، آنگاه در آیه پنجاه و هفت : «إِنَّ الَّذِینَ یُؤْذُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِی الدُّنْیَا وَالْآخِرَهِ وَأَعَدَّ لَهُمْ عَذَابًا مُهِینًا.آنان که خدا و رسول را (به عصیان و مخالفت) آزار و اذیّت میکنند خدا آنها را در دنیا و آخرت لعن کرده (و از رحمت خود دور گرداند) و بر آنان عذابی با ذلّت و خواری مهیّا ساخته است».
دلالت این آیه هیچ ابهامی ندارد بلکه یکی از آیات محکمی است که به صراحت برای آزار دهندگان خدا و پیامبر ، لعنت خداوند در دنیا و آخرت و کیفر خداوند و عذاب خوار کننده در قیامت را وعده میکند. در تفسیر این آیه سه نکته قابل بحث و گفتگو است.
نکته اول در بارۀ مسئله ایذاء است که راغب در مفردات میگوید چیزی که سبب کراهت انسان و حیوان باشد و برای آنان ناخوشایند و دشوار باشد؛ اذیت است. بنابر این اذیت برای موجودی متصور است که دارای شعور باشد،چه شعور انسانی و چه شعور حیوانی. از آنجایی که انسان در شعور و اراده و رشد با حیوان مشترک است اگر مورد آزار جسمی قرار بگیرد ،میگویند به او آزار رساندند و جسم مورد آزار و اذیت قرار گرفته است و آزار در حیوان و انسان، به تحقق امری است که برای انسان یا حیوان ناخوشایند باشد و آن را سخت و دشوار کند. در حیوانات این آزار جسمی است اما در انسان علاوه بر آزار جسمی، آزار روحی و فکری هم وجود دارد. یعنی برای انسان هم آزار معقول وجود دارد و هم آزار محسوس. پس برخلاف حیوانات، برای انسان دو نوع آزار متصور میشود؛ آزار جسمی و آزار غیر جسمی. این معنا و مفهوم کلمه ایذاء به لحاظ تحلیل زبانی این واژه است و در این آیه که بیان میکند کسانی که به خدا و پیامبر آزار میرسانند و از آنجایی که خدا جسم نیست تا مورد آزار محسوس قرار بگیرد، پس اعتقاد باطل، یا نسبت دادن امر ناروایی به خدا یا به زبان آوردن فکر و اندیشه ناصواب در باره خدا یا… میتواند آزار خداوند محسوب بشود. اما آزار پیغمبر (ص) هم میتواند آزار محسوس باشد و هم معقول (هم آزار جسمی مانند خاکروبه و خاکستر بر سر مبارکشان ریختن و آتش افروزی بر سر راهشان کردن و سنگ انداختن … باشد که ایذاء محسوس است و هم آزار کلامی و ایذاء معقول و غیر محسوس، مانند توهین ها و تهمت ها که مثل شلاقی بر روح مطهر پیامبر فرود می آمده است یا ایراد سخنان ناصوابی که نسبت به پیامبر (ص) روا میداشتند).
در بحث واژه شناسی ایذاء، یادآور می شود که «أذی» در عربی به معنی «آزار» است اما می تواند ریشه واژۀ «أذی» در عربی مأخوذ از «آزار» فارسی باشد که با تغییر مخارج حروف و حذف حروف، استعمال شده باشد و اشتقاق پیدا کند.
نکته دوم در تفسیر آیه این است که خدا و رسول را در کنار هم قرار داده است. یعنی آزار رساندن به پیامبر ، مانند و دنبالۀ آزار رساندن به خداست.
نکته سوم در تفسیر این آیه، کلمه «رَسُولَهُ»؛ «پیامبرش» به جای «پیامبرانش» است. قرآن با ذکر این کلمه به صورت مفرد، حکم و اهمیت و فعلیت این آزار را در اینجا فقط مختص پیامبر اسلام میداند. زیرا کلمه «رسوله» مفرد مجاز با علاقه خاص است و پیامبران دیگر را شامل نمیشود که اگر چنین بود قرآن از کلمه «رُسُله» استفاده میکرد تا احکام و مسائل این آزار، شامل همه پیامبران می شد در حالیکه کاربرد کلمۀ رسول مفرداً، اینچنین نیست و عمومیت ندارد. بنابر این حکم آیه مذکور، فقط در مورد پیامبر خاتم حضرت محمد مصطفی (ص) که سید انبیاء و اشرف همه پیامبران و تجلی اعظم خداوند و صاحب مقام قاب قوسین او ادنی (در سوره نجم) میباشند، بیان میشود.
یک بحث فقهی کلان نیز در آیه وجود دارد و آن حکم استنباطی از این آیه شریفه است که ایذاء را جزو «گناهان کبیرۀ موبقه» قرار می دهد. زیرا این گناه، لعنت خدا در دنیا و آخرت و عذابی دردناک و ابدی را در پی دارد و از گناهان کبیره است. معیار در کبیره شمردن گناهان این است که گناهی به نص قرآن برای آن وعده عذاب داده شده باشد. موبقه بودن یعنی اینکه گناهی دارای تبعات ماندگار و خیلی دشواری باشد به گونه ای که نمیتوان به راحتی از زیر بار کیفر آن خارج شد. معیار تشخیص موبقه بودن گناه این است که در قرآن یا سنت، برای کیفرش علاوه بر عذاب اخروی، شکل و رنگ دیگری از افزایش و شدت عذاب برای آن ذکر شده است.
