تهران تا هاوانا ؛ هدفگذاری عدالت، در نگاه بین المللیِ علامه محمد رضا حکیمی(طاب ثراه) با تأکید بر نامۀ وی به فیدل کاسترونویسندگان: حسین انصاری؛ مهشید موسوی ندوشن چکیدهاز عدالت سخن گفتن، اگر چه بسیاری وقتها، کار آسانی است اما با عدالت زندگی کردن و عدالت را سر مشق تمام امورات خود قرار دادن کاری بس سنگین و دشوار است که هر کسی را یارای انجام آن نیست. شاید بتوان در قرن معاصر از علامه محمد رضا حکیمی که لقب پدر عدالت قرآنی را به نام خود کرده است، یاد کرد که عدالت نه تنها سر لوحه زندگی شان ، بلکه از استوانه های محکم در بیانات و نوشته های ایشان می باشد و قلم و منش و گفتار علامه در جهت عدالت و همسو با عدالت رقم خورده است. آن چنان که حتی میتوان صدای عدالت استاد حکیمی را در عرصه های بین المللی و فراتر از مرزهای اسلام نیز شنید. در این مقاله سعی شده است با توجه به آثار و نوشته های علامه حکیمی، به بررسی عدالت در نگاه بین المللی و پیام های عدالت محور استاد حکیمی در نامه ای به فیدل کاسترو(۱۹۲۶م.۲۰۱۶م)، در عرصه های فرامرزی پرداخته شود. کلیدواژهها: بین الملل، عدالت، علامه حکیمی، فیدل کاسترو مقدمهعلامه محمد رضا حکیمی(۱۴ فروردین ۱۳۱۴ – ۳۱ مرداد ۱۴۰۰)فقیه و مجتهد شیعه، فیلسوف، متفکر و نویسنده ای بزرگ بود. از وی با عناوینی چون «علّامه»، «استاد»، «فیلسوف عدالت» و «مرزبان توحید» یاد میشود. وی متولد ۱۴ فروردین ۱۳۱۴ شمسی (۱۳۵۴ قمری) در مشهد است. پدرش عبدالوهاب، که از یزد به مشهد مهاجرت کرده بود، از معتمدین و محترمین بازار مشهد بود. حکیمی در ۱۳۲۰ تحصیلاتش را آغاز کرد. در سال ۱۳۲۶ وارد حوزه علمیه خراسان(مدرسه نواب) شد و تا ۲۰ سالگی از عمر خود را در این حوزه به تحصیل دروس مقدمات و سطح، خارج، فلسفه، ادبیات عرب، نجوم و تنجیم گذراند. محمد تقی ادیب نیشابوری، شیخ مجتبی قزوینی خراسانی، سید محمدهادی میلانی، احمد مدرس یزدی، اسماعیل نجومیان، حاج سید ابوالحسن حافظیان و حاجیخان مخیری از مهمترین اساتید وی بودند. او علوم غریبه، رمل و اوفاق را نزد ابوالحسن حافظیان و شیخ مجتبی قزوینی آموخت. و اجازه اجتهاد را از آقا بزرگ تهرانی در سال ۱۳۴۸ شمسی دریافت کرد. کتاب الحیاه وی که یک دائرهالمعارف اسلامی است، از شهرت و اعتبار خاصی در جهان اسلام برخوردار است. وی از مُجَدِّدانِ مکتب معارفی خراسان، مشهور به مکتب تفکیک است که معتقد به جدایی دین از فلسفه و عرفان است. علی شریعتی وی را به عنوان وصی خود جهت هرگونه دخل و تصرف در آثارش انتخاب کرده بود. آنچه که چهرۀ علامه حکیمی(طاب ثراه) را در دوران معاصر ماندگار کرده و خواهد کرد، عدالت خواهی و فریاد عدالت جویی در زندگی این مرد بزرگ است. عدالتخواهان واقعی اگر چه فراوان نبوده اند ولی شاید تاریخ کمتر چنین مردانی را به خود دیده باشد که نه تنها احقاق حق و عدالت را برای سرزمین خود، بلکه برای تمام سرزمین ها و جهان بشری خواستار شده باشند. از این منظر، به جرأت می توان علامه حکیمی را یکی از چهره های عدالت خواه بین المللی -علاوه بر پدر عدالت قرآنی،(انصاری،موسوی، مقالۀ «علامه حکیمی پدر عدالت قرآنی در قرن معاصر»، سایت ششم،۱۴۰۰)- نام برد. شخصیتی که هر چند سوگمندانه، سازمانهای رسمی و غیر رسمی، در عرصه بین المللی و در سازمانهای حقوق بشر از او یادی نکردند و نامی نبردند ، اما گروهها و رهبرانی نیز در دنیا بودند که این افتخار را یافتند تا پدر عدالت قرن، آنها را مخاطب خود قرار دهد و برایشان از عدالت قرآنی سخن بگوید و قدمی در جهت شناخت بهتر آنان از عدالت جهانی بردارد. یکی از نمونه های بارز این اقدامات، نامه علامه محمدرضا حکیمی(طاب ثراه)، به فیدل کاسترو[۱]، رهبر انقلابی کوبا است. متن نامه شامل مفاهیمی ارزشمند و قابل تأمل درباره عدالت قرآنی و شناخت هر چه بهتر اسلام و عدالت علوی است. شاید –به دلیل کوتاهی ها و…- در هیچ سازمان مرتبط با حقوق بشر و در هیچ یک از برنامه های سازمان ملل، این نامه خوانده نشد ولی مضامین و مفاهیم این نامه، یکی از معتبرترین منشورهای حقوق بشر در عصر حاضر را در خود جای داده است. اگر با دیدۀ تعقل و تفکر در آن کنکاش شود، می توان حرف گفته و ناگفتۀ بسیاری از روش و منش عدل و داد را در آن خواند، اما افسوس که به آن کمتر توجه شده است. لذا تلاش شده تا در این مقاله ، متن نامۀ جناب علامه حکیمی(طاب ثراه) به رهبر کوبا مورد بررسی قرار گیرد و گوشه ایی از اندیشه هایِ عدالت محور فرامرزی و بین المللی استاد حکیمی بیان شود. متن کامل نامه به کاسترو علاوه بر روزنامه ها و مجلات، در نان و کتاب و نیز خورشید عدالت چاپ و منتشر شده است. کتاب خورشید عدالت، ترجمه ۱۶ زبانۀ نامه علامه محمدرضا حکیمی به فیدل کاسترو است که طی مراسمی در سال ۱۳۹۱ در تهران رونمایی شد. استاد حکیمی بنا بر دلایلی و طبق رویه عدالتگرایانه خود در آیین رونمایی از کتاب حضور نیافت.