نماز و درس و منبر؛ در کارنامۀ زندگی حجتالاسلام سید الیاس شیخ الاسلامیحسین انصاریچکیدهاهل علم، یا عالم دین، توصیفی است که برای مبلغان، مروجان و واعظان دینی به کار گرفته میشود و در بسیاری مواقع با نقطۀ جغرافیایی و محیط زندگی آنان ترکیب میپذیرد و به شناسۀ متداول و معمول اهل علم تبدیل می گردد. از این رو، پسوند نام عالمان دینی همواره به زادگاه آنان از شهر و روستا و کشور مزین شده است که نشان از ارتباط این صفات با زمین و زیستگاه و زادگاه ایشان دارد. حجت الاسلام سید الیاس شیخ الاسلامی، نیز یکی از همین صنف به شمار بود که فروغ فعالیت دینی او، پس از طی عمری نود ساله، در زادگاهش تویسرکان به خاموشی گرایید و محراب و مدرس و منبر را در سفر آخرت و دیدار معبود واگذاشت. به یادکرد تلاش او و حق صحبتی که با پدر بزرگوارم حجتالاسلام انصاری، رحمه الله علیهما و علی شهیدیهما، داشتند و همدرسی ها و همراهی هایشان، در این نوشتار، گزارشی از صفات و سمات صنفی روحانیتی وی با رویکرد اجتماعی، مبتنی بر مطالعات و مشاهدات ارائه خواهد شد. پیشگفتاربارها در باره کارکرد علمای بلاد ، نوشته و بسیار گفتهام. دلیل اهمیت مسئله نیز در تأثیرگذاری، موقعیت و جایگاه اجتماعی عالمان است، که البته، این روزها از همه سو نادیده گرفته می شود. حالیکه در مقاطع مختلف تاریخ اجتماعی سیاسی ایران، «علمای مستقر در شهرها و حتی روستاها به همراه مریدان و مستمعان آنها، نقش مهمی در تحولات فرهنگی و ساختارسازی های اجتماعی ایفا کرده اند.»[۱] تا آنجا که از نظر منتقدان و مخالفان روحانیت نیز، در کارایی و اثرگذاری دو گروه مبلغان دینی و عالمان بلاد، در سطوح مختلف جامعه، تردیدی وجود ندارد. برای مثال؛ برخی تحلیل ها بر مبنای یادداشت های حذف شده از خسی در میقات[۲] وجود همین خصیصه را عامل اصلی در بازگشت جلال آل احمد به روحانیت می دانند، زیرا او به اهمیت نقش این گروه در جامعه، دوباره واقف گشته و نگاه تحقیر آمیز رایج در دهه بیست و سی را پیرامون صنف روحانیت ، نادرست می دید و نگاهی عمیقتر یافته بود. بنابراین به بهرهوری از توان اجتماعی صنف روحانیت به منظور تحول جامعه می اندیشید. باید پذیرفت که پتانسیل «علمای بلاد» در دوره های اخیر دست کم گرفته شده و همین غفلت سبب شده که بسیاری از شهرها از وجود «علمای بلاد» خالی شود. شدت این خلاً به گونه ای است که می توان از دوران حضور و فعالیت مؤثر علمای شهرها به مثابه یک “نوستالژی” و خاطره خوش یاد کرد.»[۳] به طور کلی، دوره غیبت کبری را از یک منظر میشود عرصۀ پراکندگی عالمان شیعه در بلاد و شهرهای اسلامی دید. آنچنانکه گویا راهبرد علمی سیاسی شیعه بر تمرکز گریزی و تمرکززدایی از حوزه های اصلی بوده است. دامنۀ انتشار علمای بزرگ شیعه در شهرها و در ادوار مختلف، نشانی از ارادۀ حکیمانهای در اینباره را می تواند به ما بنمایاند.