استواری اسلوب فقیهان بزرگ شیعه در فتاوای جهاد در نقد نوشته «پیغمبر لیبرال» آقای ترکاشوند

نگارش در تاریخ ۲۴ آبان ۱۴۰۱ | ارسال شده در بخش احکام و معارف دینی، مقالات | هیچ نظری

 استواری اسلوب فقیهان بزرگ شیعه در فتاوای جهاد در نقد نوشته «پیغمبر لیبرال» آقای ترکاشوند

حسین انصاری

۱۹ / ۸. / ۱۴۰۱

آقای امیر ترکاشوند در ادامه نوشتارهای مقطعی و مناسبتی خود، مانند اکثر موارد با عبارات کلی و ادبیات تهاجمی به عموم فقیهان هجوم می برد. از آنجا که این نوشته ها در جامعۀ شیعه نوشته و منتشر می شود علی القاعده مراد از کلمه فقیهان در آنها، فقیهان شیعه است و نسبت به فقهای مذاهب دیگر ساکت است و متعرض آنها نیست. 

ایشان در نوشته های خود به طور معمول، ابتدا به قطعه ای از یک حدیث یا بریدۀ یک فتوا یا بخشی تقطیع شده از یک یا چند کتاب ، استناد می کند و سپس با استفاده از سبک تهاجمی و استفاده ابزاری از مسموعات و مقبولات مخاطبان خودش بر آن بخش جدا کرده می تازد تا پیشفرض های خود را تثبیت کند. 

 

امیر ترکاشوند در تازه ترین نوشته های منتشر شده در کانال شان یک روایت را ذکر کرده و مطلبی نوشته است که بخش اول آن این است: 

«امیر ترکاشوند، ۱۴۰۱/۰۸/۱۸

پیغمبر لیبرال!. محمدِ امین را می‌گویم پیامبر اسلام و مسلمانی. همو که شما فقیهان هزار سال است از قول وی ادعا می‌کنید که: فرمان یافته بود با هر کس لا اله الا الله و محمد رسول‌الله نگوید بجنگد تا دینش عالمگیر شود (امرت ان اقاتل الناس حتی یقولوا ان لا اله الا الله و…) همو که بر اساس این حدیث ساختگی و بر اساس تفسیر ناروا از برخی آیات قرآنش، صفحات فقه‌تان را به روی جهاد ابتدایی و گسترش نظامی دین محمد باز کردید و فصلی ثابت و مستقل با عنوان کتاب الجهاد در آن جای دادید و در این هزاره به تعلیم و تعلم آن پرداختید!»

در ادامه نیز چنین نتیجه گیری می کند ؛ «اینک نوبت جارو کردنِ کتاب الجهاد از متون فقهی است تا خط تولید نفرت نسبت به پیروان سایر مکاتب و سایر انسان‌ها متوقف شود. نوبت آن است که طلاب علوم دینی به خواسته‌ی به حقِ “زن زندگی آزادی ، صلح و امید و شادی” بپیوندند…(منبع: Baznegari.t.me/929)

 

نقد نوشتار

در اینجا اختصارا فقط به چهار نکته اشاره می شود که برای اهل تحقیق راهگشا و برای اهل انصاف بسنده است.

 

نکته اول:

روایت مورد نظر آقای ترکاشوند ، روایت سنی است و از نقطه نظر اصول فقه شیعه و قواعد استنباط احکام شرعی ، اعتبار ندارد. به همین جهت اکثریت فقهای شیعه از استدلال به آن مبرا هستند و لذا اگر برخی این حدیث نامعتبر را مستند حکم کرده اند مورد نقد فقهای متاخر قرار گرفته اند. 

بر خلاف نسبت های نادرستی که جناب ترکاشوند به فقهای شیعه وارد کرده اند، فقهای شیعه معمولا به بند انتهایی حدیث سنی یاد شده به جهت اتمام حجت، استناد کرده اند آنهم برای رد نظر کسانی از فقهای غیر شیعه، که در صدد حکم به جواز اسارت و بردگی اسیران در جنگهای داخلی و بین مسلمانان بوده اند. مانند آنچه که وهابی های افراطی موسوم به داعش، در اوایل قرن ۲۱ در موصل و برخی شهرهای سوریه انجام دادند. مورد استشهاد فقهای شیعه به روایت سنی بالا معمولا بند پایانی آن بوده است که «فاذا فعلو ذالک عصموا منی دمائهم و اموالهم بحق الاسلام» یعنی «وقتی مردمی مسلمان شدند به جهت اسلام از سوی من(پیامبر) خون و اموالشان محفوظ است.» معمولا این بخش از حدیث مورد استشهاد فقهای بزرگ شیعه در برابر فناوری برخی از مفتیان غیر شیعه قرار گرفته است. 

به هر حال، سند آن حدیث به عبدالله بن عمر منتهی می شود و در کتابهای صحیح بخاری و صحیح مسلم که مهمترین کتب حدیث سنیان است آن را روایت کرده اند. 

   عن ابن عمر ، أن رسول الله صلى الله علیه وسلم قال : ( أمرت أن أقاتل الناس ، حتى یشهدوا أن لا إله إلا الله ، وأن محمدا رسول الله ، ویقیموا الصلاه ، ویؤتوا الزکاه ، فإذا فعلوا ذلک عصموا منی دماءهم وأموالهم إلا بحق الإسلام ، وحسابهم على الله تعالى ) رواه البخاری ومسلم .