[۲] بحثحجت الاسلام حسینی در کتاب مرزبان توحید از نگرش انسانی علامه (طاب ثراه) مطالبی یاد کرده است که نشانگر افق دید بین المللی و عدالت محور ایشان است، که به اختصار چند نمونه از آنها یاد میشود: «در خانۀ یکی از دوستان، چشم انتظار حضرت استاد بودیم، تا اینکه ایشان آمدند و جمع مشتاقان را به شمع حضور خود روشن کردند… اما با هیبتی رنج بارتر و چهره ای غم آلوده تر از شب های پیشین! خدا را!! گویی در این ایام، حادثۀ تلخ دیگری پیش آمده است بر روی یکی از صندلی ها نشستند، و حال و احوالی، و سپس این سوال که خبر تازه چیست؟ بعضی از دوستان اخباری داشتند و بعضی تحلیلهایی. حال نوبت استاد است، و نگاه ها همه به سوی ایشان. پس از لحظاتی سکوت، گفتند: مثل اینکه زلزلۀ دیروز در «هائیتی»[۳] تلفات و خسارات زیادی به بار آورده است… خیلی باید دعا کرد! بندگان خدا در آنجا شرایط بسیار سختی دارند… خدا می داند که چه تعداد زیادی هنوز در زیر آوار ها زنده اند و صدای فریاد شان را کسی نمی شنود، یا نمی تواند کاری برای آنان انجام دهد… معلوم نیست که مردم آواره در خیابان ها چگونه آب و خوراک به دست می آورند و اگر هوا سرد باشد چگونه خود را می پوشاند… و در کجا می خوابند… همین گونه ها می گفتند و با سینه پر بغض برای مردمی ناآشنا-البته به نظر ما – و نا هم کیش در آن دوردست ها ندبه میکردند… اما بیت بلند این تغزل انسانی آنجا بود که فرمودند:« قطعا امام زمان نیز از این حادثه تلخ مصیبت زده اند!». از این واقعه روزها گذشت (تقریبا دو سه ماه)، تا اینکه در شبی دیگر که در محضر ایشان بودیم و از بیاناتشان بهره میبریم، کلام چنان پیش رفت و سخن از دعا و اهمیت دعای بعد از نماز پیش آمد. در لابلای این بحث بود که حضرت علامه به مناسبت فرمودند:«من هنوز برای مردم «هائیتی» دعا می کنم، و مقیدم که در دعای بعد از نماز هایم از جمله برای رفع گرفتاری آنان دعا کنم!» عرق شرم بر پیشانی خودخواهیام نشسته بود،و همان لحظه بود که این مطلب- که بارها از زبان استاد شنیده بودم- در ذهنم جرقه زد: انسان وقتی میخواهد چیزی بنویسد، حرفی بزند و یا هر کاری بکند، باید تمام اقطار ارض را به یاد آورد و احوال همه مردمان را در نظر بگیرد، آن وقت اگر صلاح بود انجام دهد، تا مبادا به سبب کار او بر کسی ستمی رود، و یا حقی ضایع شود، یا حقیقتی مخدوش گردد! آری، اگرچه «مرزبان توحید»، دیده از علاقه دنیا برکشیده است، لیکن او مرزبان انسانیت نیز هست( چه آنکه مرزبان توحید، همان مرزبان انسان و انسانیت است)، و هیچگاه نگاه محبت از خلق خدا نبریده است!»(حسینی، مرزبان توحید، صص۴۳،۴۴،۴۵) بی شک این نگاه دلسوزانه و سراسر علاقه به مردمانی در گوشه ای دیگر از جهان، نشانگر روحیۀ عدالت خواه و عدالت پرور علامه حکیمی در برابر ضعیفان و مستضعفان و نیازمندان سراسر دنیاست که آرامش و رفاه را برای همۀ مردم خواستار هستند. عدالت واژه ای است که در قاموس فکری و عملی حکیمی، چون خورشید در سیاهی شب راه می پیماید و او _ در همۀ آثار و تراوشهای فکری خود_ به دنبال تحقق و تثبیت جایگاه آن در اندیشۀ انسانهاست. بی تردید، این روحیّۀ حکیمی در تعاملات اجتماعی و زندگی فردی او جریان دارد. نمونۀ عینی آن، ماجرای انتشار نامه ای بود که اخیرا پس از برگزیده شدن وی در دومین جشنوارۀ فارابی در رسانه ها منتشر شد. نامه ای که از فحوای آن عدم پذیرش جایزۀ جشنواره فارابی به دلیل وجود « فقر و محرومیت های مرئی و نامرئی» در جامعه عنوان شده است. (حسینی، مرزبان توحید، صص۸۴۴ و ۸۴۵) کریم فیضی مؤلف کتاب فیلسوف عدالت ، گزارشی از سالهای دور دارد که در اتفاقی غیر منتظره ، نام فیدل کاسترو به سخنرانی حکیمی گره می خورد. او در این رابطه اظهار می دارد:« حکیمی بی محابا و قاطع