یک بحث تاریخی مفید نیز در شأنیت نزول این آیه و آیات مشابه آن لازم به توضیح است تا فهمیده شود که به لحاظ فکت و واقعیت تاریخی، پیامبر اسلام با چنان مقام و منزلتی، مورد ایذاء و آزار دهی در دو شکل روحی و جسمی قرار گرفتند و آنچنانکه به فرموده خودشان: «ما اوذی نبیّ مثل ما اوذیتُ؛ هیچ پیغمبری مانند من آزار داده نشده است» و صدق این سخن در آزار و ایذایی است که ابتدا بر شخص پیامبر و سپس بر خاندان عصمت و طهارت روا داشتند و با آزار رساندن به حضرت زهرا (س) موجب آزار پیامبر شدند ،مگر نه اینکه پیامبر در حدیثی فرمودند: «فَاطِمَهُ بَضْعَهٌ مِنِّی فَمَنْ آذَاهَا فَقَدْ آذَانِی؛ فاطمه پاره تن من است و هرکس او را بیازارد گویی مرا آزرده است» پس چرا با وجود چنین حدیث محکمی که در معتبرترین کتب حدیثی سنی از جمله صحیح بخاری تا دیگر کتب شیعه و سنی بیان شده ، باز حرمت دختر رسول خدا را نگه نداشتند و اینگونه اسباب آزار و رنج حضرت زهرا(س) شدند؟ مگر نه اینکه آزار فاطمه و رنج فاطمه ، آزار رسول الله است و گناه کبیرۀ سخت و هلاک کننده ای است که عذابی اخروی و ابدی را در پی دارد؟؟ پس وای بر چنین ظالمانی که با وجود چنین آیات و احادیث متقن و محکمی اینگونه رفتار کردند و اسباب درد و رنج و آزار حضرت زهرا شدند…
_____________
🔷 سخنرانی
تعظیم ایام شهادت فاطمیه و توسل به صدیقه طاهره(سلام الله علیها)
و چهلم درگذشت آیت الله سید محمدعلی علاقهبند (رضوان الله علیه)
و اولین سالگرد حاجیه بیبی فاطمه میرباقری
🔷 فیروزآباد (اشکذر) ، حسینیه چهارده معصوم روضه الشهدا فیروزآباد
جمعه ۲۶ آذر ۱۴۰۰
ساعت ۱۸:۴۵ تا ۱۹:۳۰
موضوع:
استواری در دفاع از حق امامت، میراث فاطمی است.
◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼
لینک پخش زنده (لایو) و تصویری در اینستاگرام
منبرها، کلاس و نشست ها- حسین انصاری:
https://instagram.com/menbar_ansari?i
_____________
🔷 سخنرانی
مراسم ایام شهادت و عزاداری فاطمیه اول
و توسل به حضرت صدیقه طاهره(سلام الله علیها)
🔷 یزد، خیابان سلمان(ره) حسینیه کربلایی های یزد، دارالحسین علیه السلام
جمعه ۲۶ آذر ۱۴۰۰
ساعت ۲۰:۳۰ تا ۲۱:۱۵
موضوع:
حضرت زهرا (س) و دیگران در نگاهی مقایسه ای به عملکرد مخالفان
◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼
لینک پخش زنده (لایو) و تصویری در اینستاگرام
منبرها، کلاس و نشست ها- حسین انصاری:
https://instagram.com/menbar_ansari?i
_____________
اشکذر، حسینیه چهارده معصوم فیروزآباد ۱۴۰۰/۹/۲۶
موضوع: استواری در دفاع از حق امامت، میراث فاطمی است.
با احترام و درود خدمت جناب استاد.
بی شک موضوعات ناب و پر ارج حضرتعالی در این روزگار، چون کیمیایی است پر نور که میتواند در این روزهای سخت که بی اعتقادیها و بیدینیها بیداد میکند ، و انسانها مهم ترین پیام عملکردی قرآن را که سفارش به صبر و صلاه است، فراموش کردهاند و آئین مذهب تشیع که سالیان درازی برای بود و نمود آن، انسانهای زیادی رنج برده اند و خونهای زیادی برای آن ریخته شده است، تکیهگاه اعتقادی و قوت دل باشد و ما را از آفت نسیان، حفظ کند تا فراموش نکنیم وظیفهی ما دفاع از حق امامت میباشد که میراثی فاطمی است، و در این راه بایست استوار بایستیم.
همچنانکه حضرت زهرا(س) میراث دار انبیاء هستند و ارزش هایی مانند عصمت، آگاهی، علم، تعهد، شایستگی و ایمان و… همه را از پدر به ارث برده اند؛ ما نیز فضیلتهایی از ایشان آموخته و به ارث بردهایم و در حقیقت میراثدار وی هستیم.
