منبرهای اسفند ۱۴۰۰
_____________
روز میلاد امام المتقین و امیرالمؤمنین و سیدالوصیین، علی بن ابیطالب بر شما و همۀ شیعیانش مبارک و خجسته تر باد.
علیه صلوات الله و الملائکه و الابرار أجمعین
خجسته ترین بهانه برای تبریک میلاد
پدیدآورندۀ نهج البلاغه
فرازندۀ رسالت پیامبر
تنهاترین قاب زیبای تاریخ از عدالت انسانی
@menbar_ansari
_____________
هو الباقی
با تأسف، درگذشت همسر مکرمه حجت الاسلام استاد سید سعید حسینی را به ایشان و اخوی مکرم استاد سیدکاظم حسینی و همه وابستگان و آشنایان، به ویژه اساتید گرامی حجج اسلام آقایان حیدری، و همکاران و فعالان فرهنگی در مجموعه فرهنگی امام صادق(ع) میبد و مؤسسه فرهنگی تحقیقاتی اخوان دستمالچی یزد، تسلیت عرض نموده و برای آن بانوی مؤمنه، مغفرت و رضوان الهی و برای عموم بازماندگان ، صبر و اجر مسئلت داریم.
قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَ بِرَحْمَتِهِ فَبِذلِکَ فَلْیَفْرَحُوا، هُوَ خَیْرٌ مِمَّا یَجْمَعُون؛ بگو به فضل خدا و رحمت او، فقط به آن، شاد باشند، که آن بهتر است از آنچه جمع میکنند.
_____________
مجلس مسجد فاطمیه قم ۱۴۰۰/۱۲/۳
موضوع: ارزش صبر و صابران
چکیده سخنرانی حجت الاسلام شاه آبادی
با صلوات بر محمد و آل محمد و عرض ادب و ارادت خدمت جناب استاد انصاری و کسب اجازه از محضر ایشان .
به مناسب درگذشت بانوی مکرمه سیده زهرا مؤمنی ، همسر جناب حجت الاسلام سعید حسینی ،مجلس ترحیمی با سخنرانی حجت الاسلام شاهآبادی منعقد شد که طی آن به موضوع صبر و مقام صابران پرداختند. ایشان در مقدمۀ بیانات خود اینگونه بیان کردند: «در کتاب شهید ثانی(۹۱۱- ۹۶۶ه) تحت عنوان “تسلیه العباد” ، سه قسم صبر بیان شده است.
قسم اول صبر عوام: کسانی که در مصیبت ها و بلاها صبر میکنند و خودداری میکنند، به جهت اینکه در چشم مردم انسان بی تاب و کم صبری به نظر نیایند. صبر اینان برای مردم و ظاهر سازی است. چنین افرادی به فلسفه حیات وجودی انسان توجه ندارند. و شاید بتوان گفت حکمت خداوند را درک نکرده اند.
قسم دوم: صبر متقین و عُبّاد است. اینان کسانی هستند که به دنیا دل نبسته اند، زاهدانی هستند که به باطن زندگی توجه پیدا کرده اند. و دلیل صبرشان به علت وعده خداوند است و به بهشتی که پاداش صابران است، ایمان دارند.
قسم سوم: صبری است که مقامی بالاتر دارد. کسانی که در مصیبتها صبر میکنند نه برای مردم و نه برای پاداش و بهشت. آنان فقط از این جهت در مصیبتها و بلاها صبر میکنند ،چون با آنچه از جانب محبوب رقم خورده است ،ملتذ هستند و راضی به رضای خداوند. اعتقاد دارند ؛ اگر خداوند مرا دوست نداشت مبتلا نمیکرد. «أَلْبَلآءُ لِلْوِلاءِ؛ بلا، برای دوستی است ( اصول کافی، ج۲، ص۱۰۹، ۲۵۲ و ۲۵۳؛ وسائلالشیعه، ج۳، ص۲۵۲ و۲۶۳؛ ج۱۲، ص۱۷۵).
مصداق این صابران این آیه شریفه است” وَبَشِّرِ الصَّابِرِینَ. صابران را بشارت و مژده بده”( بقره/۱۵۵)
” الَّذِینَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِیبَهٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ. آنان که چون به حادثه سخت و ناگواری دچار شوند (صبوری پیش گرفته و) گویند: ما به فرمان خدا آمدهایم و به سوی او رجوع خواهیم کرد.”( بقره/۱۵۶).
این انسان ها واجد مقام قرب خداوند هستند. کسانی که از بلای الهی استقبال میکنند و آن را نشانه حب خداوند می دانند و خداوند بر آنان صلوات میفرستد و در ادامه خداوند میفرماید : اینان کسانی هستند که راه را پیدا کرده اند.