خواستار عدالت است. این حرف امروز و دیروز او نیست. استاد حکیمی مسئله اش در باب عدالت از ۱۳۴۰ شروع می شود. ایشان خود می گوید، یکی دو سال قبل از ۱۳۴۲ من جلسه ای داشتم به عنوان «جلسۀ الغدیر» و در آنجا صحبت ما عدالت بود. یک بار یک صحبتی کردم در جمعی از دانشجویان، یکی از دانشجویان فاضل برخاست، گفت: «آقا، کاش فیدل کاسترو امروز اینجا بود و این حرفهای شما را می شنید.» این حرف دهۀ ۴۰ است و تاکنون نیز ادامه داشته است. این نامه به نظر من قطره ای از دریای عدالت خواهی استاد حکیمی است. رسانه ای شدن این نامه باعث شد افراد بیشتری حرف ایشان را بشنوند که روزگاری که کرامت انسان چنین زیر سؤال رفته و عدالت در کوچه ها سرگردان است، چه جای برگزاری این جشنواره ها؟» (همان، ص۸۴۵) مضمون این نامه که به شانزده زبان زندۀ دنیا شامل:« انگلیسی، عربی، اسپانیولی، هلندی، کره ای، ژاپنی، چینی، روسی، مالایی، ایتالیایی، آلمانی، سرلیک، فرانسوی، اردو، ارمنی و ترکی استانبولی ترجمه شده است»(حسینی، مرزبان توحید، ص۱۲۸۴)، نشان می دهد که عدالت محوری و عدالت اندیشی استاد حکیمی(طاب ثراه)، به اندازه ای روشن و شفاف بوده است که حتی سالها قبل از نامۀ جناب حکیمی به فیدل کاسترو، ذهن دیگران را نیز درگیر کرده است که فرد انقلابی چون کاسترو، رهبر کوبا، باید باشد تا این سخنان را بشنود و جای امثال او برای شنیدن اینگونه بیان از عدالت خالی است. بندهای مهم نامههر چند، همۀ متن نامه علامه حکیمی به فیدل کاسترو سرشار از شور و آگاهی است و نیازمند تأمل و تبیین، اما برای جلوگیری از اطناب، در این مقاله به بندهای مهمتری در متن نامه پرداخته می شود که به نگرش جهانی عدالت نظر دارد و تلاش می کند تا گفتمانی بین المللی را در این زمینه احیا کند. علامه حکیمی در باب این نامه و علت نوشتن آن می نویسد «اینجانب از روزگار پیش و پیشتر، به آقایان فیدل کاسترو و چه گوارا – به دلیل مبارزاتشان با استعمار سفّاک و تروریست آمریکا – دورادور احترام میگذاشت( و البته نه از باب همنگری در مسائل فکری، و مبانی بنیادین انقلابی، که مذهب تشیع «اسلام ثقلین» از هر بابت، از همه مکتبها و مذهبها و فلسفه ها و عرفانها و مرامهای قدیم و جدید و شرق و غرب بی نیاز است)؛ تا چندی پیش که از چند تن شنید که آقای کاسترو، اظهار علاقه کرده است که از محتوای قرآن تا حدودی مطلع شود».(حکیمی، نان و کتاب، ص۱۸۶) بعد از این شنیده ها، پدر عدالت ایران، دست به نوشتن نامه ای می زنند، که مشعل عدالت علوی را در قاره ای دیگر و در مرکز آمریکای جنوبی روشن کنند، شاید چراغی فراسوی جویندگان حق و عدالت باشد. « بسم الله الرحمن الرحیم. حضرت عالیجناب فیدل کاسترو، ریاست محترم کوبا –دام اجلاله- پس از سلام و ادای احترام: برای آن عالیجناب، در جهت حمایت از محرومان جهان، و حفظ« کرامت انسان»، و مقاومت پایدار در برابر استعمارگران جهان، همواره، سلامتی و طول عمر با نشاط و پایداری آرزو می کنم، و به رجال نجیب و مقاوم کوبا –بوسیله آن عالیجناب- سلام می رسانم و برای آنان آرزوهای نیک دارم و از رفیق مجاهد و شجاعتان «چه گوارا» به احترام و عظمت یاد می کنم». (همان، ص۱۹۱) نخستین نکته مهم در نامه علامه حکیمی(طاب ثراه)، و در خطوط اولیه، احترام به کرامت انسان ها است. به یقین می توان گفت یکی از دلایل مبارزۀ علامه حکیمی با فقر و محرومیت در زندگی انسانها، لطمه خوردن به شخصیت و کرامت انسانی است، به این علت که وجود فقر اقتصادی در جامعه، ذاتاً امری ناپسند است و شخصیت افراد فقیر را دچار کمبود می کند بلکه ، فقر خود به نوعی احساس سرکوب و کم بینی در بعضی از انسان ها به وجود می آورد. اگر چه زندگی و معاش علامه حکیمی ، سراسر زهد و ساده زیستی بوده است، اما نباید فراموش کرد که فقر اختیاری او برای همسانی و همدردی با فقیران جامعه است و هرگز مانعی برای خواهانی اجرای عدالت توسط او و فراهم شدن رفاه برای همه انسانها در جوامع بشری نیست. زیرا هر گونه محرومیت و فقر، از نظر ایشان در هر کجای دنیا، مردود است. علامه در بحثی دامنه دار با موضوع «اسلام و فقر، مبارزه ای فراگستر» در فصول متعدد، به پرونده ای گسترده می پردازد که در آن به سرنوشت شوم و زیانبار فقر بر روح و روان و اصالت و بنیاد جامعه انسانی وارد می کند. این فصول سرآغاز یکی از مباحث دامنه دار الحیات است که در نهج البلاغه نیز شواهدی دارد. او معتقد است نخستین گام در این راه، “آشنا کردن جامعه و مردم با آثار و نتایج منفی فقر” است.