[۴] نقشه پراکندگی جغرافیایی و بلکه نقشه جغرافیایی علمای مهاجر شیعه، در تاریخ تشیع، نشان از اندیشهای بزرگتر، یعنی گسترش و تثبیت قلمرو تشیع دارد. در این میانه، منطقه عمومی شهرستان تویسرکان نیز در دو قرن گذشته با برخورداری از سرمایه اجتماعی علمای بلاد به سابقه قابل توجهی در تاریخ شهری اش، دست یافته بود تا جاییکه هزینه کردها را در این زمینه، مفید و سودآور می ساخت و از هدر رفت استعداد ها جلوگیری میکرد. با روی کار آمدن و استقرار سلطنت پهلوی، هجوم به نهاد روحانیت از سوی نظام سلطنت، به مرور شدت گرفت و کشاکش پیدا و پنهانی را میان نهاد روحانیت و نظام شاهی ایجاد یا تشدید کرد که در نهایت، به جدایی کامل روحانیت از دولت در ایران منتهی گردید.[۵] اما با مقاومت روحانیت و جامعه دینی، همچنان ارتباط مردم با نهاد روحانیت، به مرور زمان، بازسازی و تقویت گشت. لایۀ فعال جامعه روحانیت در ایران به سیاست دینی، رویکرد مثبتی یافت و راهکارهایی برای برون رفت از تنگناهای ایجاد شده فراهم کرد. به گونهای که دهه های سی و چهل در ایران را باید دوران بازسازی و بازیابی سازمان ها و نهادهای دینی به حساب آورد[۶] که با رشد فعالیت های نوین و تا حدود زیادی فرهنگی در حوزه های دینی نیز همراه بود. مدرسه علمیه شیخ علیخان تویسرکان، در پایان دهه بیست شمسی توسط علمای شهر؛ شیخ محمد سبزواری، سید علی بالجه، شیخ علی اصغر سنجری، و روحانی تبعیدی در شهر: شیخ محمد خالصی زاده، و همکاری چهرههای فعال مذهبی امثال حاج ابوالقاسم نوری -احیاگر میراث فرهنگی و شاعر آیینی، متخلص به مصلح- بازسازی شد و در آغاز دهه سی، دروس طلبگی در آن از نو، دایر گردید.[۷] بدون استثناء، اکثریت علمای برخاسته از این شهر، به همین بازه زمانی تعلق دارند که مرحوم حجتالاسلام سید الیاس شیخ الاسلامی از جملۀ همان پرورش یافتگان است. سادات اهل علمسادات شیخ الاسلامی یکی از چند خاندان سرشناس شهر بودهاند که سابقه تاریخی فرهنگی شایسته و عالم پرور دارند. سید الیاس شیخ الاسلامی فرزند حجت الاسلام سید حسن آقا شیخ الاسلامی، سال ۱۳۱۳ شمسی در این خانواده به دنیا آمد و دروس ابتدایی را در زادگاه خود آموخت. مدرسه علمیه شیخ علیخان زنگنه در تویسرکان، اولین مدرسه حوزوی است که در آنجا تحصیلات دینی را فراگرفته است. سپس مدتی در حوزه علمیه قم از محضر اساتید وقت، بهره میگیرد. وی همچنین دروس جدید را در مدارس دولتی تا مقطع دیپلم ادامه داده و به قبولی دانشکده معقول و منقول آن روزگار، دانشکده الهیات بعدها، نائل میشود اما به دلیل اصرار مادر، تحصیل در دانشکده را ترک و به زادگاه خود، باز میگردد. علاوه بر والدشان سید حسنآقا شیخ الاسلامی، برخی از اساتید وی در تویسرکان؛ آیت الله شیخ علی اصغری سنجری(۱۲۴۸-۱۳۳۵ش)، آیت الله شیخ محمدصادق نعیمی قمی (م.ح ۱۳۳۲ش) حجت الاسلام شیخ قاسم رفیعی (م۱۳۳۳ش)، و آیت الله علی تألهی بودند. بخش عمدۀ شخصیت فکری و علمی ایشان به شاگردی محضر آیت الله شیخ علی تألهی خرم آبادی (۱۲۵۹-۱۳۵۴ش) تعلق دارد.