حسین انصاری
چکیده
از وفات علامه مجلسی تا درگذشت علامه حکیمی، بیش از ۳۰۰ سال می گذرد[۲] اما گفتمان مهدویت، با موضوع رجعت و محبت، در آثار ایشان و دیگر اندیشمندان و مشایخ شیعه، همچنان مشترک و پابرجا بوده و گفتار و گفتگو در این باره ها، کم یا بسیار، ادامه دارد. برای بررسی اجمالی مسئلۀ رجعت و محبت در گفتمان مهدویت، پنج اثر از تألیفات مشایخ و بزرگان شیعه در این فاصله سیصد و چند ساله در نظر گرفته شده است: تاریخ الحجه بحار الانوار، نجم الثاقب، منتخب الاثر، بیان الفرقان، خورشید مغرب. آثار یاد شده با وجود تفاوت زمانی و زمینهای که دارند می توانند سیر تحول گفتمانی مهدویت را در اندیشه صاحبنظران شیعه نشان بدهند.
باللغه العربیه:
رجعه حمره للنجوم ؛ دراسه خطاب المهدوی فی خمسه کتب، من العلامه المجلسی إلى العلامه الحکیمی، مع الترکیز على الرجعه والمحبه.
خلاصه:
منذ وفاه العلامه المجلسی إلى وفاه العلامه الحکیمی، مضى أکثر من ثلاثمائه عام، لکن الخطاب المهدوی بموضوع الرجعه والمحبه، فی مؤلفاته وغیره من مفکری وشیوخ الشیعه، لا یزال شائعا ومستمرا، والحدیث والمحادثات فی هذه الأمور مستمر، بقلیل أو بآخر. ولمراجعه مختصره لمسأله الرجعه والمحبه فی الخطاب المهدوی، تم النظر فی خمسه مؤلفات لشیوخ وکبار الشیعه فی هذه الفجوه التی دامت اکثر من ۳۰۰ عام: تاریخ الحجه من بحار الأنوار، نجم الثاقب، منتخب الآثار، بیان الفرقان، خورشید المغرب. وعلى الرغم من اختلاف الزمان والسیاق، إلا أن الکتب المذکوره یمکن أن تظهر تطور الخطاب المهدوی فی فکر خبراء الشیعه.
قرن سوم هجری، نقطۀ عطف گفتمان مهدویت
پیرامون حضرت مهدی(ع)، بر اساس سخنان پیامبر(ص) و کلام ائمه (ع) و نیز نقل و گزارش صحابه و تابعان، احادیث فراوانی در جامعه اسلامی متداول و متواتر بوده است که بالاخره در قرن سوم هجری، با تدوینی که از احادیث و روایات صورت گرفت، کتب متعددی تالیف شد که اگر چه غالب احادیث آنها در جوامع حدیث شیعه ذکر شده و در اختیار ما قرار دارد اما تدوین و تألیف اصلی بیشتر آنها به دست ما نرسیده است، مانند کتاب غیبت نوشته فضل بن شاذان. بنابر این، مدار احادیث مهدوی ما بر مجموعه ها و تک نگاری های حدیثی است که در قرن چهارم تدوین شده و آثار بزرگانی مثل شیخ کلینی، شیخ صدوق و شیخ طوسی را در بر می گیرد.
در باره مهدویت، مصادر روایی مشهوری چون الغیبه، تألیف محمد بن ابراهیم نعمانی (۳۴۲ ق) اکمال الدین و اتمام النعمه تألیف محمد بن على بن حسین بن موسی بن بابویه شیخ صدوق (۳۸۱ ق) الغیبه، تألیف شیخ طوسی (۴۶۰ ق) در قرن چهارم و پنجم هجری نوشته شده است و این در زمانی است که از طرف فرقه های مختلف نسبت به شیعه طعنها و شبهه های زیادی در مورد امام غایب و نحوه غیبت مطرح میشده است و علمای امامیه با نوشتن این کتابها در صدد پاسخ دادن به این شبهه ها بودند.[۳]
کتاب ها و رسالههاى شیعه، دربارۀ مهدى و مهدویت، تا حدود زیادى شناخته است و در دسترس. عالمان و محدثان و محققان از قرنهاى گذشته تا این روزگار، در این باره، کتابها و رسالههایى تدوین کرده و مقالههایى نوشتهاند. هر چند نمىتوان ارزش علمى همۀ آنها را در یک رده دانست. در سالهای اخیر نیز، کار تألیف و پژوهش، دربارۀ مهدى «ع» و مسائل مربوط به «غیبت» و «انتظار» و «ظهور»، پى گرفته شده است. در این مقوله، صاحبنظران آگاه دست به کارهای ارزشمندی زده و مسائل یاد شده را، در ارتباط با روح متحول زمان، و فرهنگ بشریت معاصر، پژوهشیده و عرضه کردهاند.[۴]استاد حکیمی در این باره فرازی جامع و گویا از آیت الله صافی نقل می کند؛ «دربارۀ وجود مهدى «ع» و ظهور او، در آخر الزّمان، کتابهاى بسیار تألیف کردهاند، و رسالهها و مقالههاى جامع فراوان نوشتهاند. نوشتن در این باره، از زمان امام حسن عسکرى «ع»[قرن سوم] شروع شده، و تا عصر حاضر ادامه یافته است. و کمتر کسى در میان عالمان شیعه یافت مىشود، که در این باره کتابى ننوشته باشد، یا مقالهاى ننگاشته، یا سخنى نگفته باشد.[۵]
۱- تاریخ الحجه بحار الانوار
تاریخ الحجه، بخشی از مباحث تاریخ الأئمه در کتاب بحارالأنوار را تشکیل می دهد. «علامه مجلسی برای نوشتن تاریخ الحجه از کتاب های مختلف روایی تفسیری تاریخی و رجالی در بحار استفاده کرده است. وی در فصل دوم از مقدمه بحار الانوار به اعتبار سنجی کتاب ها می پردازد و همانجا اطلاعات کتاب شناسی و رجالی ارزشمندی ارائه میکند و در صحت انتساب این کتاب ها به مولفان آن ها بحث می کند و میزان اعتماد خود را بر نسخه های فراهم شده از آن آثار و چگونگی نقل مطلب از آنها بیان کرده است. مجلسی تاریخ حضرت حجت(ع) را با روش روایی بیان کرده است. نتیجه اینکه در تاریخ الحجه از ۵۱ منبع روایی استفاده کرده که بیشترین استفاده را از کتاب های ذیل دارد. از «اکمال الدین و اتمام النعمه» شیخ صدوق ۳۲۴ روایت، از «الغیبه» شیخ نعمانی۳۲۱ روایت، از «الغیبه» شیخ طوسی۲۲۰ روایت، از «مختصر بصائر الدرجات» صفار۸۴ روایت، و از «الکافی» شیخ کلینی۷۷ روایت[۶] را به ترتیب فراوانی، در جلد ۵۱ تا ۵۳ از مجلدات بحار الانوار آورده است.
علامه مجلسی با استفاده از این کتابها و منابع دیگر، حدود ۱۳۹۷ روایت را در ۳۱ باب با دسته بندی و ساختاری مناسب عرضه کرده تا یافتن حدیث و دریافتن محتوای آنها برای مخاطب آسان تر باشد. [۷]همچنین مجلسی، بسیاری از روایات را در موضوعاتی دسته بندی و عرضه کرده که در کتاب های پیش از او سابقه نداشته است؛ مانند: بحث رجعت، که از موضوعات اصلی این نوشتار می باشد. برخی ویژگی های کتاب در مقدمه ترجمه تاریخ الحجه با عنوان مهدی موعود، به این شرح است:
(الف) جامعیت این کتاب در حدی است که حتی در زمان حاضر با دقت فراوانی که در جزئیات مسائل مربوط به حضرت مهدی صورت گرفته است، کمتر مسئله ای را می توان یافت که از نظر علامه پنهان مانده و در ابواب مختلفه کتاب مورد بررسی قرار نگرفته باشد.