امروز اگر کسی بخواهد میراث امیرالمؤمنین(ع) و حضرت زهرا(س) را پیدا کند به قاعده باید در جامعه شیعه سراغ بگیرد. زیرا -علی الاصول- جامعه شیعه میراثدار گفتمان فاطمی است. در طول تاریخ اگر جمعبندی صورت بگیرد دستاورد بزرگ تاریخ تشیع، زنده نگاهداشتن مشعل عدالت خواهی علیوار بوده است. همین گونه، یکی از محورهایی که سطوحی از جامعه و جریان های اجتماعی مذهبی شیعه از حضرت زهرا(س) به ارث برده است ، قصه «استواری در دفاع از حق امامت» است. در حقیقت، ایستادگی در دفاع از عدالت و حق مظلوم را از حضرت علی(ع) به ارث بردهایم چون علی(ع) نماد عدالت در اسلام -بلکه در تاریخ- است و ما اندیشه عدالت را از او به ارث برده و ما میراثدار عدالت او هستیم و باید باشیم. همینسان، ایستادگی و تلاش جدی برای تحقق حق امامت و دفاع پیگیرانه از حق امامت ائمه (ع) ، بزرگترین و جدیترین کار حضرت زهرا(س) بود و او پیروز این میدان شد.
بانوی بزرگ اسلام هم در آمدن به مسجد و هم در خطبۀ در بستر شهادت، هم در آمدن به پشت درخانه و رودررو شدن با هجوم فرماندهان غاصب ولایت، شجاعانه وارد شد. مهم ترین کار حضرت زهرا(ع) دفاع از حق پیشوای عدالت و امامت بود در برابر مخالفانی که خطبه غدیر را نادیده گرفته و برای زدودن این جایگاه تلاش کردند و با غصب خلافت و خلافت غاصبانه جایگاه پیامبر را تصاحب کردند و حضرت زهرا بی پروا و پاکباخته ولی خردمندانه، از امامت و جایگاه سترگ آن، در برابر مخالفان منافق و غاصبان خونریز، به دفاعی استوار پرداختند و الگویی برجسته به حرکت های تاریخی تشیع آموختند.
اکنون وظیفه است تا از این میراث بزرگ و الگوی نمونه بهره ببریم . بر همۀ ما الزام دارد که نسبت به شناخت ، اهتمام و اهمیت دادن در گفتمانهای شیعی به میراثهایی که از اهل بیت(ع) داریم توجه کنیم و بفهمیم و برای تقویت و حفاظت از آنها تلاش کنیم و این حاصل نمیشود جز با شناخت درست فاطمه(س) که اگر ایشان را درست نشناسیم، این میراث گرانبها را از دست میدهیم. همانطور که اگر به شناخت درست علی(ع) دست نیابیم و دچار ضعف شناخت از وی باشیم، گفتمان عدالت را از دست میدهیم و جوانمردی و وفا را در زندگی گم میکنیم.
نتیجه آنکه برای رسیدن به جامعه ای پایدار و مقاوم در برابر انحرافات و نفاق افکنی های اهل سقیفه و ستیزهگران با اهل بیت(ع) پرداختن به این مباحث یک وظیفۀ ضروری است و باید در برابر مخالفان مذهب ایستاد. فراموش نکنیم اینکه بهشت با کسی است که با حضرت زهرا (س) است نه آنان که آیات محکمی چون آیات غدیر در سوره مائده و حتی واقعه عظیم غدیر خم را انکار کردهاند و در واقع نصوص قرآن و نصوص پیامبر را هنوز هم انکار میکنند و عامداً به مبارزه با حقایق بر میخیزند.
این افراد چه حکمی دارند؟ آیا مسلمان هستند؟؟
مگر پیامبر نفرمود؛ اسلام پنج پایه دارد: نماز ، روزه، زکات، حج، و پایهی آخر که از همه مهمتر است ولایت و امامت است ؟ و آیا نماز با آن که ستون دین است اگر با ولایت علی و اولاد علی همراه نباشد ، باد هواست؟.
بانوی بزرگ اسلام حضرت زهرا (س) که پیرو یگانه و شایستۀ پیامبر بود ، استواری در دفاع از میراث امامت را برای شیعیان به ارث گذاشتند و این موضعگیری و پایداری، حجت بر همه شیعیان است.
_____________
یزد، حسینیه کربلاییها ۱۴۰۰/۹/۲۶
موضوع: حضرت زهرا(س) و دیگران، نگاهی مقایسه ای به عملکرد مخالفان.
عرض ادب و ارادت خدمت جناب حجتالاسلام انصاری.
همانطور که از موضوع بحث مشخص است ، در این منبر جناب استاد به تعریف کلمه مخالف و همچنین مقایسه دیدگاه این مخالفان پرداخته و وظایف و تکلیف هایی را در جامعه شیعه برای افراد یادآوری میکنند. از دیدگاه ایشان، مقصود از مخالفان، غیر شیعه است و منظور از مخالف یعنی کسی که با ما اختلاف در عقیده دارد.