(حکیمی، الحیات، ج ۴، صص ۳۸۰-۶۴۵) در ادامۀ این نامه ؛ علامه حکیمی به نقل خاطره ای از ۴۰ سال قبل و سخنان سراسر عدالت خود در یک سخنرانی دانشگاهی و نظر یکی از دانشگاهیان فاضل می پردازد که شرح آن در پاراگراف قبل از قلم کریم فیضی نیز گذشت؛ جناب علامه آن را اینگونه گزارش می کند:« ایکاش امروز ، آقای فیدل کاسترو، در این محفل حضور داشتند… و می دیدند که تعالیم دینی ما برای بشریّت چه پیامهایی دارد، و ما با ایشان و مبارزات ایشان، در جهت مبارزه با جهانخواران، با تفاوتهای عمقی، تا چه اندازه وجه اشتراک داریم. با اینکه تعالیم عدالت گستر و انسانیت پرور دینیِ ما به ۱۴ قرن پیش و هنگام ظهور اسلام و شکل گرفتن سخنان امام علی(ع) در نهج البلاغه( بزرگترین منشور دفاع از انسان، و کوبیدن محرومیت آفرینی و حرمان) می رسد. و به نوع اجرایی متکی است، که امام علی، در حکومت پر مشکل و کوتاه مدت خود فریاد می زندکه: «تنها شهر کوفه» را دشمن در اختیار من باقی گذاشته است و در این شهر که من بر پایۀ دین خدا حکومت می کنم، یک تن مستمند، گرسنه، بیکار، بدون خانه و سامان، مظلوم و محروم به هم نمی رسد. و آیا تاکنون روزی رسیده است که خورشید بر آبادیها و ویرانیهای جهان بتابد، و رئیس حکومتی بتواند صادقانه چنین ادعایی بکند؟». ( حکیمی، نان و کتاب، ص۱۹۳) علامۀ حکیمی در این قسمت از نامه، جهانبینی علوی و حکومت عادل اسلامی را به طور کوتاه ولی با مفاهیم بلند و عالی به تصویر کشیده اند و نشان دادند که روزگاری در حکومت اسلامی، زمامداری توانست اینگونه ادعایی راستین کند که در شهرِ محل حکومتش، یک تن مستمند، نیازمند، فقیر، گرسنه و بی خانمان نیست. و اینکه برپایی چنین عدالتی در جهان، شدنی است و رهبران و زمامداران دنیا می توانند عدالت را در جوامع بگسترانند، اگر بخواهند. بنابر این عدالت مفهومی غیر ممکن و دور از ذهن نیست و از توان قدرت سیاسی در حکومت هیچ زمامداری نیز، خارج نیست. در ادامۀ نامه، استاد حکیمی به طور واضح و روشن به معرفی دائره المعارف بزرگ الحیات می پردازند و سیمای کلی مفاهیم اسلامی در این مجموعه معارفی را به عنوان یکی از اسناد معتبر دنیای اسلام، به یک رهبر استقلال طلب، در کمال احترام بیان می کنند. ناگفته نماند که دو جلد از الحیات سالها قبل از نگارش نامه به زبان اسپانیولی ترجمه شده بوده و به همراه متن نامه برای رهبر کوبا ارسال شده است. در متن نامه آمده است: « گرچه در همین دو جلد ترجمه شده به زبان شما(که در ۴ جلد به چاپ رسیده است و تقدیم می شود)، دربارۀ انسان ، شناخت، آزادی، عدالت، تفکّر و مدنیّت متعالی، تعالیم بسیاری آمده است، و همه مستند است به دو منبع اصیل شناخت اسلام، یعنی کتاب و سنت (قرآن و حدیث)، بویژه در ۲ باب آخر جلد چهارم اسپانیولی که مسائل و موضوعات مهم- اگر چه باختصار- دربارۀ حاکمیت و نسبت آن با توده ها، و وظیفۀ آن در برابر توده ها، و رسانیدن حقوق همۀ صاحب حقوقان –با کمال احترام- به آنان، و رعایت دقیق و کامل محافظت از کرامت انسان، ذکر شده است. لیکن ای کاش جلد ششم آن نیز-به زودی- به اسپانیولی ترجمه گردد، و در دسترس شما قرار گیرد ، که در آن جلد، بحث های خاص و بی سابقه ای دربارۀ حقوق انسان، و شخصیت انسانی، و ضرورت اجرای عدالت –تا جایی که فقر از جامعه به کلی ریشه کن گردد- گردآوری شده است».(همان،ص۱۹۵) علامه در این قسمت نامه ، اولین محورهای تعالی عمومی و همگانی بشریت؛ یعنی: آزادی، تفکر، عدالت و مدنیّت را به عنوان پایه های یک منبع مستند در یک دین بزرگ به نمایش می گذارد تا مخاطب در همان وهله اول، متوجه آرمان های بلند یک دین کاملی به نام اسلام بشود و این هنر نویسندگی و اوج تفکر عالی انسانی و افق بلند نگاه علامه حکیمی است که اینگونه در معرفی یک اثر سترگ، محور های اندیشه بین المللی اسلامی را استادانه می نگارد. سپس در نقش یک هادی و مبلغ بزرگ دین، به توضیح منابع اسلامی و اسلام شناختی می پردازد و قرآن، احادیث پیامبر اکرم(ص) و سخنان امام علی(ع) را به عنوان بزرگترین منابع اسلام در جهت رشد و تعالی همۀ انسان ها به عنوان ارکان هدفدار در به وجود آمدن جامعه انسانی رشد یافته، بیان