[۸] دروس سطح حوزه را از ایشان فرا گرفته و همزمان به تبلیغ دین و ارشاد مردم، و اقامه جماعت مشغول می شود. نام ایشان همراه بیش از سی نفر از شخصیت های روحانی تویسرکان، از جمله پدر بزرگوارم، مرحوم حجت الاسلام شیخ حاجعلی انصاری که نزدیک شصت سال با یکدیگر سابقه دوستی صمیمی، ارتباط خانوادگی و همدرسی داشتند و تنها چند ماه پیشتر، در خرداد ماه امسال، دعوت حق را لبیک گفتند، در زمرۀ شاگردان حلقه درسی آیت الله تألهی (ره) در تویسرکان آمده است.[۹] سخنرانی و منبرهابیشترین فعالیت عمومی ایشان را منبر و تبلیغ احکام و مباحث دینی شکل میداد که ارتباط با عامه مردم را به دنبال داشت. مرحوم مرادی مینویسد: «سید الیاس از منبریهای پر آوازه تویسرکان است. از تاریخ اسلام اطلاعات وسیعی دارد و در منبر از این دانش برای مستمعینش بهره میگیرد.»[۱۰] برگزاری منبرهای ایشان تقریباً مقصور بر محیط شهر و مناطق روستایی نزدیک به شهر بوده است. مانند سرابی، قلعهقاضی و شاهزید. فعالیت تبلیغی ایشان در منطقه شاهزید بیشتر از مناطق دیگر بوده است. البته روستاهای دورتر نیز مانند سنجوزان و گشانی از منابر ایشان، طی سالها بهره بردهاند. مساجد و حسینیههای متعدد شهر و نیز مجالس و محافل خانگی، سال های متمادی شنوای سخنان ایشان بوده است. در یک نگاه کلی، منبرهای ایشان پخته و موجز و به دور از اضافات و زوائد کلام بود و به مباحث معیار و آرای مقبول تکیه داشت. سخنان ایشان چه در زمینه احکام و مسائل شرعی و چه در مباحث تاریخی متکی به منابع معتبر بود و از گفتن مطالب شاذّ و آرای متفرّد، در منبر پرهیز می کرد. به همین جهت، گفتارهایش معمولاً از حاشیه و غوغا به دور بود و مصداق روشنی از فرمایش معصومین بود که «حَدِّثُوا النّاسَ بِما یَعرِفونَ ، و دَعوا ما یُنکِرونَ»[۱۱]؛ «با مردم آنچه را که می شناسند و در می یابند، بگویید و با مردم چیزی نگویید که برنمی تابند.» ایشان به احتمال بسیار در سبک منبر، از شیوۀ شیخ حسینعلی راشد (۱۲۸۴-۱۳۵۹ش)، پیروی میکرد. در باره منابر راشد نوشتهاند: «منبرهای راشد، منظم و روشمند بود. او مطالب دینی را به زبان ساده و همهفهم بیان میکرد و آرام و شمرده سخن میگفت.»[۱۲] بنابراین زبان و سبک بیان ایشان به «زبان فرهنگی» قرابت بسیار داشت. توضیح مطلب اینکه «زبان فرهنگی، نوعی زبان است که بر مبنای مهربانی است. زبان سیاست، یا زبان مدیریت اجرایی، اقتصادی نیست. زبانی است از جنس عشق که جز نرمی و لطافت نمی شناسد. زبان فرهنگی به قدری نرم است که حتی در برابر دشمن، بر پایه همان نرمی و رامشگری دوام می آورد و به همین جهت، هدف انتقاد تیز طبعان و سختْ سخنان نیز خواهد گشت. نوعی از زبان که با بسیاری از زبانهای دیگر از جمله زبان سیاست و زبان ادبیات تعلیمی حوزه و دانشگاه متفاوت می شود.»[۱۳] منبرهای او اگر چه خالی از انتقاد به وضعیتهای نامطلوب در عرف و جامعه نبود ولی انتقاد تند و گزنده نداشت و بیش از لحن تند و عتاب کوبنده، استدلال و استناد داشت و متکی به مثال های تاریخی و شواهد قرآنی، روائی و گاهی ادبی بود. منابع اصلی در محتوای منبرهایش و ارزشگذاری مآخذ آن را با نگاهی به فهرست کتابخانه شخصی ایشان میشود فهمید. سید الیاس شیخ الاسلامی به دلیل استادی که در ادبیات عرب داشت، آیات و روایات