در ابتدای بحث یک بحث قرآنی توسط استاد بیان میشود با این مقدمه که امروزه افرادی را میبینیم که مردم را به ترک قضاوت در بارۀ دیگران دعوت می کنند و پیوسته اظهار میکنند که نباید دیگران را قضاوت کرد. در این باره باید گفت که اگر مقصود از ترک قضاوت دیگران، سویه اخلاقی فردی داشته باشد خوب سخنی است مانند مواردی که قضاوت کردن ما، بازی با پنهانی های زندگی مردم و تجسس و بد اخلاقی باشد، بسیار خوب است.
در حالیکه دعوت به ترک قضاوت توسط ما در جایی که گفتگو و داوری ها راجع به شخصیتهایی در تاریخ یا تمدن اسلام و در حوزۀ معرفت دینی و بشری -چه مثبت و چه منفی- باشد ، به معنای بازیچه گرفتن فکر و بی اعتنایی به حقیقت است.
در آیات قرآن مواردی است که از ما درخواست دارد تا در آن باره ها داوری کنیم. حتی در مواردی داوری نادرست را تخطئه و تقبیح می کند. قرآن در بحث قضاوت کردن ها، معمولا پرسش هایی مطرح میکند از این قبیل که آیا آنان که میدانند با آنان که نمیدانند یکسانند؟ آیا نور و ظلمت و بینایی و کوری مثل همند؟ این پرسش، پرسش هستی، پرسش خدا است و مثل آفتاب و ماه در جریان هستی جایگاه تکوینی دارد. یا در آیه ای چنین میپرسد: آیا کسی که هدایت به حق میکند و به هدایت دعوت میکند شایسته تر است که پیروی و دنبال شود یا کسی که راهی به نمی داند مگر آنکه راه برده شود؟
این آیات، دعوت به قضاوت است. زیرا من و شما در برابر مسائل مهم و کلانِ تاریخ ،انسان، دین، انبیاء و مذهب مجبور به قضاوتیم و به همین جهت خدا این پرسشها را از من و شما پرسیده است.
انسان در طول تاریخ حیات از یک طرف حضرت آدم ابوالبشر، هابیل، نوح، ابراهیم، موسی، عیسی،پیغمبر خاتم و از طرف دیگر شیطان، قایبل، نمرود، فرعون، و مشرکان قریش را دیده است، دو فهرست متضاد و ناسازگار… و باید انسان قضاوت کند و این جایگاه مهمی برای انسان است. داستان این دوگانه های متضاد، بعد از پیامبر خاتم هم ادامه دارد. همانطور که اطرافیان پیامبر و تاریخ پیامبر را باید قضاوت کرد. داوری و قضاوت ما پس از پیامبر نیز بر دو جریان مبتنی است، یکی جریانی که می گوید من به پیامبر اتصال دارم و میراث دار خاتم انبیاء و مبین قرآن و تبیین کننده حقایق هستم. من ابلاغ شده غدیر خم هستم و جریان دیگری که ایستاده و حرف دیگری دارد. به هر حال با بهانه های واهی نمیشود ذهن را منجمد کرد. در خوانش یک رمان، خواننده بین دو شخصیت افسانه ای و خیالی به قضاوت میپردازد، پس چگونه می توان در خوانش داستان واقعی زندگی و تاریخ، بی قضاوت ماند و داوری نکرد و ذهن را از گزینش نمونه ساخت؟ عجیب اینکه در طول تاریخ اسلام بازیهایی شده است و حس قضاوت و انتخاب را انسان بگیرند که آدم یاد بازی سامری با ذهن مردمش میافتد که فرمود و اشربوا فی قلوبهم العجل…
به طور نمونه در جریان غدیر خم و حق امامت در طول تاریخ اسلام چه بسیار بازیها و نیرنگها و فتنهها صورت گرفت که فرد شیعه نمیتواند و نباید نسبت به آنها بی تفاوت باشد و قضاوت نکند. اگر امروز نه، ولی به یقین در گور و نیز در قیامت باید به این داوری نداشتن و قضاوت نکردن ها پاسخگو بود. در پایان سوره تکاثر، می فرماید خداوند انسانها را در برابر نعمت عظیم ولایت در قیامت برای پاسخگویی نگه میدارد و در آن باره، به یقین میپرسد و اگر داوری نکرده باشید خدا و فرشتگان و خوبان، در آنجا شما را داوری میکنند.