می کند و در باب معرفی و شناخت اسلام و قرآن اینگونه می نویسد: «اگر بخواهیم همه تعالیم قرآن و اسلام را در دو کلمه، خلاصه کنیم، چنین میشود: ۱. توحید ۲. عدل «توحید» یعنی: «تصحیح رابطه انسان با خدا». «عدل» یعنی: «تصحیح رابطه انسان با انسان» و اکنون شما به هر شناخت اسلامی یا حکم اسلامی، یعنی اسلام از جنبههای نظری و جنبههای عملی آن که نگاه کنید، هیچ چیز را خارج از دو موضوع بالا نمیبینید؛ و خوب توجه داریم که برای سعادت کامل (یعنی دنیوی و اخروی، یا به تعبیر دیگر: سعادت فانی و سعادت باقی) انسان، همین دو اصل و رعایت دقیق نظری و عملی آن – در ضمن انواع تربیتها و برنامهریزیهایی که باید عملی گردد – کافی و بسندهاست. انسان، پس از اعتقاد به خدا، با ادای تکلیف نسبت به آفریدگار خویش، در بعد ابدی کامیاب است؛ و پس از اعتقاد به اهمیت عدالت و اجرای آن (که آزادی معقول نیز در دل آن خفتهاست)، در سعادت اجتماعی و رسیدن به زندگی سالم اجتماعی به چیزی نیازمند نیست. کدام جامعهای است که در آن به فریاد قرآن، درباره توحید و عدل ترتیب اثر دهند و از سقوطهای بزرگ نرهند؟ و در هر کشور اسلامی و در هر مجتمع قرآنی که دیده شود، وضع جز این است که گفته شد. در آنجا اسم اسلام است نه رسم اسلام. درگیریها به نام اسلام است نه برای اسلام. در این گونه اجتماعات، ایمان توحیدی و عمل عدلانی از قوت و قدرت افتاده است؛ و باید – در آنجاها – فریادگران، فریاد توحید و عدل سر دهند تا جامعههای خراب را بیدار کنند و حاکمیتهای غافل را بلرزانند. در رسالت قرآنی، دو مسئله، دو رکن بنیادین است: ۱.تربیت سالم، یعنی «فردسازی» (به منظور جامعهسازی) ۲.سیاست عدل، یعنی: «جامعهپردازی» (به منظور فردسازی) و بهطور خلاصه، جامعۀ قرآنی، «جامعه قائم بالقسط» است، و حاکمیت قرآنی، «حاکمیت عامل بالعدل». هر چه جز این باشد، نام اسلامی و قرآنی بر آن روا نیست.»( همان، ص۱۹۷) و ( انصاری، موسوی، مقالۀ علامه حکیمی؛ پدر عدالت قرآنی در قرن معاصر، سایت ششم، ۱۴۰۰) یکی از نکات قابل تأمل در این قسمت از نامه، بُعد جامعه شناسانه و روانشناختی ساختاری انسان ها است. دیدگاه علامه یک دیدگاه یک طرفه نیست بلکه از نگاه علامه، رشد فرد به جامعه بستگی دارد و رشد جامعه به تعالی فردیّت در وجود بشر. جامعه ای که انسان و جامعه در آن مکمل یکدیگر باشند، عدالت ، محور اصلی گردش آن می شود و کرامت انسانی در کنار آزادی؛ که از لازمه های عدالت است، محقق می شود. شاید برای رهبری چون فیدل کاسترو، درک و شناخت مضامین قرآن تا حدودی دشوار باشد، چون تحت تعلیم اسلام و قرآن نبوده، اما بیان این گونه مفاهیم از جانب شخصیتی چون علامه حکیمی، که خود اسطورۀ عدالت قرآنی در قرن معاصر است، و سکان انقلابی اسلامی را هدایت کرده، یقینا می تواند تاثیر شگرفی در نگاهِ رهبری، چون کاسترو و دیگر رهبران عدالتخواه دنیا، که هدفشان ساختن جامعه ای به دور از یوغ استعمار و سلطه استبداد و رسیدن به آزادی و آزادی خواهی است، داشته باشد. البته علامه حکیمی به دنبال تعریف روشنی از قرآن، به عبارتهای زیبا و گویایی از این کتاب بزرگ می پردازند و سیمای تابناک قرآن را در نثری روان و جملاتی بلیغ برای رهبر یک حکومت آرمانخواه، معرفی می کنند. مانند این عبارتها: « قرآن ؛ ستون خیمۀ انسانیت است در قرون و اعصار». و یا «قرآن ؛ عدالت را فریاد می کند، تا مردمان همه زیر سایۀ گستردۀ عدل زندگی کنند، و هر کسی بتواند به رشد خویش برسد». و در سطوح بعد ، به سخنانی از پیامبر(ص) در جهت معرفی محتوای اسلام می پردازند. به طور نمونه: « پیامبر اکرم (ص): یک ساعت عدالت، بهتر از هفتاد سال عبادت است». و سپس می افزاید: «در اینجا ملاحظه می کنید که در یک دین، که باید همۀ توجهش به عبادات و مناسک دینی معطوف باشد، چگونه جانب انسان و عدالت در جامعه و زندگی و معیشت و اقتصاد، مراعات شده است، تا جایی که یکساعت اجرای عدالت بهتر از هفتاد سال عبادت بشمار آمده است». (حکیمی، نان و کتاب، ص۲۰۲) این جملات که به تنهایی نشان دهندۀ اهمیت دین اسلام به عدالت و برپایی عدل و داد است، حاوی یک رویکرد مهم در شناخت دین اسلام در سطح بین المللی است که در آن پیامبر به مثایۀ رهبری آسمانی ، عدالت را سرلوحه خود قرار داده است. و این خط بطلانی است بر عقاید تمام مستبدان و مستکبرانی که اسلام