(ب) استحکام و غنای مطالب و صحت و درستی استناد احادیث آن به مصادر و منابع پیشین در حدی است که مؤلفین و محققین پس از علامه را از مراجعه مستقیم به آن مصادر بی نیاز ساخته و به جرات میتوان گفت هیچیک از نویسندگان و اندیشمندانی که پس از او به بررسی و تحقیق پیرامون ولی عصر پرداخته اند از این کتاب مستغنی نبوده اند.
(ج) علامه مجلسی، تنها به ذکر احادیث و حتی به دسته بندی بدیع و عنوان بندی مناسب آنها اکتفا نکرده بلکه در جای جای کتاب شریف خود با پرداختن به معانی کلمات نادر و بیان مفهوم الفاظ دشوار و رفع تعارض احتمالی ظواهر بعضی از احادیث آن را به صورت گنجینه ای قابل دسترس برای همه جویندگان معارف اهلبیت در آورده و در شرح و تفسیر و تبیین مراد معصومین نسبت به بسیاری احادیث آنچنان دقت نظر و تتبع چشمگیری به کار برده که آن را در زمره غنی ترین دائره المعارف های مربوطه و عمیق ترین آثار حدیثی قرار داده است.
در این زمینه تنها به نمونه ای کوتاه اشاره میکنیم که در ضمن نشان دادن قدرت فکری و احاطه علمی و نبوغ علامه، نشان دهنده ارشادات الهی و تأییدات غیبی او نیز هست. او پس از ذکر هشت حکمت در وجه شباهت حضرت مهدی به خورشید در پس پرده ابر می نویسد: و بعد از بیان این وجود که از این بهشت تو را هشت در گشودم، یعنی در باب این تشبیه هشت وجه بیان نمودم بدرستی که خدای تعالی در این باب از فضل خود هشت در دیگر هم برای من فتح نمود، لیکن عبارت کتاب از ذکر آنها تنگ و قاصر است. امیدوارم که خداوند عالم در خصوص معرفت ائمه اطهار به روی من و تو هزار در بگشاید که از هر در آنها هزار در دیگر گشاده شود.
(د) توجه به نیاز زمان و در نظر گرفتن شبهات موجود و عنایت به اشکالات مخالفین باعث شده که علامه مجلسی – علاوه بر اختصاص بابهایی به عناوین مورد بحث محافل فکری فرهنگی آن روزگار خود به تناسب برخی احادیث – به مباحث دقیق کلامی و فلسفی پرداخته و آراء و نظرات پیشتازان این فن را مطرح نماید و همین امر باعث شده است که این کتاب به صورت مجموعه ای زنده و پویا همیشه از طراوت و تازگی خاصی برخوردار باشد و در برابر شبهه آفرینی توطئه آلود معاندینی که در همه دورانهای پس از علامه تا زمان حاضر نیز هرگز بیکار ننشسته اند سدی استوار به شمار آید.[۸] با وجود برخورداری تاریخ حضرت حجت در بحار الانوار از این امتیازها و امتیازهای دیگر، امتیاز و ویژگی برجسته، همین بازگشت بحث مهدویت به مسألۀ رجعت است که در ادامه بدان پرداخته خواهد شد.
پیوند مسألۀ رجعت با دعای عهد
یکی از آثار پر تکثیر علامه مجلسی کتاب زاد المعاد است. کتابی که شامل دعاها و نمازها و اذکار فراوانی است و به نوبۀ خود یکی از آثار پر انتشار شیعه در عصر صفویه بوده است. کثرت نسخه برداری از این کتاب را با توجه به آمار نسخه های خطی آن و توزیع جغرافیایی اش در شهرهای ایران می توان گمانهزنی کرد. به تقریب، چیزی در حد به مفاتیح الجنان حاج شیخ عباس قمی در دوران معاصر. با این ویژگی یکی از نکات تأمل برانگیز در کتاب زاد المعاد این است که در بخش زیارات ائمه، و به طور خاص، زیارت حضرت حجت(ع) فقط دو زیارت را ذکر می کند. یعنی دعای عهد و دعای ندبه. او در مقدمۀ دعای عهد می نویسد: «زیارت حضرت صاحب الامر به طرق بسیار منقول است و در کتاب تحفه الزائر ذکر کردهام و در این مقام زیارت مختصری با تجدید عهد امامت و ولایت آن حضرت ایراد مینمایم که امام خود را پیوسته یاد نمایند از برکات هدایات آن حضرت بهرهمند گردد.»[۹]
اکنون پرسش این است که چرا و به چه دلیل علامه مجلسی ذکر دعای عهد را برای توصیه به عامّۀ شیعیان، ارجحیت داده است و از میان دهها صلوات و دعا و زیارت که حتی خودش در بخش کتاب مزارات، در بحارالانوار ذکر می نماید به این دعا اکتفا می کند. پاسخ به این پرسش از ویژگی اول و مهم در نگرش علامه پرده بر می دارد. او به اندیشۀ رجعت در مهدویت بسیار دلبستگی دارد و سعی کرده است تا به آن توجه کافی صورت بگیرد.
این عطف توجه را از بزرگترین باب تاریخ الحجۀ بحار می توان دریافت. از آنجا که صد صفحه (در چاپ متداول یکصد و ده جلدی بحار) را به بحث روایات رجعت اختصاص می دهد. یادآوری این نکته لازم است که اندیشۀ رجعت و اعتقاد به آن از دیر باز به عنوان یکی از معتقدات مهم در مذهب تشیع را مطرح بوده است. تا حدی که شیعه را در مقام مباحث اعتقادی به امر رجعت و باورداشت آن می شناخته اند. مانند امر متعه (عقد موقت) که از اختصاصات شیعه دوازده امامی در مقام امور فقهی شمرده می شود.
رجعت در لغت به معنی بازگشتن است ولی در اصطلاح، به معنای بازگشتن به دنیا پس از مرگ و انتقال به عالم برزخ. به این توضیح که «امامان از خاندان رسالت و انبوهی از کسانی که جهان را بدرورد گفتهاند، بار دیگر پس از حضرت مهدی(ع) و پیش از شهادت او به خواست خدا و ارادۀ حکیمانۀ او، بدین جهان باز می گردند. رجعت از عقاید مسلّم شیعه است و آیات و روایات در این باره بیش از حد شهرت و تواتر است.»[۱۰]
علامه مجلسی (ره) در پایان بحث رجعت سخنی جامع دارد که گویای اندیشۀ ایشان در بارۀ رجعت است. [۱۱]مجلسی می پرسد چگونه یک انسان با ایمان می تواند در صحت رآی ائمه (ع) در بارۀ مسئله ای شک کند که حدود ۲۰۰ روایت صحیح به صورت متواتر، آن هم به واسطۀ چهل و خرده ای از شخصیت های بزرگ ومورد اعتماد، در بیش از پنجاه کتاب از تالیفاتشان آنها را ذکر کرده اند؟ آنگاه ۴۴ نفر از مشایخ و بزرگان شیعه را که به رجعت اعتقاد و بر درستی آن تاکید داشته اند را نام می برد و می افزاید که تنها شیخ حر عاملی در کتابش، «ایقاظ الهجعه» پیرامون رجعت، ۵۲۰ حدیث نقل کرده است.