آری، باید قضاوت کنیم و از خود و دیگران بپرسیم آیا علی(ع) با معاویه قابل مقایسه است؟ آیا زهرا(س) با دیگران قابل مقایسه است؟ من و شما حق داریم قضاوت کنیم و هیچ کس نمیتواند برای ما تعیین تکلیف کند مرزی برای داوری های ما تعیین نماید و بگوید از اینجا آن طرفتر حق ندارید بروید. انسان برای داوری خودش -به درستی- مرزی نمی شناسد. به همین جهت، بجای سخن از مرز قضاوت و داوری- قرآن میگوید «شما مبلغ دسترسی به علم دارید» اما مرز ندارید زیرا علم و آگاهی و حق قضاوت داربم. حق داریم بپرسیم ای خلیفگان مدینه، در برخورد با حضرت زهرا(س) چگونه عمل کردید؟ حق داریم بپرسیم در نگاه مقایسهای با عایشه چطور رفتار کردید و با حضرت زهرا(س)چطور؟ در میراث امامت چگونه عمل کردید؟ در بسط ید و دادن آزادی، چگونه عمل کردید؟ با دختر پیامبر، با اندیشههای حضرت زهرا و با زندگی ایشان چه کردید؟ و با دیگران چه؟ ما حق داریم اینها را بپرسیم و
قضاوت کنیم، همانگونه که در قیامت از ما میپرسند در برابر این ظلم چه کردید و چگونه قضاوت کردید؟؟
از تمام کسانی که در آثار و نشر اندیشه های خودشان، حضرت زهرا را نادیده گرفتند میپرسند که از زهرا چقدر گفتید و چگونه دفاع کردید؟؟ غزالی ها را در این باره قضاوت می کنیم که عایشه را در مقایسه با زهرا(س) چرا ترویج کرده ای؟ و سخن مولویها و عطارها را به قضاوت می نشینیم که در مقایسه با عایشه و رابعه ها، زهرای پیامبر را چگونه دیدهای و از او چه گفتهاید؟؟
چه بسیار نوشتهها و آثاری که حتی یک ارجاع درست به سخنان و یادکردی از حضرت زهرا نداشتهاند و ابهامات و خلل در پرونده عمر خود فراهم کردهاند و باید در قیامت، پاسخگو باشند. وقتی درست مینگریم درمییابیم و قضاوت خواهیم کرد که رفتار عمده در تاریخ اسلام، در مورد حضرت زهرا (س) در مقایسه با دیگرانی… – در زمینه حق امامت- قضاوتی زشت و ناروا بوده است ،قضاوتی از نوع له کردن و پایمال ساختن حق… به گفته علی(ع): من تظافر امتک علی هضمها…
_____________
آزار حضرت زهرا سلام الله علیها، بحثی تفسیری، تاریخی و فقهی
یزد، بیت الحسین ۱۴۰۰/۹/۲۷
(جلسه سوم و آخر)
عرض ارادت و خدا قوت خدمت جناب استاد انصاری.
دراین سه روزه جناب حجتالاسلام انصاری موضوعی را مورد بحث و بررسی قرار دادند که علاوه بر فاطمی بودن به گونهای تفسیری و فقهی و تاریخی نیز بود. در ابتدای بحث، آیه ۵۶ از سوره احزاب را مورد بررسی قرار دادند. در آیه پنجاه و شش: «إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ ۚ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِیمًا. خدا و فرشتگانش بر (روان پاک) این پیغمبر صلوات و درود میفرستند شما هم ای اهل ایمان، بر او صلوات و درود بفرستید و با تعظیم و اجلال بر او سلام گویید و تسلیم فرمان او شوید.» در این آیه دعوت میکند مثل خدا و ملائکه اهل سلام و صلوات ویژه بر پیامبر باشید و ذکر خاصی نسبت به پیامبر داشته باشید و سپس در آیه بعدی (۵۷) میفرماید: «إِنَّ الَّذِینَ یُؤْذُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِی الدُّنْیَا وَالْآخِرَهِ وَأَعَدَّ لَهُمْ عَذَابًا مُهِینًا؛ آنان که خدا و رسول را (به عصیان و بداندیشی و بدگویی) آزار و اذیّت میکنند، خدا آنها را در دنیا و آخرت لعن کرده (و از رحمت خود دور گرداند) و برای آنان عذابی با ذلّت و خواری مهیّا ساخته است.»
هنوز در این آیه نکات تفسیری زیادی برای گفتن هست که به چند مورد دیگر اشاره میشود.
نکتۀ اول از نکات تفسیری این است که قرآن کریم مسئله را با افعال متفاوتی بیان میکند. در ابتدای آیه ۵۷ میگوید «یُوذُونَ» ، یعنی کسانی که «آزار میرسانند» و نفرمود آنهایی که «آزار رساندند» چون که فعل به صورت مضارع آمده است و فعل مضارع فعلی است که دلالت بر حال و آینده دارد گرچه زمان نزول این آیه قبل از وفات پیامبر است اما این آزار هم حال زمان نزول آیات و هم زمانهای آینده را تا ابد شامل میشود همچنانکه فعل مضارع دلالت بر وضعیت استمراری فعل نیز دارد. پس ایذاء پیامبر(ص) به زمان حیات ایشان محدود نیست بلکه اشخاص و جریان های آزارنده پیامبر امتداد خواهم داشت. در نتیجه، با وفات پیامبر، پروندۀ آزار وی بسته نخواهد شد و کیفر آن نیز که لعنت و نفرین الهی است تمام نمیشود بلکه در طول تاریخ، انتظار وقوع آن می رود. واقعیت مشهود نیز همین را نشان می دهد که حتی بعد از گذشت هزار و چهارصد سال و اندی ، این مسئله آزار منتفی نیست و تداوم دارد و عذاب و لعنت آن پابرجاست.