و دین را مایه عقب ماندگی و سرکوب شخصیت انسان می دانند. و علامه حکیمی چه ماهرانه به این امر پرداخته اند. در سومین محوری که حضرت علامه حکیمی (طاب ثراه)، به آن تمسک جسته و رهنمودهای اسلام وهدف عالی این دین آسمانی را در قالب شخصیتی عدالت محور و عدالت اندیش و عدالت گستر، بیان می کند، سخنانی از حضرت علی(ع) است. به طور نمونه:« امام علی(ع): خداوند بر حاکم اسلامی واجب کرده است، که زندگی او و خانواده اش با پایین ترین فرد جامعه، هم سطح باشد. و یا امام علی: مبادا گمان کنید، جامعه بدون اجرای عدالت اصلاح می شود. و یا امام علی: در موردی با شخصی غیر مسلمان- که از او شکایت کرده بود، یعنی از رئیس حکومت – در دادگاه حاضر شد، قاضی او را محترمانه تر از مردی که طرف او بود، نام برد. او از این کار ناراحت شد، و چون قاضی علت ناراحتی او را جویا شد، گفت نباید در نام بردن میان من و او فرق می گذاشتی. (همه باید در پیشگاه قضاوت- از هر حیث- مساوی باشند) ».( همان، ص۲۰۶) به راستی علامه حکیمی، در انتخاب جملات و عبارات برای رهبری که خود چهره ای انقلابی است، نهایت سلیقه و دقت را به کار برده اند؛ زیرا از زمامداری چون حضرت علی(ع) که شخصیتی تاریخی است سخن گفتن و آرمان های شخصیتی همه جانبه چون او را در چند سطر نشان دادن، کاری بس دشوار است. آنجا که علامه حکیمی از ماجرای رفتار قاضیی سخن می گوید، در واقع اوج آزادی عمل دستگاه قضایی و عدالت ورزی قضایی در حکومت اسلامی را به نمایش می گذارد. حکومتی که در آن یک شهروند از اقلیت غیر مسلمان می تواند از زمامدار یک سرزمین پهناور اسلامی شکایت کند و در آن دادگاه، رئیس حکومت حضور پیدا کند و خواهان رفتار عادلانه و مساوی با شاکی خود باشد. علامه حکیمی ، صدای عدالت اسلامی دینِ خود را در قالبی بیان می کند که در عرصۀ جهانی، هر انسانی بی اختیار در برابر چنین عدالتی سر تعظیم فرود می آورد. آیا انسانیت تاکنون چنین عدالتی را در تاریخ بشر به خود دیده است؟ در جای دیگری از نامه، علامه حکیمی نه تنها از حقوق انسانها بلکه از حقوق حیوانات نیز ، سخن به میان می آورند و از زبان علامه جعفری، در رساله ای از منابع اسلامی، مزایای این حقوق را در چند بند، بر می شمارند. تا نشان دهند دینی که پایه های آن بر عدالت است، و حیوانات نیز در آن از عدالت و حمایت بهره می برند، انسانها که دیگر جای خود دارند. عباراتی را که استاد حکیمی از قرآن ، پیامبر(ص) و امام علی(ع) بیان می کنند؛ قطره ای از هدایت و تربیت انسانی قرآن و اسلام می دانند. و در ادامه می نویسند: «روزی خواهد رسید که حقایق روشن شود. به گفته خود شما؛ «روزی خواهد رسید که تاریخ به طور عینی نوشته شود، تاریخ ساخته خواهد شد، مردم، توده ها، تاریخ را می سازند». (فیدل کاسترو سخن می گوید، ج۱، ص۱۲۹) و روزی که تاریخ ساخته شد، و به همه چیز با چشم انصاف نگریسته گشت، معلوم خواهد شد که در قلمرو طلوع خورشید، از آغاز تمدن تاریخ و تاریخ تمدن تاکنون، چنین هادیان و مربیان و پشتیبانانی برای بشر و حفظ حقوق بشر و پاسداری از کرامت انسان کمتر بهم رسیده است. سخن از حقوق بشر به میان آمد،آقای فیدل کاسترو! آیا این حقوق بشر، همان حقوق بشری است،که مورد انتظار است؟ آیا تفاوت طبقاتی و فقر معیشتی امروز در جهان بیداد نمی کند؟ آیا مردم فلسطین، بوسنی و هرزگوین، جامو و کشمیر، عراق و افغانستان و … بشر نبودند و نیستند و حقوق بشری ندارند؟ و قبلا مردم کوبا و مردم ژاپن و… آیا هر روز که خورشید بر کاخ سازمان ملل می تابد، با چه چشم به آن می نگرد؟(حکیمی، نان و کتاب، ص۲۱۶) علامه حکیمی، بی کفایتی سازمان های حقوق بشری و بی تفاوتی دولتمردان و حکومتهای پر قدرت را در چند سوال دیگر به صورت استفهام انکاری بیان می کند و در این چند سوال، به وظایف انجام نداده و بی اعتنایی های حقوق بشری و سازمانهای بین المللی در قبال مردمان این کرۀ خاکی می پردازد و یادآوری می کند که اکنون عدالت در هیچ کجای جهان برقرار نیست و آنان که در منصب های بین المللی نشسته اند، هیچ اندیشه ای برای رفع و دفع این ظلم ها ندارند و اهداف از پیش تعیین شدۀ آنها در جهت رشد و ارتقاء بشریت و رفاه مردم زمین نیست، بلکه منافع شخصی و سیاسی و ارادۀ ابرقدرتهای نظامی و غول های اقتصادی، تصمیم گیرنده بر سرنوشت انسانها و حاکمیت بشری