پیوند محبت به مهدویت
از منظر ارتباط امر محبت هم به آثار مهدوی می شود نگاه کرد تا سنجیده و معلوم شود چقدر انگیزش عشق و محبت نسبت به امام زمان(ع) را در مخاطبان خود ایجاد کردهاند. در این باره علامه مجلسی، جمله ای در مقدمه دعای ندبه دارد که دو مطلب مهم در اهداف و آثار این زیارت شریف را یادآوری می کند: «دعای ندبه که مشتمل است بر عقاید حقه و تاسف بر غیبت آن حضرت قائم به سند معتبر از حضرت امام جعفر صادق علیه السلام منقول است.»[۱۲]نکتۀ اول فراگیر بودن دعا بر اعتقادات شیعی است و نکتۀ دوم انده خواری و غمگساری غیبت و هجران. پایه عشق و محبت در ضمیر آدمی را حس غمخواری با محبوب شکل می دهد. زیبا -و البته بسیار- در این باره گفتهاند: «غمت در نهانخانۀ دل نشیند به نازی که لیلی به محمل نشیند»[۱۳]، یا «ای تیر غمت را دل عشاق نشانه/ جمعی به تو مشغول و تو غایب ز میانه»[۱۴]، «گفتم غم تو دارم، گفتا غمت سرآید…»[۱۵] که مضمون آشنایی در شعله ور ساختن احساس عاشقان است و حسی قریب را در انسان های آگاه بیدار می کند.
۲- نجم الثاقب
نام کامل آن «النجم الثاقب فی احوال الامام الحجه الغائب» است که به درخواست میرزای شیرازی بزرگ، و به منظور پاسخگویی به شبهات و فتنهگری منکران وجود حضرت صاحب الامر(عج) تألیف شده است. کتابی مقبول و متداول در حوزه های علمی شیعه در عراق و ایران. نوشته عالم و محقق بزرگ، میرزا حسین نوری (۱۲۵۴-۱۳۲۰ق) ملقب به حاجی نوری است. صرف نظر از ترجمۀ فارسی جلد سیزدهم بحار الانوار، این کتاب را بهترین کتاب تالیفی به زبان فارسی در موضوع مهدوی می شود بر شمرد که تا قبل از قرن ۱۴ هجری تألیف شده است. حاجی نوری در تألیف آن یک هدف اصلی داشت، و آن تبیین و اثبات مسألۀ دیدار و ملاقات با امام عصر(ع) در روزگار غیبت آن حضرت بود. وی در فهرست محتویات کتابش مینویسد: «باب هفتم، در ذکر آنان که در غیبت کبری خدمت آن جناب رسیدند یا بر معجزه آن بزرگوار واقف شدند یا بر اثری از آثارِ دالّه بر وجود آن بزرگوار، که عمده غرض از تألیف این کتاب بود.»[۱۶] داستان تألیف، به گزارش خودنوشت وی از این قرار است که ابتدا «رساله ای مسمّی به جنّه المأوی نوشتم و در آن جا جمع کردم کسانی را که در غیبت کبری به خدمت امام عصرعلیه السلام رسیدند، غیر از آن چه در سیزدهم بحار مذکور است؛ همان را ترجمه کرده، موجودِ در بحار را بر آن افزوده؛ لکن اقتصار بر آن نکرده شمّه ای از حالات آن جناب نیز به آن منضم شود، هر چند به ایجاز و اختصار باشد.»[۱۷] چنین تصمیمی با مشورت فقیه شیعه، میرزا محمد حسن شیرازی در سامرا گرفته و عملی می شود.
دیباچۀ «جنه المأوی» که پرداخت اولیه کتاب «نجم الثاقب» است، و در مجلد کتاب الحجۀ بحار نیز چاپ شده، صلواتی ادیبانه و عرفانی در عرض ادب به ساحت امام عصر ارواحنا فداه دارد که بخشی از آن قطعه با ترجمه علامه حکیمی در خورشید مغرب، آورده شده است.
«عنقاء قاف القدم، القائم فوق مرقاه الهمم، الاسم الاعظم الالهی، الحاوی للعلم الغیر المتناهی، قطب رحی الوجود، و مرکز دائره الشهود، کمال النشأه و منشأ الکمال، جمال الجمع و مجمع الجمال، المترشّح بالأنوار الإلهیّه، المربّی تحت استار الربوبیّه، مطلع الأنوار المصطفویّه ومنبع الاسرار المرتضویّه، ناموس ناموس الله الأکبر و غایه نوع البشر، أب م هالوقت و مربّی الزمان، الّذی هو للحقّ أمینٌ و للخلق أمانٌ، ناظم المناظم و الحجّه القائم…»
«عنقاء بلند آشیان ستیغ ازلیّت، عقاب آسمانسیرِ دور از حدّ فکر و همّت، اسم اعظم الهی، گنجور علم نامتناهی، محور چرخ وجود و هستی، نقطه پرگار شهود و حق پرستی، کمال بخش جهان و جهانیان، شمع محفل زیبایی و زیبایان، خاورستان انوار سبحانی، پروردۀ سراپردۀ غیبت ربّانی، مشرق انوار هدایت مصطفوی، مطلع اسرار ولایت مرتضوی، سرّ ناموس خدای اکبر، ربّ النوع افراد بشر، پدر زمان، مربی دوران، امین خالق منّان، امان مردم جهان، نظم فرمای منظومه های متراکم، حجّت بر حقّ قائم (ع)…»[۱۸]
همچنین نجم الثاقب، نقش بزرگی در احیای جایگاه مسجد جمکران قم، برای تاریخ پس از خودش دارد، که ناشی از تتبعات تحقیقی میرزای نوری در بارۀ نسخۀ فارسی قدیم کتاب «تاریخ قم» می باشد. یافتههای وی بر شاگردانش تأثیر به سزایی داشت، به ویژه در آثار پر خوانش کسانی مانند شیخ عباس قمی، صاحب مفاتیح الجنان.
نجم الثاقب، اگر چه به طور مستقل به بحث از رجعت نمی پردازد ولی در مواردی که گویای نگرش مؤلف به مسأله رجعت و ارتباط رجعت با مهدویت است، دلالت دارد. مورد اول، در پیشینه شناسی موضوع کتاب، آثار مستقلی را که در موضوع مهدی(ع) نوشته شدهاند نام می برد، و آثاری را که عنوان اول یا دوم آنها «رجعت» است، در این شمار می آورد. از این گروه است، «کتاب اثبات الرجعه، معروف به غیبت از ابی محمّد، فضل بن شاذان نیشابوری». و نیز: «کتاب غیبت از شیخ جلیل، محمّد بن مسعود عیاشی، صاحب تفسیر. کتاب رجعت، نیز از او». و نیز: «از شیخ محدّث حرّ عاملی، کتاب ایقاظ الهُجعه فی اثبات الرجعه». همچنین: «رساله رجعت از امیر محمّد مؤمن استرآبادی از مشایخ اجازه علّامه مجلسی رحمه الله». همینطور: «کتاب بحار الانوار مجلّد سیزدهم که اجمع کتبی است که در غیبت نوشته شده. رساله رجعت نیز از آن مرحوم».[۱۹]در مجموع چنین به نظر می رسد که حاجی نوری به اهمیت باور و اعتقاد به رجعت در ارتباط با گفتمان مهدویت، چندان توجهی نشان نمی دهد و بحث مستقلی در این باره ندارد. البته امکان دارد این عدم یادآوری به دلیل تشخیص عدم نیاز در طیف مخاطبان کتاب از سوی مؤلف صورت گرفته باشد. زیرا پیشتر گفته شد، نجم الثاقب برای پاسخ به نیاز موجود و شبهه های مطرح در زمینه غیبت امام عصر(ع) نوشته شده است. در بخش دعا برای ارتباط و تشرف و توسلنیز ذکری از دعای عهد نمی کند که دستور العمل درخواست از خداوند به جهت طلب زنده شدن و حضور در عصر ظهور امام عصر(ع) می باشد. در حالی که در بخش پایانی کتاب بسیاری از وظایف لازمی را که مؤمنین در عصر غیبت دارند، مثل دعا برای خواب دیدن آن حضرت، ذکر می کند که مضمون و عبارات آن با دعای عهد یکی است.[۲۰]