نکتۀ دوم اینکه بر خلاف فعل ابتدای آیه، دو فعل دیگر در آیه؛ «لَعنَهُمُ الله…» خدا لعنتشان کرده در دنیا و آخرت و «اعَدَّ لَهُم…» در جمله بعد از آن که میفرماید خداوند عذابی خوار کننده برای آنان مهیا کرده است، هر دو فعل، در ادامۀ آیه به صورت ماضی (گذشته) آمده است.
بلاغت قرآن در همین موارد قابل فهم است که در یک آیه سه فعل وجود دارد و یک فعل آن مضارع و دو فعل به صورت ماضی آمده است.
برای استعمال فعل ماضی دو وجه قابل ذکر است. وجه اول اینکه مفاد فعل ماضی قطعیت معنای آن است. زمانیکه فعل ماضی به کار برده میشود بدان معناست که تحقق آن قطعی و غیر قابل تخلف است. مثلا در فعل مضارع «یؤذون» مقصود جمله چنین است که امکان دارد به پیامبر آزار برسانند و ممکن است که آزار نرسانند. پس تصمیم معاندان و ستیزه گران به آزار پیامبر(ص) قطعیت و حتمیت ندارد، ولی اگر آزار برسانند کیفر آن که لعن و عذابی خوار کننده است قطعی خواهد بود. پس وجه ماضی شدن افعال مربوط به کیفر آزار پیامبر این است که آزار دهندگان را قطعاً و بدون تردید، خدا در دنیا و آخرت لعنت کرده و برایشان عذابی مُهین را آماده ساخته است.
وجه دوم در این که چرا لعنت و عذاب را با فعل ماضی در آیه بیان کرده است، فقط قطعیت تحقق در آینده نیست بلکه فعل ماضی در معنای حقیقی خود که همان زمان گذشته است به کار رفته است. بدین معنا که برای مسئله آزار و اذیت خدا و پیامبر، خداوند لعنت پیش فرستاده شده دارد. به طور مثال اگر کسی در زمان حال، ایذاء پیامبر بکند، مثلا با عاشقان و محبان حضرت زهرا(س) یا در بارۀ آن بانوی بزرگ، سخنی گفته باشد که مدلول آن ایذاء پیامبر باشد، قرآن میگوید خدا از قبل او را لعنت کرده است. زیرا علم الهی از روز ازل واقف به این عمل و آزار بوده است و خداوند میداند چه کسانی قرار است در آینده اسباب آزار و رنج پیامبر و دخت گرامی ایشان بشوند، پس لعنت الهی از قبل، شامل حال آنان شده و عذاب آنها از پیش تعیین و آماده شده است.
نکته سوم و مطلب آخر در آیه ۵۷ ، اینکه نقطه مقابل «آزار رسانی» ، «احترام کردن» است. زیرا اصولاً ساختار الفاظ و واژه ها دوگانه است. مانند سیاهی در برابر سفیدی؛ روشنایی در برابر خاموشی؛ و زشتی در برابر زیبایی. ساختار الفاظ ریشه در قالب معانی دارد. پس معانی کلمات و مفاهیم الفاظ را باید به دقت نگریست و در تفسیر لحاظ کرد.
لذا در آیۀ حاضر، توجه به معنا اقتضاء دارد تا مفهوم ضد آن نیز فهم شود و مورد توجه قرار بگیرد. بنابر این گویا آیه در قالب بیان ایذاء خدا و پیامبر(ص) به بیانی دیگر (از طریق مفهوم مخالف جمله) چنین میفرماید که کسانی که خدا را تجلیل و تعظیم میکنند و پیامبرش را تجلیل کرده و بزرگداشته اند، خداوند به عوض «لعنهم الله…» آنان را مصداق «رَحمَهُم الله فی الدُنیا و الآخره» و به جای «عذاباً مُهینا» برایشان «جناناً مُقیماً» یعنی بهشتی ابدی و سرمدی را برایشان فراهم کرده است. پس همان گونه که خداوند در برابر آزار و ایذاء چنان عذابی قطعی را بیان کرده است ،برای احترام و تجلیل نیز رحمت در دنیا و آخرت و وعده و پاداش بهشت ابدی را مطرح کرده است. و این همان حقیقتی است که در روایات اهل بیت علیهم السلام در بارۀ شیعه گفته شده است و برای موالیان و تابعان و محبان پیامبر و ائمه و تعظیم کنندگان جایگاه آنان، بیان گردیده و وعده داده شده است.
_____________
سخنرانی
فاطمیه سرکان، پس از زیارت آل یاسین بزرگ،
ساعت ۲۰:۴۵ تا ۲۱:۳۰
_____________
مجلس فاطمیه سرکان ۱۴۰۰/۹/۲۹
موضوع: عقلانیت فاطمی؛ ۱) عقل سیاسی
در سایهی توجهات حضرت صاحب الامر ارواحنا له الفدا و با آرزوی توفیق روز افزون برای جناب حجت الاسلام انصاری.
در این آشفتگیهای معنوی و فکری که از هر سو جامعه تشیع را آماج تیرهای بی اعتقادی قرار داده است ،الحق که موضوعات جدید شما که در عین حال بازاندیشی آرا و عقیده و تاریخ شیعی است، همچون نوری در دل تاریکی، دلگرم کننده و روشنگر است. موضوع تازه مطرح شدهی«عقلانیت فاطمی» که به تعبیر حضرتعالی برگرفته از نام کتاب و کلام حضرت علامه محمدرضا حکیمی(طاب ثراه) با عنوان «عقلانیت جعفری» میباشد، بسیار مبحثی ضروری و جذاب در حوزهی مباحث فاطمی است.