و شواهد تاریخی و نیز شعر عربی در کلامش صحیح و با اعراب ادا میشد. آن چنان که در سخن امام صادق(ع) آمده است؛ «أعرِبُوا حَدیثَنا، فإنّا قومٌ فُصَحاءٰ»[۱۴] سخن ما را اعراب گذاری کنید (درست بنویسید و صحیح بخوانید) زیرا ما مردمی فصیح هستیم.» لذا علاوه بر عامه مردم، نوعاً برای طلاب و اساتید نیز مفید بود و آموزشی. شمار زیادی از منابر ایشان، همچنانکه روال موجود در اکثر شهرهای ایران بوده و هنوز هست، به مجالس ختم مربوط میشد و بالطبع لازمۀ اینگونه مجالس، یادکرد از اموات و تسلیت به بازماندگان را همراه دارد که باید توسط منبری یاد شوند. با این وصف، کلام ایشان در این مجالس، از خصیصه تملق، به دور بود و به رعایت آداب عرفی و لازم، اقتصار میکرد. تناسب موضوعات منبر نیز طبق روال مرسوم، به شخصیت میّت و تذکر به مرگ و پند و موعظه در بارۀ آفات دنیاپرستی و فواید زهد و بی تعلقی به دنیا، اختصاص مییافت. روضه و ذکر مصیبت سالار شهیدان، ابا عبدالله الحسین(ع) بخش جدا نشدنی از پیکره و ساختار منبر شیعیان به حساب می آید و اسباب اصلی رونق و شکوه سخن و نفوذ وعظ واعظان پرهیزگار بوده و هست. ایشان نیز به روضه خوانی آن حضرت افتخار می کرد و مواعظ خود را، چنانکه معمول است، همیشه با ذکر مصیبت، به پایان می برد. روضه خوانیاش در بسیاری مواقع، کوتاه و بدون تکیه به صوت بود و غالباً سعی داشت تا از مرثیه های موثق بخواند. اشعار مورد استفادۀ ایشان در مراثی، بسامد بالایی نداشت، به همان اندازه نیازی بود که احساس می کرد. می توان گفت که تا حدود زیادی، منابرشان، مخاطبْمحور بود و بر سطح عمومی اطلاعات مخاطبان، تمرکز داشت و از بازگویی فوائد علمی و نتایج بحثهای حوزوی و دانشگاهی ایشان، در منبر و موضوعات آن، به ندرت می شد سراغی گرفت. امری که به احتمال، ناشی از برداشت مشهور از روایت حضرت صادق(ع) بوده است که فرمود: «هیچ گاه پیامبر با مردم از عمق عقل خویش سخن نگفت، بلکه می فرمود: ما گروه پیامبران، مأموریم که با مردم به اندازه عقل خودشان سخن بگوییم.»[۱۵] ایراد خطبه های نماز جمعه توسط ایشان نیز تابعی از منبرشان به حساب می آمد و از همان سبک و مقبولیت، برخوردار بود. مواقعی نیز پیش می آمد که بنا به دعوت مراکز، حوزه، یا مؤسسهای، در موقعیت سخنرانی در نشست یا همایشی قرار بگیرد. شاید آخرین حضور در چنین جلساتی به سخنان ایشان در «نشست انتظار و مهدویت در دیوان مصلح» با موضوع «خاطراتی از حاج ابوالقاسم نوری» مربوط باشد که اسفند ۱۳۹۸ توسط «مؤسسه روایتگر پاکان و نیاکان» در سالن کتابخانه میررضی تویسرکان، برگزار گردید. بخش بزرگی از مریدان و دوستداران وی در گروه مستمعان منابر و از جلسات و هیئات مذهبی، دسته بندی میشوند و آشنایی و علاقه خود را از محل استماع منبر کسب کردهاند. این امر نشان می دهد که هنوز میزان ارتباط منبرهای دینی، با مخاطبان خود، در میان شیوه های ارتباطات مذهبی از قوت و جایگاه بالایی برخوردار است و در حال حاضر، جایگزین دیگری ندارد، هر چند به آسیب شناسی و روزآمدشدن نیاز داشته باشد. تدریس