هستند. و انسان امروز در سردرگمی دنیای بدون عدالت غوطه ور است. و این جای اندیشیدن دارد. اگر با دقت به متن نامه علامه حکیمی نگاه شود و در آن تأمل شود، یاسایی دیگر و منشور بزرگ حقوق بشری دیگر است که انسان خفته در جهل و گرفتاری مادی را به تک چراغ سبز هدایت و عدالت راهنمایی می کند و گویا مراتب یک حکومت، بر پایۀ عدالت را برای یک رهبر انقلابی تشریح می کند، شاید رهبری چون فیدل کاسترو که از گردن نهادن بر یوغ استعمار به تنگ آمده است و در هوای آزادی در حال جنگیدن است، از این سطورِ نامه، همچون انواری ، فراسوی راه خود را روشن کند و برای احقاق عدالت و حقوق مظلومان کشورش تلاش بیشتر و مقاومت بالاتری را از خود نشان دهد و صدای پدر عدالت یک قرن را در تاریخ منعکس کند . آنان که آسایش ذهنی بشر و جامعه سالم مبتنی بر پایه های آرامش، را هدف مطالعات بشری خود می دانند و در این راه دست به قلم می شوند، دریافته اند؛ اندیشه های بیکران مردی از شرق که در پی شناساندن عدالت در انزاوی خویش، با افقی وسیع از گسترش عدل، فرصتی برای صدای عدالت خود را مغتنم می شمارد و برای یکی از رهبران بزرگ دنیای سیاست، نامه می نویسد و در بین مشغله های خویش، آرمان اصلی خود، یعنی عدالت را فراموش نمی کند، تا چه اندازه ارزشمند است. باید برای شناساندن و فهم مضامین این کلمات به ظاهر ساده اما پر مفهوم، تدریس آکادمیک در نظر گرفته شود. بلکه بتوان به ماورای اندیشه های این مرد بزرگ دست یافت و عدالت از نگاه او را در سطح بین المللی درک کرد. به نظر می رسد آنچه که دیدگاه عدالت محور علامه حکیمی(طاب ثراه) را در عرصه جهانی، آشکارتر می کند، نوشته های پایانی نامۀ ایشان است؛ «من از درگاه خداوند متعال می خواهم که به انسانها و ملتها کمک کند، تا عدالت را بر جهان بگسترانند، و زمینه های رشد انسان و انسانیّت را فراهم سازند. و از درگاه خالق جهان مسئلت می کنم که ملتها- بویژه ملت نجیب و مقاوم کوبا- را از سلامتی، آزادی، عدالت، رشد و سعادت برخوردار سازد… و همه مستضعفان جهان را نجات بخشد، و رنج وجدان بشری را از اینهمه تفاوت و ظلم، با سرنگون سازی ظالمان و مستکبران، بزداید». (حکیمی، نان و کتاب، ۲۲۰) حضرت استاد علامه محمدرضا حکیمی به شهادت سال ها علم آموزی و کسب معارف و درک حقایق در محضر بزرگان علم و اخلاق و معرفت- به ویژه عالم کامل ربانی، و متأله قرآنی، حضرت علامۀ جامع العلوم، آیت الله شیخ مجتبی قزوینی خراسانی- (م۱۳۴۶ش)، و نیل به اسراری از ملک و ملکوت… و بیش از نیم قرن اهتمام بی نظیر در عرصه مطالعه (افزون بر چند هزار کتاب در زمینه های مختلف) و دستیابی به شناختی جامع نسبت به افکار ملل و نحل و خاستگاه آن ها، و عمری سکوت و بی نیازی در صحنۀ اظهار ها و اثبات ها، و فریاد بیداری و بیدارگری در فضای خاموشیها، و زندگی در غمستان غربتها و تنهایی ها، و حضور در پهنۀ آگاهیها و اقدامها، و تمام عمر زهد ورزی و پشت کردن به علایق دنیا، و آزاد ماندن برای حضور در برابر بیداد ها و استعدادها، و… ، ویژگی های یک اندیشمند تمام عیار توحیدی، و یک مصلح اجتماعی، و داعی انسانی، و مرزبان قرآنی، و انسان مدار علوی، و حماسه گستر عاشورایی را در خود جمع کرده، و اوست که مرزهای توحید و عدالت را مراقب و مرزبان است».(حسینی، مرزبان توحید، ص۳۶) گرچه شیرین دهنان پادشهانند، ولی / آن سلیمان زمان است که خاتم با اوست آری، تمام آنچه که پدر عدالت قرآنی قرن، برای یک ملت در آن سوی زمین و در قارۀ دیگر می خواهد، عدالت، آزادی و سعادت است و این نگاه پر عظمت و این خواستۀ بزرگ، در توان هر انسان معمولی و هر فرد به ظاهر روشنفکر یا تحصیلکردۀ محدود اندیش، نیست. بلکه، ذهنی چون دریای بیکران و قلبی چون آسمان بی انتها می خواهد که وسعت آن به اندازه خواستن همۀ خوبی ها و عدالت ها و برابری ها، برای همه بشریت است. نتیجه گیریعلامه محمد رضا حکیمی، مردی که لقب پدر عدالت قرآنی قرن ، برازندۀ اندیشۀ عدالت محور او برای همۀ بشریت است، بدون آنکه از مرزهای، کشورش، که تمام آرمانهای او برای رسیدن به حکومتی علوی و اسلامی بود، قدم بیرون بگذارد، صدای تفکر عدالت پیشه اش در طرف دیگر پهنۀ زمین ، در مرکز کشوری دیگر، چنان طنین انداز شد که نگاه بین المللی عدالت را در مواجهه با تمام قوانین حقوق بشر، دعوت به بازبینی کرد و منشوری