“أُولَٰئِکَ عَلَیْهِمْ صَلَوَاتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَرَحْمَهٌ وَأُولَٰئِکَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ.صلوات و رحمت پروردگارشان بر آنان باد، که هدایت یافتگانند.”(بقره/۱۵۷). و خداوند رحمت و صلوات خود را بر آنان میفرستد همان گونه که بر پیغمبر خاتم ،محمد مصطفی(ص) میفرستد.
در پایان منبر، جناب شاهآبادی، برگزاری چنین مجالسی را جهت تذکر در غفلت از یاد مرگ و دوری از دلبستگی به دنیا، و تلاش برای انجام عمل صالح و توشهاندوزی برای جهان آخرت و جاودان، بیان کردند که به فرموده امیرالمؤمنین(ع) ؛ ” آهِ ! مِن قِلَّهِ الزّادِ ، و طُولِ الطَّریقِ ، و بُعدِ السَّفَرِ ، و عَظیمِ المَورِدِ ! واى از کمبود توشه و درازى راه و دورى سفر و عظمت جایى که وارد مى شویم! “(نهج البلاغه / حکمت ۷۷).
به راستی دنیایی که پایان آن مرگ است، ارزش دل بستن ندارد و صبر بر مصائب و بلاها انسان را به قرب الهی نزدیک میکند، اگر بر آنچه پیش آمده صبر کند و راضی به رضای خداوند باشد.
_____________
🔷 سخنرانی
به مناسبت ایام شهادت جانگداز موسی بن جعفر علیهما السلام
🔷 یزد، خیابان شهید رجایی، کوچه شیرغلامی، کوچه شیرزابلی، جنب مسجد حاج سید جوادآقا (محله چارمنار) بقعۀ سید امیر جلال الدین (ع)
صبحها ساعت ۷:۱۵ تا ۸
از یکشنبه ۸ تا سه شنبه ۱۰ اسفند ۱۴۰۰
موضوع:
مبانی بعثت پیامبر(ص) در تعالیم امام موسی کاظم (ع)
◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼
لینک پخش زنده (لایو) و تصویری در اینستاگرام
منبرها، کلاس و نشست ها- حسین انصاری:
https://instagram.com/menbar_ansari?i
_____________
مجلس بقعه امیر سید جلال الدین ۱۴۰۰/۱۲/۸
موضوع: مبانی بعثت پیامبر (ص) در تعالیم امام موسی کاظم (ع)
(جلسه اول)
با صلوات بر محمد و آل محمد و عرض ادب و احترام خدمت حجتالاسلامانصاری.
به مناسبت شهادت امام موسی بن جعفر علیه السلام ،جناب استاد بحثی را پیرامون عظمت شخصیت حضرت کاظم (ع) (۱۲۸-۱۸۳ق)و همچنین مبانی معرفتی از بعثت پیامبر(ص) در آموزه های ایشان ،آغاز کردند . استاد انصاری اینگونه بیان فرمودند:” عظمت مقام حضرت در پیشگاه خدا در بخشی از ادامه کار حضرت در تاریخ بشری آشکار میشود. شاید بعضی آن روز نمیتوانستند در آن سادگی و بی پیرایگی حضرت ، عظمتی را ببینند که در ادامۀ تاریخ، جایگاه حضرتش چنان آفتابی و روشن بشود که جمعیت های میلیونی همه ساله برای زیارت مزار و مرقد ایشان ، به صحنه بیایند و با عشق و شور بکوشند. امام کاظم (ع) هفتمین اختر تابناک آسمان امامت و ولایت هستند که رسالت انبیایی دارند. این عبارات که در زیارت اهل بیت میبینید که وقتی ما را ادب زیارت آموختند، با رسالت آدم صفی الله، نوح نبی الله، ابراهیم خلیل الله، موسی کلیم الله، عیسی روح الله و رسالت خاتم الانبیا محمد مصطفی(ص) آغاز کردند و به ما یادآور شدند که این بزرگواران ادامه دهنده راه رسالت انبیاء هستند. البته نه از جنس ادامه ای که هر انسان مؤمنی میتواند داشته باشد به اینکه سخن پیامبران را بشنود و در مسیر پیامبران الهی کار کند ، بلکه با گزینش الهی، ائمه (ع) جزء شخصیتهایی هستند که خداوند انتخابشان کرده است. درست مانند انتخاب انبیاء.
باید به این مسئله توجه کرد که اصولا تفاوت شیعه و سنی در همین نکته هاست که سنی حقیقت نبوت، پیام گرفتن از خدا و گرفتن الهامات الهی را بعد از پیامبر خاتم ،قفل شده میداند ولی شیعه این باب را گشوده میداند و معتقد است که این باب رحمت خداوند بسته نیست و آنکه مأمور و واسطه این پیامها و الهامات خاص الهی است بعد از پیامبر(ص) جز ائمه معصوم ، کسی نیست.