مورد دوم که در محبت ورزی به آن حضرت و دمیدن در آتش اشتیاق اهل محبت باشد، البته چینش قصه های تشرف در کتاب نجم الثاقب، انگیزش خوبی در مخاطبان خودش داشته است و بلکه هنوز هم دارد. با اینکه زبان و ادبیات امروز تفاوت های آشکاری دارد. کتابها و منبرهای توسلی و احساسی در قرن گذشته،[۲۱]بیشینه بار احساسی خود را از سرگذشت ها و تشرفات نقل شده در نجم الثاقب می گرفتهاند. زیرا حجم بزرگی از داستانهای تشرف از شیعیان عراق و ایران و اندکی هم از برخی کشورهای دیگر در قالب یکصد حکایت مستند در باب هفتم نجم الثاقب با عنوان «ذکر احوال کسانی که در غیبت کبری خدمت امام عصر(عج) رسیدهاند» در سیصد صفحه از کتاب،[۲۲] گرد آوری شده است. در حالی که تصریح دارد به اقتصار به داستان های ثقات و ترک نقل قصه های بسیاری که اعتبار آنها برایش ثابت نشده است.[۲۳]در آغاز نقل داستان تشرف ها نیز یادآوری می کند که دادرسی درماندگان و فریادرسی بیچارگان از مناصب الهیه آن حضرت است که خود یا به وسیلۀ یکی از خدمتگزاران آن حضرت به انجام می رسد.[۲۴]همین طور در شرح وظایف بندگان نسبت به امام عصر(ع) اولین مورد را «مهموم بودن برای آن جناب در ایام غیبت و مفارقت» می داند و در ادامۀ بحث، فرازهایی جانسوز از دعای شریف ندبه را ترجمه و بازنویسی می کند. در مقدمه بحث روایتی از خصال و من لایحضر شیخ صدوق ذکر می کند: «از جناب صادق(ع) روایت است که فرمود پنج نفرند که نمی خوابند –تا آن که شمردند از آنها- محبی را که مترقب مفارقت حبیب خود است.» سپس می نویسد: «چنین شخصی البته اگر به مفارقت مبتلا شود، اندوهش بیش و بی تابی اش بی اندازه و اضطرابش زیاد و خواب راحت را یکسره فراموش نماید که شخصی به این عظمت و جلالت و بزرگی و رافت و احسان و عطوفت و مهربانتر از هزار پدر حاضر و ناظر، و لکن چنان در پردۀ حجابی از حجاب های الهیه پنهان و پوشیده که نه دستی به دامانش رسد و نه چشمی به جمالش افتدو نه از جای فرمانروایی اش خبری و نه از محل اقامت و کوچش اثری. هر پست و بی ارزشی را ببیند جز آنکه جز او کسی را نجوید و هر سخن ناملایم و منکری را بشنود جز سخنی از آن که جز او نخواهد کسی سخنی بگوید.»[۲۵]
شکی نیست که این شیوه نوشتن و این سبک ادبیات و روش تالیف بکار گرفته شده در کتاب، در برانگیختن احساس قرب و افزایش عطش عاشقان به دیدار محبوب، نقشی به سزا دارد.
۳-منتخب الاثر،
نوشتۀ آیت الله لطف الله صافی گلپایگانی(ره) است. این کتاب با دو ویراست عرضه شده است. یک تدوین آن به بیش از هفتاد سال پیش(۱۳۷۳ق) بر میگردد. این تدوین، به هنگام انتشار مورد استقبال حوزه و مجامع علمی دینی، قرار گرفت و تحسین آیت الله بروجردی (ره) را به دنبال داشت. منابع کتاب از مآخذ متعدد شیعی و سنی فراهم آمده است و پیکربندی مناسب و کارآمدی دارد.
«کتاب، مشتمل بر ده فصل است و هر فصل دارای چند باب در موضوعات مختلفی چون نص بر دوازده امام، نص بر امام عصر، تاریخ زندگی و چگونگی ظهور آن حضرت. مجموع روایات این کتاب به ۸۳۰ حدیث میرسد. اصل این کتاب یک جلدی است. البته به همراه برخی از مقالات مولف به صورت سه جلدی هم چاپ شده که با ترجمه فارسی توسط محسن احمدی، در دوره شش جلدی منتشر شده است. این کتاب اثر برگزیده اولین دوره کتاب سال ولایت در سال ۱۳۷۸ش شد.»[۲۶]
با آنکه در دو فصل از فصول پایانی کتاب ، به مسائل مختلفی از اتفاقات رخ دهنده در عصر ظهور و پس از آن پرداخته شده است اما سخنی از رجعت و رجعت کنندگان و متعلقات بحث رجعت، در این کتاب به چشم نمی خورد. «فصل ششم آن، درباره چگونگی ظهور، نشانهها و فتنههای پیش از ظهور، سال و ماه و محل ظهور، خروج سفیانی و دجال، بانگ آسمانی، چگونگی بیعت و ممنوعیت تعیین وقت است که شامل ۱۱ باب و ۱۲۸ حدیث می شود. همچنین فصل هفتم کتاب، به فتوحات بینظیر، ظاهر شدن گنجهای زیر زمین، فرود آمدن حضرت عیسی(ع)، کشتن دجّال، پیکار با سفیانی، تکامل عقلها، آبادانی جهان و پر شدن زمین با عدل و داد؛ می پردازد که شامل ۱۲ باب و ۳۷ حدیث می باشد.»[۲۷] چنانکه ملاحظه می شود در این فصلها، هیچ سخنی در بارۀ رجعت نیامده و به طور کلی، این بحث، مسکوت گذاشته می شود.
تدوین دوم از کتاب منتخب الاثر به حدود سی سال پیش بر می گردد. تدوین جدید، کتاب قدیم را که تک جلدی بود به سه مجلد تبدیل کرد، تقریبا سه برابر نسخه اول. و در مقدمه و متن و حواشی، مطالب بسیاری بر آن افزوده گشت. نسخه جدید نیز -مثل نسخه اول- عربی بود که در شش جلد ترجمه و منتشر شد.
مقصود از این تفاصیل کتاب شناختی، در مورد کتاب منتخب الاثر، بیان این نکته است که بر خلاف تدوین اول که ذکری از رجعت به میان نیامده بود، ولی در کتاب دوم ، آیت الله صافی، ذیل روایتی از کتاب در تعریف معنای واژه«کرّه» که به معنی رجعت و بازگشت دوباره است، ضمن یادداشتی در پاورقی کتاب، کلیتی را پیرامون مسألۀ رجعت، یادآور شده است. مطلب یاد شده اگر چه کوتاه است ولی برای مقایسه میان نگرش علامه مجلسی و آیت الله صافی، روشنگری و کارآیی مناسبی دارد و نگرش به موضوع مورد نظر را به خوبی نشان می دهد.
ایشان می نویسد: «و لا ملازمه بین القول بالمهدیّه و القول بالرجعه، و لیس شأن مسأله الرجعه کشأن العقیده بالمهدیّه التی اتّفقت الامّه علیها، و وردت فیها صحاح الروایات من الفریقین. و ما یهمّنا فی هذا الکتاب بیانه و إیضاحه هو مسأله العقیده بالمهدی المنتظر علیه السلام، و أمّا مسأله الرجعه فمضافا الى أنّ شأنها لیس کشأنها و لا دخل لإثبات العقیده بالرجعه و البحث عنها فی العقیده بالمهدویّه و إثباتها فللکلام فیها و تحقیق ما قیل فیها و تفاصیلها ممّا ثبت بالأخبار الصحیحه و ممّا لم یثبت بها-و إن جاءت به الأخبار الضعیفه-مجال آخر، و اللّه ولیّ التوفیق.»[۲۸] ایشان پس از ذکر معنای کره به رجعت و نقل آیاتی از قرآن، به مخاطب خود، هشدار می دهد که مبادا امر رجعت اموات به دنیا را مستبعد بشمارد با آنکه در قرآن مواردی از رجعت ذکر شده است، مثل اصحاب کهف. به ویژه یادآوری می کند که اصحاب کهف در وقت ظهور حضرت حجت(عج) رجعت و بازگشت به دنیا دارند و نماز را به امام عصر ارواحنا فداه، اقتدا میکنند. آنگاه می گوید که مسأله رجعت هیچ ارتباطی با مهدویت ندارد و جایگاه خاص خودش را دارد.