طبق فرموده استاد؛ چون بحث عقلانیت جدا از مبحث عقل گرایی(راسیونالیسم) افراطی در فلسفههای غربی بوده و هست و بسیار هم اسباب خطا شده است و چه بسا تفکر فلسفی غرب، بخش عمدهای از گرفتاریهایش پس از دوران نوزایی، ناشی از این بود که به عقل گرایی افراطی پرداخت و اسباب گمراهی فراهم کرد. این نکته ای است که نباید از آن غفلت داشت.
در بحث عقلانیت، اهمیت دارد که انسان به عقلانیت معصوم توجه کند و پایۀ خردمندی به تعقل و خردورزی در آموزه های قرآن و اهل بیت(ع) است. این سفارش قرآن است که انسان در این فضا عقل خویش را به کار بگیرد. امام محمد باقر (ع) فرمودند؛ «با درایتها و آگاهیهای عمیق، در روایات، مؤمنین به بالاترین درجه ایمان میرسند.» همان چیزی که انسان را در سیر و سلوک به نقطه نهایی میرساند. باید بپذیریم که پیشرفت و رشد در مسیر فهم و درک و آگاهی، به تعقل سخن معصوم (ع) است. گفتار معصوم و کتاب هدایت که قرآن باشد که هر دو عصمت دارند ، هم متن قرآن معصوم است و هم پیشوایان هدایت معصومند. سخن معصوم مثل قرآن مایهی هدایت است و در این مایه هدایت باید تعقل کرد و عقل و اندیشه را به کار گرفت و برای آموختن بیشتر از آن و در بارۀ آن، تلاش کرد.
جناب استاد بیان کردند که : «من این تعبیر عقلانیت فاطمی را از تعبیر ٬٬عقلانیت جعفری٬٬ حضرت علامه حکیمی(طاب ثراه) وام میگیرم.» ایشان در برابر حرفهای واهی که بعضی گفتند و نوشتند و چنین تصور کردند که پرداختن به روایات معصومین یعنی اخباری گری و خودشان نیز اخباریگری را انجماد ذهنی معنا کردند و چون چماقی بر سر آنان که به سخنان اهل بیت دل سپرده و نزدیک شدند کوبیدند و متهمشان کردند که اخباری هستید و به این طریق، آدمهای ساده و کم اطلاع را از هدایت اهل بیت(ع) دور کردند. در حالیکه وضعیت اینگونه نیست و همچنانکه علامه حکیمی در مقاله ٬٬اخباریگری و اخبارگرایی٬٬ در کتاب اجتهاد و تقلید نوشته اند ؛ هم اخباریگری داریم و هم اخبارگرایی. ما به لحاظ بافت فکری در مذهب حق تشیع، اخبارگرا هستیم و آنان که با اخبار بیگانهاند پیرو عُمر هستند که گفت: «حسبنا کتاب الله؛ قرآن برای ما بس است». در حالیکه این شعاری گمراه کننده است. زیرا آیات قرآن به تنهایی هم مُضل است و هم هدایت کننده. خوارج با قرآن گمراه شدند نه با اخبار. قرآن کلامِ کلان و بلیغی است که میتوان با کلمات آن بازی کرد و از آیات متشابه و مجلات آن سوء استفاده نمود. حضرت امیرالمؤمنین(ع) هنگام جنگ نهروان به گفتگو کنندگان از فرستادگانش فرمود: «با اینها (خوارج) به زبان قرآن حرف نزنید ،با اینها با سیره پیامبر(ص) حرف بزنید که نتوانند آن را منحرف کنند. بعضی که قرآن کریم را بدون روایات معتبر و سنت قطعی در نظر گرفتهاند به همین اشتباهات بزرگ دچار شده اند، در حالیکه وقتی به سیره استشهاد میکنیم ، آیات قرآن دیگر این بازیها را برنمیدارد.
اما اصل بحث:
عقلانیت فاطمی یعنی شیوه تعقل و خردورزیهایی که از سخن، سیره و کلام حضرت زهرا(س) میتوان فهمید. مفهوم عقلانیت به تعقلهای متعددی قابل تقسیم است. در اینجا یک نمونه مهمتر را به ضرورت زمان، زمانه و جهان ، مقدم میداریم. پس عقلی که انسان میتواند بکار بگیرد و بتواند از آن استفاده کند، انواعی دارد .یکی از مهم ترین آنها؛ عقل سیاسی است. ملتها، مذهبها، آدمها، امتها، آیینها، میتوانند عقل سیاسی متنوع و مختلف به لحاظ آراء و اندیشهها داشته باشند. عقل سیاسی یعنی اندیشه و خرد درباره امر سیاست.