حوزویرسم درسی حوزه، همواره بر این روال بوده است که طلاب، با گذراندن موفق سطوح درسی، و برخورداری از مهارت نسبی، می توانند به تدریس همان دروس برای سطوح پایینتر بپردازند تا آموخته های خود را تثبیت کنند و بر مباحث درسی گذشته، اشراف بیشتری پیدا کنند. سید الیاس شیخ الاسلامی به همین سبب در طی دوران تحصیل، کارکرد دستیار آموزشی داشته است به گونه ای که در دوره های بعد، دهۀ پنجاه، همراه کسانی چون: حاج شیخ ولی الله فوزی (۱۳۰۹- ۱۴۰۱) و سید حسین مسعودی، از جملۀ اساتید اصلی مدرسه بود که با حجتالاسلام شیخ حسین پیشوایی[۱۶](مدرس اعزامی از قم) در این زمینه مشارکت داشتند. اگر چه مدت تدریس سطوح و سال آغاز تدریس دروس مربوطه برای این بنده معلوم نیست، ولی مشاهداتم گواهی می دهد که ایشان بیش از چهل سال به تدریس دروس مختلف ادبیات عرب و اصول و فقه و مدت بیش از بیست سال به تدریس تفسیر مجمع البیان شیخ طبرسی، برای روحانیان و طلاب اشتغال داشته است. البته در تدریس بحث تفسیر یادشده، مرحوم شیخ عبدالحسین سبزواری، سید قاسم رضوی، و برخی دیگر از اهل علم با ایشان همراهی داشتند. معمولاً محل تدریس در حجره شخصی، جنب مَدرَس، که بعداً توسط اینجانب، به کتابخانه مدرسه شیخ علیخان تبدیل شد، قرار داشت. نظم و اهتمام ایشان به دروس طلاب و روحانیونی که نوعا منبری و ائمه جماعت مساجد شهر و روستا بودهاند، ستودنی بود و بدون وقفه طی سالیان متمادی ادامه داشت. این نظم و انضباط در سالهای پسین که ریاست مدرسه و حوزه بر عهده شخص ایشان افتاده بود، بیشتر مشاهده می شد. مرحوم شیخ الاسلامی هیچگاه در تدریس و تربیت طلاب و روابط با روحانیان شاغل به دروس حوزوی نیز از مشی اخلاقی و اعتدالی فروگذار نمی کرد. همچنین در برخورد با جریان ها و مسائلی که رخ میداد، همیشه متانت و بردباری در رفتار داشت و خیرخواهانه عمل می کرد. این بنده، در دهۀ شصت و هفتاد، در چند سالی که در خدمتشان، مشارکت در مدیریت مدرسه داشتم جز همراهی و مساعدت بی دریغ در جهت پیشرفت حوزه علمیه و وضعیت درسی و معیشتی طلاب، چیزی مشاهده نکردم. فرش حجره و پشتیهای دور اتاق ایشان، همراه با یک میز چوبی کوچک که مقابل ایشان قرار داشت، برای گذاشتن کتاب های درسی، تمام ابزار و امکانات تدریسش بود. بجز درس تفسیر که در مسجد مدرسه در ضلع جنوبی، برگزار می گشت، هر روز، بیش از سه ساعت در این حجره برای شاگردان تدریس داشت و یا به اشکالات درسی آنان پاسخ می داد. از آنجا که حوزۀ یادشده محل رجوع مردم نیز بود، جوابگویی به بخشی از مسائل مردم نیز در همین حجره و مدرسه توسط ایشان انجام می گرفت. شیوهای که پیش از ایشان نیز توسط آیت الله تألهی و پیشوایی و حجت الاسلام مسعودی نیز مورد عمل بود. کتاب سیوطی در نحو و شرح لمعه و مکاسب، اصلی ترین دروسی بود که تدریس می شد. کتب دیگری مانند مغنی، مبادی العربیه، قطر الندی، منطق مظفر و شرح باب حادی عشر اثر خواجه طوسی، و… نیزبه فراخور نیاز درسی طلاب در مقاطعی توسط وی تدریس شده است. از آنجا که تدریس های حوزه، فقط به طلاب و روحانیان