چنانکه مشاهده می شود، سیاست نگارشی علامه مجلسی و آیت الله صافی، در این موضوع، تفاوت آشکاری با یکدیگر دارد و آن تفاوت در گنجاندن باب رجعت در «تاریخ الحجه» بحار الانوار، توسط علامه مجلسی-آن هم در حجم صد صفحه، حدیث و بیان ذیل آنها- و حذف موضوع و مسأله رجعت از کتاب «منتخب الاثر» توسط آیت الله صافی است. از شیوه تالیف مجلسی، اهمیت و دخیل بودن رجعت با گفتمان مهدویت ، فهمیده می شود و برای همین جهت، احادیث رجعت را در تاریخ حضرت مهدی(ع) گزارش می کند. در حالیکه آقای صافی احادیث رجعت را در تدوین اول کتابشان، متروک گذاشته و در تدوین دوم کتاب، برای حذف مسائل مربوط به رجعت استدلال می کند و در این زمینه دو دلیل را یادآور می شود. یکی اینکه مقبولیت و جایگاه مسأله رجعت در منظومه فکر دینی مانند جایگاه مهدویت نیست و اجماع و اتفاقی بر آن وجود ندارد. و دیگر اینکه سخن در باره رجعت و اثبات آن، ارتباط مؤثری با عقیده به مهدی(ع) و اثبات آن ندارد.
به نظر می رسد حل مشکل چنین تفاوتی که به هر حال، میان دو نوع نگارش – و نه لزوماً، نگرش- از دو عالم شیعی، وجود دارد، به فهم و تبیین ما از نگرش علامه مجلسی به مسأله رجعت بر می گردد. زیرا مجلسی در کتاب بحار، به صورت مستقیم در پی شرح و نگارش نظرات خود نیست، بلکه در نوع چینش و دسته بندی و عنوان سازی و در شرح احادیث، دیدگاهش را صورت بندی و ارائه می کند. چنان که شیوۀ تدوین کتب حدیثی معاصر با «بحار» مانند «وسائل الشیعه» و «وافی» بوده است. انتظار می رود که تا اینجا، نوشتار حاضر به این درک و تبیین، یاری برساند و اهمیت ارتباط رجعت با مهدویت در نظرگاه ویژۀ علامه مجلسی را تا حدودی بنمایاند.
۴- بیان الفرقان
کتاب بیان الفرقان، نوشتۀ شیخ مجتبی قزوینی(متوفای ۱۳۴۶) است. علامه حکیمی در اهمیت آن می نویسد: «بیانُ الفرقان»، بیان الفرقان است. شاید هیچ کتابى، از آنچه در دو سه قرن اخیر، نوشته شده است، ما را به مبانى قرآنى و مکتب اوصیائى، مانند این کتاب سوق ندهد و نزدیک نسازد.[۲۹] از زمان انتشار اولیه این کتاب حدود ۷۰ سال می گذرد. بیان الفرقان ابتدا در پنج جلد مجزا ولی اخیراً در یک جلد منتشر شده است. جلد اوّل، در بیان توحید قرآنى، جلد دوّم در بیان نبوت قرآنى، جلد سوّم در بیان معاد قرآنی، جلد چهارم در بیان امامت، و جلد پنجم در باره غیبت، رجعت و شفاعت است.[۳۰] بنابر این حاج شیخ مجتبی قزوینی در بیان الفرقان باب مستقلی را در بحث رجعت گشود و به مباحث عقلی و نقلی در بارۀ آن تا حدودی پرداخت. او در زمینه اعتقاد شیعه به رجعت، تاکید دارد که «شیعه امامیه می گوید: پس از ظهور امام زمان(ع) و سلطنت آن بزرگوار در مقدمۀ قیامت، بعضی از ائمه (ع) و جمعی از محبین و موحدین و جمعی از منکران و معاندین، به امر و ارادۀ الهی زنده گردیده و در این دنیا و قبل از قیامت به جزای اعمال خود می رسند.» [۳۱]
او همچنین یادآور می شود که «مسألۀ رجعت، یکی از معتقدات امامیه است. چنان که واضح خواهد شد. چون علاوه بر بعضی از شبهات فلسفی در عصر ما مورد انکار و اشکال بعضی شده و شبهایی بی اساس در این موضوع القا کرده اذهان جمعی را خراب و متزلزل نموده اند. در نظر گرفتیم با توفیقات الهی و توجهات ولی عصر عجل الله تعالى فرجه مسألۀ غیبت را به موضوع رجعت و رفع شبهات قدیم و جدید خاتمه دهیم. ایشان سپس با اظهار بی غرضی در بیان مطالب و رد برخی نظرات، دامن جان را از هوا و غرض پیراسته و انگیزۀ اصلی نوشتارش را روشن شدن حقایق در امر رجعت، ذکر می کند و از اینکه سخنان وی به نقد نظر کسی خاص از علمای دین و معاصرین ایشان، حمل شود اظهار ناخرسندی دارد.»[۳۲] شیخ مجتبی قزوینی بحث از رجعت را در دو مقام دنبال می کند. یکی پرسش از محال عقلی بودن رجعت و دیگری دلیل بر ثبوت رجعت است که آیا باید دلیل ثبوت آن، عقلی باشد یا دلیل نقلی معتبر کافی است.[۳۳]وی در بارۀ امکان عقلی رجعت پس از ذکر مقدمۀ کوتاهی یادآور می شود که زنده کردن خداوند، بعضی از مردگان را در همین عالم که معنی رجعت است ، از امور متنع بالذات نیست و امر محالی که از زنده کردن مردگان لازم بیاید از امور واضح و آشکار و لازم بیّن عقلی نیست و آنچه را به عنوان برهان عقلی بر امتناع رجعت گفتهاند بخشی از همان شبهه ها و دلایلی است که فلاسفه برای امتناع معاد جسمانی و بازگشت ارواح به اجساد ذکر کردهاند. خلاصه اینکه تمام این تشکیک هامبتنی بر اصول فلسفه ارسطو و افلاطون است.[۳۴] آنگاه جناب شیخ، علیه الرحمه، به ذکر مفصل شبهاتی مانند شبهۀ تناسخ، و شبهۀ رجعت قهقرائی در وجود می پردازد.[۳۵] سپس با ذکر شبهه دوم، شبهه های کلامی و نقلی را که منکرین رجعت اقامه کرده اند ، پاسخ می دهد. مانند اشکال غالیانه بودن اعتقاد به رجعت و در نهایت انکار شیعی بون عقیده به رجعت.[۳۶] یا اشکال بر اجماعی بودن عقیده به رجعت در تشیع و تواتر داشتن روایات رجعت، که پاسخ داده می شود و اجماع بر رجعت را اجماع محصَّل می داند و نه منقول و سپس ضمن تعریف تواتر در حدیث، نشان می دهد که اخبار و روایات رجعت، متواتر است و خبر واحد غیر معتبر نیست. و در پایان بحث نیز از دو نوشته مستقل از پیشینیان و معارین در بارۀ رجعت یاد می کند و بسیار کوتاه و مختصر، نقد می نماید.[۳۷]
حاج شیخ مجتبی قزوینی سعی دارد تا به شبهات تازه ای که در انکار رجعت یا تأویل در معنای آن از سوی برخی معاصران صورت می گیرد، پاسخ لازم را بدهد ولی مواظبت تمام دارد تا هیچ گونه تنشی را دامن نزند و اختلاف علاوه تری را در میان شخصیت های شیعه معاصر پدید نیاورد. با این وجود بر مبانی خودش که تفکیک و نقد فلسفی است در این مباحث بارها تاکید می کند و مشکلات اصلی را ناشی از نگرش فلسفی تقلیدی بر می شمارد.