شارحان صحاح مانند ابن هیتم و المناوی از علمای بزرگ اهل سنت ، این حدیث را عظیم و دارای محتوای بزرگ می دانند!.

عن ابن هیتم : هو حدیث عظیم مشتمل من قواعد الدین على مهماتها…

قال المناوی : هو أصل من أصول الإسلام.  هذا الحدیث عظیم…

نتیجه آنکه چنین حدیثی در احادیث شیعه نیست و از نظر علم حدیث و فقه شیعه نیز این حدیث معتبر و صحیح نمی باشد به دلیل اینکه شخص روای حدیث از پیامبر(ص) عبدالله عمر است و او از نظر علم رجال شیعی فاقد وثاقت و صلاح است و بلکه شخصیتی مذموم و احادیث انفرادی وی مردود است.

نکته دوم:

آقای ترکاشوند در سطر های اولیه از نوشتار کوتاهشان به فقهای شیعه به صورت کلی می تازد و آنها را گرفتار احادیث ساختگی می خواند و پیرایه بندان «کتاب جهاد» به آیین پاک پیامبر لیبرال بر می شمارد ولی با کمال تعجب ، چند سطر پایین تر برای اثبات نظرشان روایتی را از مهمترین کتاب شیخ صدوق(ره) نقل می کند. ضمن خرسندی از ذکر روایت امام رضا علیه السلام که به روشنی دلالت بر شیوه برخورد اهل بیت علیهم السلام با موضوع کفر و شرک جهانی است، به ایشان و هوادارانشان یادآوری می کنم که کتاب عیون اخبار الرضا (ع) یکی از آثار بزرگ شیخ صدوق (ره) است و ایشان از بزرگترین محدثان شیعه و صاحب فتوا و از جمله فقیهان قدمای شیعه و کتاب المقنعه ایشان قدیمی ترین کتب فقهی شیعه و رسالۀ فتوایی ایشان محسوب می شود. 

این شیوه که در آغاز نوشتاری کوتاه ، در چند سطر کوتاه و تلگرافی، به فقیهان شیعه عمومأ بتازند و سپس در چند سطر پایین تر برای تایید نظر خودشان، دست آویزی جز استناد به کتب همان فقیهان نداشته باشند، شیوه ای به شدت متناقض نما است .

خداوند به آنانکه اهل شایستگی اند،  توفیق تفقه در دین عنایت فرماید.

نکته سوم:

ادعای یاد شده، «شما فقیهان هزار سال است از قول وی ادعا می‌کنید که: فرمان یافته بود با هر کس لا اله الا الله و محمد رسول‌الله نگوید بجنگد تا دینش عالمگیر شود» مصداق دروغ بستن به فقیهان شیعه و تهمت آشکاری به آنهاست. این نکته را اخوی بنده حجت الاسلام شیخ علی انصاری در نقد آقای ترکاشوند متذکر شده اند و با ذکر شواهدی از کتب فقهای بزرگ شیعه از سالهای دورتر مانند صاحب جواهر(ره) و نمونه هایی از سالهای نزدیک مانند مرحوم آیت الله خویی ، نشان داده اند که ادعای کلی آقای ترکاشوند نسبت به «همه فقیهان شیعه» دروغ و کذب است و احتمالا ناشی از بی اطلاعی آقای ترکاشوند از آراء و فتاوای استدلالی فقهای شیعه است. 

نکته چهارم:

برای شاهد بحث به ذکر یک نمونه از کتب مفصل فقهی معاصر در دروغ بودن فتوای لشگر کشی و کشتار مردم برای مسلمان کردن آنان ، اکتفا می کنم. متن زیر را از کتاب ۲۶ جلدی «فقه الصادق» (جلد ۳، صفحه۱۵) نوشته آیت الله سید محمد صادق روحانی در قم ، انتخاب و ترجمه کرده ام. 

«مشرکان در مجموع، آغازگر جنگ با مسلمانان بودند به این هدف که آنان را از دین خود برگردانند و پیامبر را از کشورش بیرون کنند و به مؤمنان آسیب برسانند و آنان را از دعوت باز دارند. بنابر این جنگهای پیامبر صلی الله علیه و آله، دفاع از حق و اهل آن و پاسداری برای دعوت حق بود. ولی اگر مانع دعوت اسلام نشوند و داعیان را تهدید نکنند و مؤمنان را آزار نرسانند،… جنگ و جهاد با آنان واجب نیست. به هر حال جنگ و جهاد در اسلام هرگز برای اجبار و اکراه بر دین نیست. با آنچه ذکر شد پاسخ از اشکالی که بر تشریع جهاد در اسلام وارد شده است ظاهر می شود؛ که گفته اند اسلام با شمشیر گسترش یافته است و دین الهی نیست زیرا خدای مهربان به ریختن خون دستور نمی دهد. و اینکه اعتقادات اسلامی خطری برای تمدن است. و به همین دلیل ممکن است بعضی اشخاص مانند برخی از مبلغان مسیحی، آن را دین شمشیر و خون معرفی و تبلیغ کرده و برخی دیگر آن را، دین زورگویی و اجبار نامیده باشند.»

 

یک نظر بگذارید