در آغاز مبحث بعثت نیز باید این نکته را درباره بعثت پیامبر گفت که ایشان قبل از ۲۷ رجب هم پیامبر بودند. مساله ی تقدّم وجودی پیامبر اکرم (ص) بر جمیع ممکنات عقیده ای صرفاً شیعی نیست بلکه روایات این مساله در کتب سنیان نیز به فراوانی موجود می باشد. لذا این عقیده تا حدی مشترک بین شیعه و سنّی است. به یک نمونه از این روایات که بزرگان سنی در کتابهایشان نقل نموده اند اشاره می شود.
نبی اکرم (ص) فرمود: «کنت نبیا و آدم بین الماء و الطین : من نبی بودم آنگاه که آدم بین آب و خاک بود. » (مفاتیح الغیب، فخر رازى ، ج ۶، ص: ۵۲۵ ) .
توضیح مطلب اینکه مبعث، برانگیختگی پیامبر برای اعلام رسالت است و رسالت مرتبه بعد از نبوت است. نبوت یعنی کسی که از عالم بالا خبر دارد و به مقامی رسیده است که گوش او شنوای سروش الهی شده است. پیغمبر اکرم (ص) درعالم انوار از ابتدا پیغمبر خاتم بودند.
با این مقدمات به موضوع اصلی بحث می رسیم که در آموزه ها و سیره حضرت کاظم (ع) مبانی بعثت پیامبر موجود است و این مبانی، مسئله ای است که شاید در نگرش برخی از معاصران نادیده گرفته میشود. امروزه در جامعه شیعی گاهی تلاش میشود که ائمه معصومین را در حد یک انسان نیک رفتار و نیک اندیش پایین بیاورند در حالیکه اگر امتیاز ائمه را از پایین بشماری این ویژگی ها در کف و پایین ترین سطح امتیازات این بزرگواران است که حتی دشمنان اهل بیت نیز، این ویژگی ها و امتیازات را قبول دارند. به طور مثال حتی معاویه به این فضائل سطح پایین حضرت علی(ع) اعتراف داشت یا هارون الرشید ملعون به این سطح از فضائل امام موسی کاظم(ع) اعتراف میکند. اما آنچه که قبول ندارند ،منسوب به عالم غیب بودن، سخن الهی داشتن و صاحب مقام وحیانی بودن ایشان است. یعنی نمیپذیرند که مسجود ملائکه و همنشین جبرئیل هستند و دستشان در عالم تکوین باز است و به اذن الهی در عالم هستی، قدرتی بی انتها به ایشان عنایت شده است.
در ادامه جناب استاد انصاری بیان فرمودند :”مبانی بعثت پیامبر در آموزه ها و تعالیم امام کاظم(ع) را به این دلیل مطرح میکنم که فضائل بالاتری از ائمه را متوجه شوید. فضائلی که جز برگزیدگان الهی کسی به آنها و آن مقامات نمیرسد، حتی اگر از سلسله پیامبران باشد. به همین جهت مقام ائمه(ع) از انبیاء بالاتر شمرده شده است. این جایگاه ائمه است.
برای تاکید بر بحث بالا، این جمله را بیان کنم که در سخنرانی های اخیر شریک ما در برخی دروس، آیت الله سید سند بحرانی، ایشان تعبیری در مورد کظم غیظ داشت به این بیان که می فرمود، تعجب میکنم چرا همیشه این کظم غیظ را در فضای اخلاق «فردی» تعریف میکنند؟ چرا؟ در حالیکه کظم غیظ امام وجوه غیر فردی فراوان دارد.
این فضیلت که آدمی خشم خود را فرو بخورد از خیلی انسان ها ساخته است. اما خشم فرو خوردن بزرگ، آنجاست که انسان درد بزرگ بشری را ببیند اما برای رسیدن به فرصت بهتر و موقعیت برتر ، در برابر سختی ها و فشارها با تمام وجود خویشتنداری کند بلکه دردها را درمان و امور را به سامان برساند اما عنان و اختیار خود را در اصلاح امور جامعه و تربیت انسانها از دست ندهد”.
تاریخ خوانده ها مثل عامه شیعیان میدانند که در عصر هارون عباسی در یک شب بیش از صد نفر از پیران از سادات علوی و حافظان قرآن به دستور او سر بریده و در سیاهچال ها دفن شدند. یا اینکه جنبش علویان که به دفاع از حق در برابر دولت عباسی قیام کردند و شهدای فخ که صدها سر سادات بنی الزهرا بر سر نیزه رفت و… وجود امام کاظم(ع) باید کوه استقامت باشد که این رعد و برق ها را به خود ببیند ولی تکان نخورد و کاری که به امر خداوند باید انجام بدهد، به انجام برساند.