دیگر از قوانین بین المللی مبتنی بر عدالت را به تصویر کشید و نشان داد، عدالت در نگاه دین اسلام یک هدف اصلی و انگیزه برای قیام منجی موعود در جهان است و دین اسلام تنها منادی این عدالت جهانی است که روزی سایه گستر بر تمام جوامع بشریت خواهد شد. هدف اسلام، هدفی جهانی و برپایی عدل و داد ، هدفی الهی است. عدالت تنها راه نجات انسان ها از سردرگمی و بی هویتی است و جامعه ای به سلامت و سعادت، بالاتری دست می یابد که مفهوم عدالت و فقر زدایی، در تمام ابعاد آن نمود پیدا کند و فقر و محرومیت در آن عملاً ریشه کن شود. و چنین امری میسر نخواهد شد، مگر آنکه زمامداران و دولتمردان، خود در اجرای عدالت با اهداف جهانی و پیشقدم شوند. پانوشتها:[۱] فیدل آلخاندرو کاسترو رز (۱۳ اوت ۱۹۲۶_۲۵ نوامبر۲۰۱۶) سیاستمدار و رهبر انقلابی کوبا بود. وی علاوه بر رهبر انقلابی کوبا، از سال ۱۹۵۹تا ۱۹۷۶ میلادی به عنوان نخست وزیر و سپس به عنوان رئیس جمهور این کشور از سال ۱۹۶۵ تا سال ۲۰۱۱ تحت رهبری وی اداره میشد. کاسترو به عنوان یکی از نمادهای انقلاب کمونیستی در آمریکای لاتین به شمار میرود، زیرا او نخستین حکومت مارکسیست- لنینیست جهان را در نیم کره غربی و در نزدیکترین فاصله به آمریکا برقرار کرد.او در میان رهبران کمونیست جهان طولانیترین دورۀ حکومت را داشت. در دوران زمامداری وی در کوبا صنایع و تجارت ملی سازی شد و اصلاحات سوسیالیستی دولت در سراسر جامعه به اجرا درآمد. کاسترو همچنین دو دوره دبیر کل جنبش عدم تعهد بود. کاسترو یکی از بحث برانگیزترین شخصیتهای جهان معاصر بوده است.( ویکی پدیا) [۲] کتاب خورشید عدالت ، در دوشنبه ۲۲ آبان ماه در سال ۱۳۹۱ در گنبد آسمان برج میلاد تهران و با همکاری برج میلاد تهران، بنیاد نهج البلاغه ، مرکز ساماندهی ترجمه و نشر معارف اسلامی و علوم انسانی و سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی رونمایی شد. در این مراسم رونمایی از کتاب خورشید عدالت، منصور اعتصامی قائم مقام رئیس سازمان فرهنگ و ارتباط اسلامی، آیت الله سید جمال الدین دین پرور رئیس بنیاد نهج البلاغه، حجت الاسلام بهمن اکبری رئیس مرکز ساماندهی ترجمه و نشر معارف اسلامی و علوم انسانی و فرزاد هوشیار پارسیان مدیر عامل برج میلاد حضور داشتند. [۳] هند غربی، ثلث جزیرۀ هیسپانیولا، پایتختش پورتوپرنس_«دایره المعارف فارسی». در دی ماه سال ۱۳۸۸ مردم این کشور به زلزله ای شدید مبتلا شدند؛ زلزله ای که در اثر آن دهها هزار نفر جان خود را از دست دادند. منابع۱. حکیمی، محمدرضا ، محمد، و علی، الحیات، قم، دلیل ما ، چاپ دهم، بهار ۱۳۹۱٫ ۲. حکیمی، محمدرضا، نان و کتاب، تهران، انتشارات دلیل ما، چاپ اول، بهار ۱۳۸۴٫ ۳. حسینی، سعید، کاظم حسینی، مرزبان توحید (کارنامه محمد رضا حکیمی)، تهران، انتشارات علمی-فرهنگی الحیات، ۱۳۹۱٫ ۴. انصاری، حسین؛ موسوی، مهشید، مقاله« علامه حکیمی پدر عدالت قرآنی در قرن معاصر»، سایت ششم، اسفند ۱۴۰۰٫ sheshom.net ۴ نظر برای این مطلبیک نظر بگذارید |
خدا قوت جناب استاد.
احسنت بر قلم زیبا و توانای شما. ان شاءالله در پناه حق محفوظ باشید
خواندم و حظ بردم از اندیشه رفیع عالمی که فریاد عدالتش تا فراسوی زمان پیچیده .
نامشان جاودانه و یادشان گرامی
عنوان مقاله هم جذاب بود.
عنوان جذاب و موضوع کاربردی و ساختار منسجم مقاله شوق خواندن را بیشتر می کند
چه خوب بود برخی از جملات کلیدی هم بُلد می شد یا سو تیتر برای برخی که خواندن مقالات از حوصله شان خارج است.
با سلام و عرض ادب محضر نویسندگان مقاله
به راستی که خواندن این مقاله در عصر جمعه در یکی از روزهای ماه محرم،ماهی که به تعبیر همین علامه حکیمی(ره) حاوی دو پیام عدالت و نماز بود… روح و جانم را حتی برای دقایقی نه چندان بلند به یک فضای دیگری فرای این جهان برد(بی تعارف بهگونهای که متوجه هیچ یک از اتفاق اطرافم از دعوای کودکان،تا سرو صدای خیابان وهیاهوهاو حتی گذر زمان از روشنی به غروب نشدم) خداوند به شما بزرگواران طول عمر و سلامتی و توفیق روز افزون عنایت فرماید که چنین زیبا و بی نقص، شیوا و روان هدفهای علامه را به روی کاغذ آوردید و نیز روح آن بزرگ مرد را با مولا و مقتدایش حضرت امیر مؤمنان محشور گرداند…
ای کاش بشود یک چکیده ای از مقاله برای انتشار در صفحات و فضاهای مجازی نیز تهیه گردد!