اختصاص نداشت، گاهی در این دروس، بازاریان درس خوانده و یا دانشگاهیان نیازمند فراگیری در درسها شرکت می جستند و یا برای آنان جداگانه درسی برقرار می شد. رسمی نیک و قدیمی و ثمربخش که در حوزه تویسرکان معمول بود ولی در سالهای کنونی تقریباً منسوخ گردیده و به فراموشی سپرده شده است. از جملۀ درس آموختگان در سالهای گذشته می توان از مرحوم آقا حسین صدر، حاج اسماعیل صابونی، حاج ابراهیم بلوری[۱۷] و حاج حسن نظری، نام برد. تدریس دانشگاهیبا تأسیس دانشگاه آزاد اسلامی تویسرکان در سال ۱۳۶۶، بخش دیگری از فعالیت علمی ایشان به منظور تأمین نیاز آموزشی، به تدریس دانشگاهی گره خورد و بیش از پانزده سال به عنوان یکی از بهترین اساتید رشته فقه و حقوق و معارف به تدریس برای دانشجویان پرداخت. اخلاق و منش ایشان در آن سالها علاوه بر درس، اسباب تربیت دانشجویان می گشت و حضور وی را در جلسات و نشست های علمی و ترویجی دانشجویان بیشتر فراهم می ساخت و به آرمان روحانیتی وی در زمینه تربیت جوانان یاری می رساند. در آن سالها که همزمان با ایشان، بنده نیز به تدریس در دانشگاه اشتغالی داشتم، از خودشان می شنیدم که جدای از گسترش علم و توسعه آموزش عالی در کشور، یکی از انگیزهایشأن برای حضور در دانشگاه را برقراری ارتباط بیشتر و بهتر با دانشجو و هدایت نسل جدید ذکر میکرد و به امید درآمد یا شهرت علمی نبود. آن روزها حتی اساتید رشته های تجربی نیز پیوند عاطفی ایمانی برادرانه و پدرانه ای با ایشان داشتند که حضورش در جمع استادان و نشست های جانبی را به فرصتی معنوی تبدیل میکرد. متأسفانه برخی از آن احوال و تجربه ها در حال کنونی قابل مشاهده و تکرار نیست و تنها می توان آنها را در خاطرات خوش گذشته، جستجو کرد. صدای پخته و گرم و لحن آرامش برای دانشجوی درس، آرامش و دانش را توأمان به ارمغان می آورد و حضور وی در پشت تریبون کلاس، علم را با جامۀ عالمانه به چشم می نشاند. هم چنانکه روزی دانشجویی، به بنده اظهار میکرد که اگر از صندلی ما به جایگاه شما در کلاس نظر کنند، صحنه فیلم های تاریخی به ذهن بیننده تداعی می شود که گویی خواجه طوسی یا شیخ الرئیس بوعلی سینا، با همان دستار و عبا بر کرسی تدریس نشستهاند. امامت جماعتمعمول چنین بوده و هست که همزمان با تبلیغ، شخص منبری و واعظ به امامت جماعت نیز توفیق یافته و نماز جماعت را که از ارکان شکوفایی جامعه دینی است، همراه با مؤمنان نمازگزار، بر پا میکند. حجت الاسلام شیخ الاسلامی در زمینه این مسئولیت دشوار نیز پر توفیق بود و مساجد و جمعیت هایی از طبقات مردم در شهر و روستا به نماز ایشان اقتدا کردهاند. در این میان، مسجد زَرهان که بعدها مسجد امیرالمؤمنین (ع) نامیده شد، محل اصلی اقامه نماز جماعت توسط ایشان بود. این مسجد از مساجد قدیمی شهر و یکی از مراکز اصلی اجتماع مؤمنین بوده است. یکی از بزرگانی که تا آخرین شب حیاتش در این مسجد امامت کرده بود، حضرت آیت الله نعیمی قمی است که در قبرستان شیخان قم دفن شدهاند. مسجد زَرهان در دوران انقلاب، در کنار چهار مسجد اصلی شهر (مسجد جامع، مسجد اعظم جُولَستان، مسجد امام حسین«ع» پایین محله، و مسجد صادقیه)، یکی از کانون مبارزات در شهر به حساب می آمد. نماز جماعت و سخنرانی ماه مبارک رمضان در این مسجد با استقبال همراه بود و حضور اصناف مختلف، به ویژه جوانان و تحصیل کردگان در آن ایام چشمگیر بود. در فصول مختلفی از سال، توفیق حضور در آن جماعت ها داشته ام. چه در شبستان مسجد و چه در تابستانها که نماز مغرب و عشاء در صحن حیاط مسجد اقامه می شد. پیرامون حوض آب نمای وسط حیاط، صفوف نمازگزاران شکل می گرفت. همان صحن و حیاطی که چند روز پیشتر (۲۳ / ۱۲ / ۱۴۰۳) پیکرش را جمعیت سوگوار، با زبان روزه بر دوش گرفته، از امامزاده اسماعیل (ع) زرهان، در نزدیکی مسجد، تشییع و در حیاط همان مسجد، به خاک سپردند. نماز بر پیکر ایشان به امامت فرزندشان حجتالاسلام سید جواد شیخالاسلامی که در شهر ری تهران، انجام وظیفه میکند، اقامه گردید. حضور انبوه مردم در مراسم تشییع و خاکسپاری، بازهم یادآور اهمیت جایگاه علم دین و عالمان دینی بلاد بود و نشان از آن داشت که هنوز شناخت و بکارگیری این سرمایه اجتماعی، ارزش حفاظت دارد و شایستۀ صیانت است. پانوشت ها:[۱] انصاری، حسین، نقش «علمای بلاد» در تاریخ تشیع و ایران(با تأکید بر جایگاه آیت الحق حاج سید جواد حیدری«ره»، سایت نگاه تازه، تیر ۱۴۰۲. [۲] «این طور که پیداست، از نو زمانه یک تظاهر دیگر به لامذهبی است.» بنگرید: جعفریان، رسول. از «گذاری به بدویت موتوریزه» تا «خسی در میقات» مجله بخارا، سال بیست و نهم، شماره ۱۶۲، خرداد-تیر ۱۴۰۳، ص ۴۷۵ [۳] فتحی، علی اشرف، نشریه تقریرات، اول، ش ۲. [۴] انصاری، حسین، نقش «علمای بلاد» در تاریخ تشیع و ایران(با تأکید بر جایگاه آیت الحق حاج سید جواد حیدری«ره»، سایت نگاه تازه، تیر ۱۴۰۲. [۵] بنگرید: سمیعی، محمد. نبرد قدرت در ایران: چرا و چگونه روحانیت برنده شد؟، نشر نی، تهران ، ششم ۱۳۹۹. [۶] بنگرید (در بخش مقدمه): جعفریان، رسول. جریان ها و سازمان های مذهبی ایران: از روی کارآمدن محمدرضا شاه تا پیروزی انقلاب اسلامی ۱۳۵۷- ۱۳۲۰ (ویراست ۵) ناشر: مؤلف، تهران، چاپ ششم: ۱۳۸۵. [۷] مختاری اصفهانی، رضا. فقیه اصلاحگر، نشر نی، تهران، چاپ اول: ۱۴۰۱، ص۱۴۸-۱۵۰. [۸] پیرامون زندگی و شاگردان و معنویات آیت الله تالهی، مقالۀ چراغی در غربت، نوشتۀ نرگس انصاری، جامعترین نوشتار در این زمینه است. برای مطالعه به کتاب یادمان تویسرکان، صفحه ۱۴۴ تا ۱۴۶ مراجعه نمایید. [۹] انصاری، حسین. یادمان تویسرکان، انتشارات انصاری، قم، چاپ اول: ۱۳۵۸، ص ۱۵۷- ۱۶۶. [۱۰] مرادی، صحبت الله. شوریگان، ج ۱، ص ۲۰۶. [۱۱] المغربی، قاضی نعمان. دعائم الإسلام، ناشر: مؤسسه آل البیت علیهم السلام، قم، چاپ دوم:۱۳۸۵، ج۱، ص ۶۰. [۱۲] ویکی شیعه، https://fa.wikishia.net [۱۳] انصاری، حسین. «زبان فرهنگی، زبان عشق و مهربانی است»، روزنامه پیمان یزد، سال بیست و سوم، شماره ۳۹۴۳، سوم تیر ۱۳۹۵، ص۱ و ۲. [۱۴] قنبری، محمد. شناخت نامه کلینی و کافی، ناشر: مؤسسه دارالحدیث و سازمان چاپ و