عقل سیاسی هم مقوله ای مانند عقل معاش است. به همان گونه که در عقل معاش، تلاش برای ازدیاد مال، صنعت، خرید و فروش ، معیشت و گذران زندگی، فکرها و تعقل به کار گرفته میشود در امر سیاسی هم یک زمینهای برای رشد و پویایی به نام عقل سیاسی موجود است. برخی از ملتها در تاریخ گذشته و پیشینه خود صاحب عقل سیاسی هستند. بعضی مذاهب و پیشوایان در ادیان خود، از عقل سیاسی برخوردارند. همچنانکه بعضی ملتها و جمعیتها فاقد عقل سیاسی می توانند باشند.
حضرت زهرا(س) در موضعگیریها، رفتارها و عملکردهایی که داشته اند و به علاوه در سخنان گرانقدری که در فرصت کوتاه عمر، اظهار کرده اند برای عقل سیاسی جامعه قرآنی پیامبر، راهبردهای فوق العاده مهمی را ارائه دادند. در اندیشه حضرت فاطمه(س) نمونه روشنی در خطبه حضرت فاطمه(س) مسجد مدینه قابل بررسی است.
در عقل سیاسی از مسائلی که مهم است مسئله امنیت و جنگ است. این مسئله در قرآن نیز به خوبی مورد توجه است. قرآن درباره آن حرفهای عمیق و سازندهای دارد ولی در ذهن مردمی که از پیامبر فاصله گرفتند و چشم خود را به سقیفه دوختند ،این تعقل مورد نظر قرآن در حال فراموش شدن بوده است. حضرت زهرا(س) در خطبه یاد شده، هشدار جدی برای زنده کردن این عقل سیاسی در مخاطبانش دارد. البته این بحث به گونه ای دیگر هم قابل طرح است، یعنی ساختار دهی قرآنی به ذهن جامعه اسلامی، چون کلام حضرت ریشه قرآنی دارد. در مقاله ای از استاد حکیمی با عنوان «ساختار دهی قرآنی به ذهنیت امت اسلامی» که حجت الاسلام انصاری گفتند از دهه هشتاد آن را در فضای مجازی منتشر کرده اند. گویا هنوز فاطمه زهرا(س) از صاحبنظران میخواهند تا در مسئله امنیت و جنگ دقت کنند. ایشان میگویند: «حضرت زهرا (س) خطبه را خواندند تا به جامعه اسلامی مقابل خویش تا آخر دنیا ساختار قرآنی بدهند. و چارچوب آن را برای آنان که اهل فهم هستند، قرآنی کنند.» حضرت در خطبه خود عبارتهایی دارند که به وصف وضعیت جامعه عرب در قبل از اسلام و جاهلیت میپردازد که به جملاتی از این خطبه به اختصار اشاره میشود از جمله اینکه (نقل به اختصار) میفرمایند: «شما جمعیتی بودید که هر جمعیت رهگذری میتوانست شما را له کند. شما مردمی پایمال شده بودید…شما زندگی نداشتید، در سختی و دشواری بودید… و بعد خدا به واسطه پیغمبر شما را نجات داد. پیغمبر برای نجات شما گرفتار مردانی احمق از شما شد و گرفتار از دینبرگشتگانی از اهل کتاب… هر گاه آتش جنگ افروختند یا هر وقت صدایی از جمعیت مشرکان برخاست ، برادرش(حضرت علی ع) را در شعلههای آن افکند… و او نیز دست نمیکشید تا اینکه با توانایی های خویش شعلههای جنگ را خاموش کند…»
حضرت زهرا (س) در این چند بند از خطبه، در بحث عقل سیاسی به نکات مهمی میپردازند که در ذیل به صورت مختصر بیان میشود:
۱- با بیانات خود نشان دادند که به جامعه جاهلی خود نبالید که مردمان ضعیفی بودید.
۲- توجه داشته باشید که اشخاصی احمق یا گردنکش در برابر حرکت پیامبر(ص) قد علم کردند.
۳- پیامبر آغازگر هیچ جنگی نبودند و اگر جنگی صورت گرفت خدا آتش آن را خاموش کرد که مصداق آیه(کُلَّمَا أَوْقَدُوا نَارًا لِلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللَّهُ) است.
۴-پیامبر گرفتار مردانی احمق بودند.
۵- پیامبر به مرتدین از اهل کتاب که روبروی رسالت ایستادند ،مبتلا بودند. نه یهود و نصاری.
۶- آتش افروزی جنگهای زیادی را در خطبه خود پیشبینی کردند که یکی از مهمترین عواقب این خلافت غاصب از نظر ایشان، جنگ افروزی و خونریزی است.
۷- خاموش کننده جنگهای دوران پیامبر(ص) حضرت علی (ع) بودند، نه افروزنده آنها.
این خطبه نشان میدهد که در عقلانیت فاطمی یکی از محورهای اصلی، عقل سیاسی است و اینکه رفتار خلفای غاصب و دروغها و تهمتها و جعلهای تاریخی آنان، اسباب زشتی و تباهی جامعه اسلامی شد و پیش بینی ها و عقلانیت حضرت فاطمه(س) پیشاپیش، ثابت کنندهی نالایقی و ناشایستگی غاصبان خلافت بود.
_____________
یک نظر بگذارید