کاملاً پیداست که بیان الفرقان برای نگارش در باب رجعت، محذورات اجتماعی جدی دارد و تلاش می کند ابراز حقیقت و دفاع از عقیدۀ شیعی رجعت، انش آفرین نشود و خاطر کسی آزرده نگردد تا فضای بحث و گفتگوی علمی در این باره باز بماند. او هدف اصلی از طرح بحث رجعت را در پیوند با مسألۀ غیبت و ظهور اینگونه بیان می کند: «هدف اصلی، فقط اثبات عقیده ی حقه ی شیعه است چون سیل های عظیم و بنیان کن سیاسی برای بی دینی بشر پشت سر هم جاری شده، شبهات زیادی از دسته های مختلفه و احزاب متشتته به اسم دین خدا و پیغمبر وارد کرده اند. مخصوصاً شبهات فلسفی یونانی و عرفانی تأویلات روایات و قرآن…»[۳۸] به طور خلاصه، ایشان رجعت را پایهای مهم در گفتمان غیبت می بیند و در رد تأویل فلسفی عرفانی رجعت می کوشد. استاد حکیمی می نویسد: «جلد پنجم، در بیان و تحلیل مسائل «غیبت معصوم»، و «رجعت»، و «شفاعت»، و تبیین احادیثى دربارۀ «غیبت» و «ظهور» و «قیامت»، و توضیح علایم این دو حادثۀ سترگ که خلط شده است.[۳۹]
۵- خورشید مغرب
(چاپ اول ۱۳۶۰، ۳۹۲ صفحه)، کتابی خوشنوشت، پاکیزه و قابل تقدیر از استاد ما علامه محمدرضا حکیمی، صاحب الحیات است که مباحثی متعدد و نو را در بارۀ حضرت مهدی(عج) مطرح کرده است. خورشید مغرب از چند ویژگی منحصر به فرد در هنگام انتشار برخوردار بوده است.
نخست؛ اینکه نگارش آن از سبک ادبی و فاخری بهره برده که حاصل استادی علامه حکیمی در ادبیات فارسی است. بخش هایی از این کتاب، جزو قطعات ادبی در زبان فارسی معاصر شمرده می شود. برای نمونه: در صفحات ۲۵؛ هجوم ابرهای سیاه، ۲۸؛ شمایل، ۱۲۶ تا ۱۳۰، ۲۵۸-۲۶۰؛انتظار، ۳۳۶-۳۳۸؛طلب خورشید، قطعاتی ادبی آمده که آنها را در کتاب باید دید و درنگ کرد و خوب دریافت.
دوم؛ کتاب یاد شده، را پیشگام بحث مهدویت در دورۀ معاصر باید نامید. توضیح مطلب اینکه در ادبیات دینی معاصر، «گفتمان مهدویت» همزمان با نگارش خورشید مغرب، متولد می شود و با آن رشد می کند. تا پیش از خورشید مغرب، کتابهای امام زمانی در حوزۀ گفتمانی نمی گنجند و بیشتر آنها، کتابهایی در زمینۀ اثبات امامت و استدلال بر وجود مهدی(ع) و شناخت ایشان و مسائل هنگام ظهور آن حضرت را شامل می گشت و از تحول گفتمانی در امر مهدی علیه السلام خالی بود. در حالیکه خورشید مغرب در اندازه و قوارۀ یک گفتمان، متعرض به مسألۀ مهدی و غیبت و ظهور گشت و نگاهی نو را که در جریان های فکری متفکران و اندیشمندان معاصر شیعه، جوانه زده بود، تقویت و بارور کرد. البته توضیح بیشتر این مطلب را به مقال دیگری باید حواله نمود و گنجایش بیشتری برای تفصیل آن در اینجا نیست.
سوم؛ تقریر تازه ای است که نویسنده کتاب از مقولۀ “انتظار” به دست می دهد و “انتظار” را در قامت پدیده ای اجتماعی و بلکه انقلابی، در پوششی از فلسفه تاریخ، ارائه می کند و در نهایت در پوشش تعبیر گویایی چون «آفاق انتظار» به تحلیل می نشیند. «دیدگاه علامه محمد رضا حکیمی(طاب ثراه) در مورد انتظار، دیدگاهی بر مبنای اعتقاد به عدالت؛ و سپس اعتقاد به انتظار است که در فرهنگ تشیع، انتظار با عدالت معنا می شود. در دیدگاه علامه حکیمی، انتظار ابعادی دارد که این ابعاد به فرهنگ انتظار برجستگی های خاصی می دهد. در کتاب خورشید مغرب جناب حکیمی این ابعاد را چنین بیان می فرمایند:« در این انتظار عظیم و شکوهمند، ابعاد استوار مکتب نیز حضور دارد. هم ابعاد عقیدتی و هم ابعاد عملی.»[۴۰] مؤلف فقید در این کتاب ارزشمند، مفهوم متعالی و مسئولیت ساز «انتظار» را در زمان غیبت شرح و بررسی کرده است. از دیدگاه ایشان، انسان منتظر باید پایبند به داشتن رفتارهای اخلاقی و صالح باشد… صالح بودن، پارسایی، دینداری، عدالتخواهی، تقیّد مکتبی، از مهم ترین ویژگی های انسان منتظر در کتاب خورشید مغرب است.[۴۱]
خورشید مغرب را کتابی درسی و آکادمیک در موضوع مهدویت شیعه باید نامید که با چینش منطقی به موضوع بحث ورود کرده و با طرحوارۀ علمی به پرسش ها و ابهام ها پاسخ می دهد. از کتابشناسی مهدویت تا تحلیل تاریخی و فلسفه سیاسی مهدویت و عمق عدالت مهدوی و گسترۀ ساحت آن و تربیت و سلوک اهل انتظار و…مباحثی سنگین و ژرف اند که در لابلای اوراق و سطور این کتاب ارزشمند آرایش یافتهاند. کوتاه سخن اینکه مهدویت در نظر مؤلف خورشید مغرب، سخن گفتن پیرامون مصلحی بزرگ وبی مانند است که جهان را به عدالت فرا می خواند و به اصلاح وا می دارد و هدفی بزرگتر از هدایت انسان و دادگری در جهان، در نقشۀ ظلم ستیزی اش ندارد. به هر روی کتاب یاد شده که تا کنون بیش از سی بار تجدید چاپ شده است، هنوز مجال گفتاری فراتر از این اندازه ها می طلبد. رود پر باری است که کوزه، گنجایی آن را ندارد.