نشر، قم، ۱۳۷۸، ج۱، ص۴۰۸. [۱۵] شیخ کلینی، محمد بن یعقوب. اصول کافی، ترجمه و شرح: سید جواد مصطفوی، انتشارات کتابفروشی علمیه اسلامیه، تهران، بی تا، ج۱، ص۲۷. [۱۶] انصاری، حسین، «زندگی و آثار شیخ ولی الله فوزی تویسرکانی(۱۳۰۹-۱۴۰۱ش)» فروردین ۱۴۰۱، سایت نگاه تازه، آدرس سایت: h-ansari.net ، نیز بنگرید: فوزی تویسرکانی، ولی الله. زندگی در پرتو دین، اصل و ترجمه عقودالجواهر، قم، دارالفکر، اول ۱۳۸۸. [۱۷] در سالهای مسئولیت بنده در مدرسه، بحث تفسیری با حضور حجت الاسلام سید ناصر حسینی سرابی(م ۱۴۰۳) داشتیم که از پایه های اصلی آن بحث، مرحوم حاج ابراهیم بلوری بود. رحمه الله علیهم اجمعین. منابع۱٫انصاری، حسین. «زبان فرهنگی، زبان عشق و مهربانی است»، روزنامه پیمان یزد، سال بیست و سوم، شماره ۳۹۴۳، سوم تیر ۱۳۹۵. ۲٫انصاری، حسین. یادمان تویسرکان، انتشارات انصاری، قم، چاپ اول: ۱۳۵۸. ۳٫انصاری، حسین، «زندگی و آثار شیخ ولی الله فوزی تویسرکانی(۱۳۰۹-۱۴۰۱ش)» فروردین ۱۴۰۱، سایت نگاه تازه، آدرس سایت: h-ansari.net ۴٫انصاری، حسین، نقش «علمای بلاد» در تاریخ تشیع و ایران(با تأکید بر جایگاه آیت الحق حاج سید جواد حیدری«ره»، سایت نگاه تازه، تیر ۱۴۰۲. ۵٫جعفریان، رسول. جریان ها و سازمان های مذهبی ایران: از روی کارآمدن محمدرضا شاه تا پیروزی انقلاب اسلامی ۱۳۵۷- ۱۳۲۰ (ویراست ۵) ناشر: مؤلف، تهران، چاپ ششم: ۱۳۸۵. ۶٫سمیعی، محمد. نبرد قدرت در ایران: چرا و چگونه روحانیت برنده شد؟، نشر نی، تهران ، ششم ۱۳۹۹. ۷٫شیخ کلینی، محمد بن یعقوب. اصول کافی، ترجمه و شرح: سید جواد مصطفوی، انتشارات علمیه اسلامیه، تهران، بیتا. ۸٫فتحی، علی اشرف، نشریه تقریرات، اول، ش ۲. ۹٫فوزی تویسرکانی، ولی الله. زندگی در پرتو دین، اصل و ترجمه عقودالجواهر، انتشارات دارالفکر، قم، چاپ اول: ۱۳۸۸. ۱۰٫قنبری، محمد. شناخت نامه کلینی و کافی، ناشر: مؤسسه دارالحدیث و سازمان چاپ و نشر، قم، ۱۳۷۸. ۱۱٫مختاری اصفهانی، رضا. فقیه اصلاحگر، زندگی و زمانۀ آیت الله شیخ محمد خالصی زاده، نشر نی، تهران، چاپ اول: ۱۴۰۱. ۱۲٫مرادی، صحبت الله. شوریدگان؛ تذکره بزرگان و سخن سرایان تویسرکان، مقدمه: میرجلال الدین کزازی، انتشارات دارالفکر، قم، چاپ ا.ل: ۱۳۷۳٫ ۱۴٫المغربی، قاضی نعمان. دعائم الإسلام، ناشر: مؤسسه آل البیت علیهم السلام، قم، چاپ دوم: ۱۳۸۵. ۱۵٫ویکی شیعه، https://fa.wikishia.net ۲ نظر برای این مطلبیک نظر بگذارید |
عرض ادب و ارادت جناب استاد.
تلاش ارزنده و قلم توانای شما قابل احترام و بسی تقدیر است. بررسی نقش علمای بلاد و تحقیق و پژوهش در این مورد،
اهمیت رسالت روحانیت و چشمانداز اهداف حوزه های علمیه در جامعه اسلامی را نشان میدهد. توجه به علما و نقش آنها ، میتواند تاثیر بسزایی در این قحطی معنوی بر جامعه اسلامی داشته باشد.
سلام بر شما
از توجهی که دارید متشکرم. امیدوارم خوانده شود و کمی دیده گردد. تعلق ذهنی ام به موضوع، سبب شده تا در این سالها کم و بیش، مطالبی بنویسم که امکان گردآوری داشته باشد.
اگر پیشنهاد و ایده ای به نظرتان رسید، دریغ نکنید،