و اما، با این همه محتوای غنی،خورشید مغرب، در موضوع رجعت، ورودی ندارد و از آن بحث خالی است. جز یکی دو مورد ذکر رجعت در مباحث کتاب، چیزی در این باره یافت نمی شود. اما همین موارد نشان از آن دارد که رجعت مورد قبول نویسنده است و آن را در موضوع مهدویت، دخیل می داند ولی بنا به سیاست مؤلف در تالیف کتاب، به صورت مستقل و مشروح از مساله رجعت سخن نگفته است. هر چند مورد جزیی وجود دارد. مثلا در بحث از بشارتهای کتاب های پیشینیان به وجود و ظهور حضرت حجت(عجب) می نویسد: «اگر به مطالب کتاب “نَبُوئِتْ هَیِّلد” (وحی کودک) استناد کنیم، به…پارهای از علائم آخرالزمان ، و رجعت، و اشاراتی به شخصیت حضرت حجت بن الحسن المهدی(ع)… دست خواهیم یافت.»[۴۲] حکیمی در آثار دیگرش به رجعت اشاراتی دارد که نشان می دهد اعتقاد به آن را در پیوند با مهدویت درست می بیند و به آن اعتقاد قوی نیز دارد. در عقل سرخ پس از اینکه عقیده به مهدی را اعتقادی اسلامی بر می شمارد در بارۀ رجعت، چنین نوشته است: «موضوعى که به نام «رجعت» در اسلام مطرح است، غیر از «عوالم متعاقبه» است. و این درست نیست که مسلمانان معتقد به رجعت، آن را از زروانیان گرفته باشند. اعتقاد به رجعت، در موارد خاص و نسبت به اشخاص مخصوص، آن هم به صورتى که در کتب مشروح گفته شده است، مبتنى است بر کتاب و سنّت، از جمله این آیه: «یَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ کُلِّ أُمَّهٍ فَوْجاً»؛[۴۳] یعنى: «آن روز که به زندگى برگردانیم از هر امّتى دستهاى را»، که مقصود در این آیه، با وجود کلمۀ «فوجاً» نمىتواند قیامت کبرى و حشر کلّى همۀ خلق باشد، پس حشر جزئى است. بدینگونه این عقیده، به صورت خاص خود، اسلامى و قرآنى است.رجوع کنید به کتابهاى:«بیانالفرقان» (ج ۵) از: شیخ مجتبى قزوینى. «سفینهالبحار» ذیل «رجع» از: شیخ عبّاس قمى. [۴۴]
ولی در موضوع محبت و دلدادگی و درد فراق و غیبت امام جان از صحنۀ آشکار زمان، خورشید مغرب، کلامی پر احساس و شور انگیز دارد. احساسی که خام نیست و کوچک نه. خورشید مغرب، سطح درد را بالا می برد و افق اشک را ارتفاع می دهد و احساس برین را در جان انسان، زنده می کند. «غیبت و ایام غیبت، از نظر عاطفههاى مذهبى، واقعیتى دردآور بوده و هست. زیرا که دورى آن پیشواى دلسوز و مربّى محبوب، هجرانى سوزان و فراقى غمبار را در پى آورد، فراقى که انسانهاى کامل و بشردوستان معتقد، و مردم باایمان را بسى سوخت و گداخت، و داستان این مشتاقى و مهجورى، پایاب شکیبایى از دستشان ربود، و اشکشان را بر این چمن و گل، که بىفروغ رخ ساقى رنگى نداشت، پاشید و اکنون، سالهاست که این دورى ادامه یافته است. [۴۵]
علامه حکیمی (طاب ثراه) ضمن اشاره به شب قدر و جایگاه حضرت مهدی(ع) در سورۀ قدر، از احساسی ژرف و آسمانی سخن می گوید و به اندوهی عمیق و حسی تصعید شده فرامی خواند. «آن شب، که باید شکوائیۀ هجران را درنوردید، و به امید وصل و دیدار بیدار نشست، و از جام طهور «سلام»، تا «مطلع فجر»، سرمست بود، کدام شب است؟ آن شب، که شاعر حافظ قرآن، با الهام گرفتن از قرآن، آن را «شب وصل» مىنامد، و نامۀ هجران را، در آن شب، طى شده و پایان یافته مىخواند، کدام شب نورانى و دلافروز است؟ شبى که باید در عاشقى ثابتقدم بود: در طلب کوشید، و بیدار ماند، و دیدار جست، و احیا گرفت، و به نیایش پرداخت، و کار خیر کرد، و صالحات به جا آورد، و به نیازمندان رسید، و دانایى طلبید، و مذاکرۀ علم کرد؟[۴۶] شبى که در آن، کارى بىاجر نخواهد ماند؟ شبى که باید به یاد روى آن محبوب عزیز، و آن یار آواره از دیار، و پنهان رخسار، با دردمندیهاى عاشقانه نالید، و دیدار روى او را از خداى طلبید؟… کدام شب عزیز است؟ [۴۷]
خورشید مغرب رنج انسان را به انسان گوشزد می کند تااندوه خواری او از سنخ دیگری باشد؛ انسانی تر و جهانی تر.«آرى، هرجا فقیرى گرسنه است، خوراک او در سر سفرۀ رنگین اغنیاست. هرجا زاغهنشینى بینوا در گوشهاى مىلولد، حق مسکن او در خانههاى بزرگ شمال شهریها و دیگر کارخانهداران و مقاطعهکاران و تجار بزرگ و توانگران است. هرجا برهنهاى و بىلباسى به خود مىلرزد، جامۀ او در جامهدانهاى زیبا و متنوع خانوادههاى توانگر است. هرجا طفلى حق تحصیلات اولیه ندارد، حق او در پاى فرزندان مرفّه و خارج گرد متمکنان ریخته شده است. خرج تحصیل ضرورى این طفل و امثال او، خرج تفریحها و فسادها و شبنشینیهاى آنان است. و همینطور، و همینطور…» [۴۸]
منابع:
- ۱-ابن عربی، محیی الدین. شرح مناقب محیی الدین عربی، به اهتمام سید جلال الدین، انتشارات تکیه خاکسار، چاپ اول: ۱۳۶۳٫
- ۲-تونهای، مجتبی. موعودنامه: فرهنگ الفبایی مهدویت، نشر میراث ماندگار، قم، چاپ پانزدهم: ۱۳۸۹٫
- ۳-حکیمی، محمدرضا. ، عقل سرخ : بیست مقاله، دلیل ما، قم، ۱۳۸۳٫
- ۴-حکیمی، محمدرضا. ، عقلانیت جعفری، دلیل ما، قم، ۱۳۹۰٫
- ۵-حکیمی، محمدرضا. ، مکتب تفکیک، صفحه: ۲۴۸، دلیل ما، قم، ۱۴۰۰٫
- ۶-حکیمی، محمدرضا. خورشید مغرب (غیبت، انتظار، تکلیف)، دلیل ما، قم، ۱۳۸۸٫
- ۷-سایت ویکی شیعه.
- ۸-الصافی، الشیخ لطف الله.منتخب الاثر فی الامام الثانی عشر علیهالسلام، تهران، ۱۳۷۳٫
- ۹-طبرسی نوری، حسین، نجم الثاقب، قم، مسجد جمکران، ۱۳۷۸.
- ۱۰-کارگر، نجما، «اخلاق انتظار در کتاب “خورشید مغرب”؛ نوشتۀ علامه محمدرضا حکیمی (طاب ثراه)»، سایت ششم، net.
- ۱۱-مجلسی، محمد باقر.مهدی موعود، ترجمه: علی دوانی، ج۱. انتشارات محمدی، تهران، چاپ دوم: بی تا.
- ۱۲-مجلسی، محمدباقر. بحار الأنوار، تحقیق: محمدباقر بهبودی،جلد ۵۳، انتشارات اسلامیه، تهران، چاپ سوم: ۱۳۷۲٫
- ۱۳-مجلسی، محمدباقر، زادالمعاد، تنظیم سیدعقیل طباطبایی، انتشارات سعدی، تهران، اول ۱۳۷۰.
- ۱۴-موسوی ندوشن، مهشید، «ابعاد مکتب انتظار از دیدگاه علامه محمدرضا حکیمی«طاب ثراه» در کتاب خورشید مغرب»، سایت ششم، net.
- ۱۵-نساج، مریم؛ راد، علی، مجله انتظار موعود، روش شناسی و گونه شناسی مصادر تاریخ الحجه بحارالانوار، سال چهاردهم، شماره ۴۶، پاییز ۱۳۹۳.
پانوشت ها:
[۱]. برگرفته از شعر علی معلم دامغانی با مطلع: باور کنیم رجعت سرخ ستاره را/میعاد دستبرد شگفتی دوباره را. باور کنیم رویش سبز جوانه را/ ابهام مردخیز غبار کرانه را. باور کنیم ملک خدا را که سرمد است/ باور کنیم که سکه بنام محمد(ص) است. دفتر شعر رجعت سرخ ستاره با شرح و پانوشت های محمدرضا ترکی،نشر سوره مهر.
[۲]. به صورت دقیق تر ۳۲۲ سال شمسی و ۳۳۳ قمری گذشته است..
[۳]. نساج، مریم؛ راد، علی،مجله انتظار موعود، روش شناسی و گونه شناسی مصادر تاریخ الحجه بحارالانوار، سال چهاردهم، شماره ۴۶ ٫ پاییز ۱۳۹۳، ص۸۲.
[۴]. خورشید مغرب (غیبت، انتظار، تکلیف)، ص ۹۲.
[۵]. خورشید مغرب (غیبت، انتظار، تکلیف)، ص ۹۱. به نقل از: منتخب الاثر، ص ۵.
[۶]. موعود انتظار ،ص۸۴، شماره ۴۶ ٫ پاییز ۱۳۹۳.
[۷]. نساج، مریم؛ راد، علی،مجله انتظار موعود، روش شناسی و گونه شناسی مصادر تاریخ الحجه بحارالانوار، سال چهاردهم، شماره ۴۶، پاییز ۱۳۹۳، ص۸۲.
[۸]. مهدی موعود، ج۱، ص۱۶-۱۷٫
[۹]. مجلسی، محمدباقر، زادالمعاد، ص۴۴۵.
[۱۰]. موعودنامه: فرهنگ الفبایی مهدویت، ص۳۴۹٫
[۱۱]. بحار الانوار، ج۵۳، ص۱۲۲-۱۲۳٫
[۱۲]. زادالمعاد، ص۴۴۹.
[۱۳]. وحشی بافقی.
[۱۴]. شیخ بهایی.
[۱۵]. حافظ.
[۱۶]. طبرسی نوری، حسین، نجم الثاقب، ص ۴۵.
[۱۷]. طبرسی نوری، ص۳۶-۳۷.
[۱۸]. حکیمی، خورشید مغرب، ص۱۷۴-۱۷۵. شگفت اینکه تقریبا اکثر این تعبیرها در رساله ای با عنوان «مناقب الأئمه الإثنی عشر» که منتسب به محیی الدین عربی است، وجود دارد. نکتهای که در زمان حیات استاد علامه حکیمی(طاب ثراه) با ایشان در میان گذاشتم و استاد اظهار شگفتی فرمود. البته به شخصه برای انتساب قطعی رساله مناقب به ابن عربی هنوز دلیلی جز شهرت موجود در دست ندارم. از جملۀ کسانی که رساله مناقب محیی الدین عربی را ترجمه و شرح کرده و معاصر با حاجی نوری بوده است، سید محمد صالح موسوی خلخالی طهرانی از حکمت خواندگان قرن دوازدهم هجری است (متوفای ۱۳۰۶ قمری) وی در حکمت و عرفان، شاگرد میرزا ابوالحسن اصفهانی معروف به جلوه از حکمای مشهور مدرسۀ فلسفی تهران می باشد که در مقدمات شرح مناقب به شاگردی میرزای جلوه تصریح می کند. بنگرید: شرح مناقب محیی الدین عربی، به اهتمام سید جلال الدین، انتشارات تکیه خاکسار، چاپ اول: ۱۳۶۳، ص۲۲- ۲۵ .
[۱۹]. نجم الثاقب، ص۳۸-۳۹٫
[۲۰]. نجم الثاقب، ۷۲۸-۷۲۹٫
[۲۱]. برای نمونه از مرحوم شیخ احمد کافی می شود نام برد. بنگرید: موعودنامه، ص۵۷۵٫
[۲۲]. نجم الثاقب، ص۳۲۷-۶۲۰٫
[۲۳]. همان، ص ۶۱۸٫
[۲۴]. همان، ص ۳۳۳٫
[۲۵]. همان، ص ۶۱۹-۶۲۱٫
[۲۶]. سایت ویکی شیعه.
[۲۷]. سایت ویکی شیعه.
[۲۸]. منتخب الاثر فی الامام الثانی عشر علیهالسلام، ج ۲. ص۱۲۱.
[۲۹]. باید آثار میرزاى مؤسّس را – اگر بصورتى مناسب نشر شود – استثنا کرد، چنانکه نباید از کتابهایى بسیار باارزش و داراى اهمیّت ویژه، امثال «کفایهُ الموحّدین»، غافل بود.
[۳۰]. عقلانیت جعفری، ص ۱۰۹.
[۳۱]. بیان الفرقان، ص۹۵۲.
[۳۲]. بیان الفرقان، ص۹۵۱٫
[۳۳]. همان، ص۹۵۳٫
[۳۴]. همان، ص۹۵۴٫
[۳۵]. همان، ص ۹۵۴-۹۷۷٫
[۳۶]. همان، ص۹۷۷-۹۸۵٫
[۳۷]. همان، ص۹۸۵-۱۰۰۹٫
[۳۸]. همان، ص۹۵۱٫
[۳۹]. مکتب تفکیک، ص ۲۴۸.
[۴۰]. خورشید مغرب، حکیمی، ص ۲۶۵؛ بنگرید: موسوی ندوشن، مهشید، «ابعاد مکتب انتظار از دیدگاه علامه محمدرضا حکیمی«طاب ثراه» در کتاب خورشید مغرب»، سایت ششم، sheshom.net.
[۴۱]. کارگر، نجما، «اخلاق انتظار در کتاب “خورشید مغرب”؛ نوشتۀ علامه محمدرضا حکیمی (طاب ثراه)»، سایت ششم، sheshom.net.
[۴۲]. حکیمی، خورشید مغرب، ص۵۵.
[۴۳]. «سورۀ نمل» (۲۷):۸۳.
[۴۴]. عقل سرخ : بیست مقاله، ص ۳۴۷-۳۴۸٫
[۴۵]. خورشید مغرب (غیبت، انتظار، تکلیف)، ص ۵۰، ۱۳۸۸٫
[۴۶]. شیخ صدوق، در بیانیهاى که در محفل مشایخ حدیث دربارۀ مذهب تشیع عرضه داشت گفت: «افضل اعمال، در شب قدر، مذاکره علم است». بنگرید: «مفاتیح الجنان»، فصل «اعمال مخصوصۀ شب قدر»، ص ۲۲۶-۲۲۷.
[۴۷]. خورشید مغرب (غیبت، انتظار، تکلیف)، ص ۱۲۷-۱۲۸.
[۴۸]. همان، ص ۳۱۱-۳۱۲.
دست مریزاد … هزاران درود بر قلم و اندیشه تان باد. مقاله ای پژوهشی و نو… با منابع فراوان و غنی… و چه حسن ختام عالی که «خورشید مغرب» علامه بیان می کند: خورشید مغرب رنج انسان را به انسان گوشزد می کند تااندوه خواری او از سنخ دیگری باشد؛ انسانی تر و جهانی تر.«آرى، هرجا فقیرى گرسنه است، خوراک او در سر سفرۀ رنگین اغنیاست..
ممنون و سپاس از اینکه همراه هستید و چراغ پژوهش دینی و کوشش مذهبی را در این دنیای پولکی، روشن نگاه می دارید. من کان همه لله کان الله له. با علی
سلام.
عنوان جذاب و ادبی و درخور متن، مرا کشاند تا کل مقاله روان و سنجیده بیان را
بخوانم. متن پیراسته و دقیق و تحلیلی عمیق از اثار و نیز توجه به مسیله رجعت از دیدگاه نویسندگان، بر غنای پژوهشتان افزوده.
قلمتان مانا
سلام. بسیار عالی، چون همیشه. خدا قوت.
سلام و سپاس از توجه شما .
سلام
خوشوقیم از اینکه با دقت، خواننده مطالب هستید و متشکر برای دعای خوبتان.