در اینگونه فشارها و محدودیتهاست که آثار و آموزههای تشیع، انتشاری مناسب پیدا میکند. از جمله بخش مهمی از اندیشه آن حضرت که به عنوان وصیت امام کاظم (ع) به هشام بن حکم شناخته میشود.
هشام بن حکم کوفی (۱۳۳-۱۷۹ق) عالم متکلم، پیش از ایشان، شاگرد امام باقر(ع) بود و از نخستین کسانی بود که در حوزه فلسفه و کلام اسلامی جزء چهرههای شاخص بود. کسی که مبانی فلسفه گذشته را نه فقط، می فهمید بلکه حلاجی و حتی ردّ میکرد. او در ردّ آرای ارسطو رساله دارد و از جایگاه والایی در محضر امام صادق علیه السلام برخوردار است. در وصایای امام کاظم(ع) که خطاب به هشام گفته میشود و در آغاز بندهای آن، دهها بار، عبارت «یا هشام» تکرار میشود چنین آمده «یا هِشامُ ، ما بَعَثَ اللّه ُ أنبیاءَهُ و رُسُلَهُ إلى عِبادِهِ إلاّ لِیَعقِلوا عَنِ اللّه ِ ، فأحسَنُهُمُ استِجابَهً أحسَنُهُم مَعرِفَهً لله، و أعلَمُهُم بأمرِ اللّه ِ أحسَنُهُم عَقلاً ، و أکمَلُهُم عَقلاً أرفَعُهُم دَرَجَهً فی الدُّنیا و الآخِرَهِ…؛
امام کاظم علیه السلام : اى هشام! خداوند پیامبران و رسولان خود را به سوى بندگانش نفرستاد، مگر براى اینکه آنان از خدا فرا بگیرند. بنا بر این، هر که این دعوت را بهتر پذیرا باشد معرفتش به خدا بهتر ، و هر که خردمندتر است، به امر خدا داناتر باشد و هر که خردش کاملتر باشد، مقامش در دنیا و آخرت بالاتر است.» (حرّانی، تحف العقول، ۳۸۶) هم چنانکه پیداست در این بند، سخن از یکی از اهداف مهم در بعثت انبیاء الهی است. ایشان میفرمایند ؛ انبیاء آمده اند تا بشر از خدا بفهمد و از او آگاهی و علم بیابد. به بیان خیلی کوتاه اینکه در کلاس درس خدا قرار بگیرد. بعثت یعنی بازگشایی کلاس خداوند برای تعلیم بشر. بعثت پیامبر درجاهلیت بشر اتفاق افتاد نه فقط جاهلیت عرب. وقتی امام کاظم (ع) درست شناخته گشت و فهمیده شد که خدا پیامبران را نفرستاد مگر برای اینکه مردم از خدا بفهمند و از تعلیم او درک کنند. یعنی درسآموز کلاس هدایت الهی بشوند، همان کلاسی که امام کاظم(ع) نمایندگی اش را بر عهده دارد.
_____________
مجلس بقعه امیر سید جلال الدین ۱۴۰۰/۱۲/۹
موضوع: مبانی بعثت پیامبر(ص) در تعالیم امام موسی کاظم(ع)
(جلسه دوم)
با صلوات بر محمد و آل محمد و درود بر حجتالاسلامانصاری .
در جلسه قبل به یکی از مبانی بعثت در آموزه های امام کاظم(ع) که به یکی از بهترین شاگردان خود جناب هشام بن حکم فرموده بودند، اشاره شد و در بخش اول آن کلام آمده بود: «یا هِشامُ ، ما بَعَثَ اللّه ُ أنبِیاءَهُ ورُسُلَهُ إلى عِبادِهِ إلاّ لِیَعقِلوا عَنِ اللّه ، ای هشام، خداوند پیامبران و رسولان خود را به سوی بندگانش نفرستاد، مگر برای اینکه از خدا فرا بگیرند.» در اینجا باید گفت میان رسول و پیامبر تفاوتی وجود دارد و آن اینکه پیامبر کسی است که از غیب خبر دارد (انباء عن الله) ولی رسول، علاوه بر اینکه پیامبر و نبی است، از طرف خدا هم مامور به ابلاغ دریافت های وحی است و «رسالت» به آن دارد.
به طور مثال، خضر نبی پیامبر است اما ابلاغ رسالت ندارد. یا اینکه بعضی از پیامبران به صورت خاص رسالت دارند. رسالت داشتن یک پیامبر از جانب خدا، یعنی ما تو را مبعوث کردهایم برای ابلاغی که اعلام شده تا پیام خداوند را به مردم برسانی.
در این بخش از حدیث امام کاظم(ع)، دو نکته قابل تأمل است: کلمه «عقل» و «عن الله». در مورد واژه «عن» باید گفت در عربی کلمات «عَن و مِن» هر دو به معنای «از» میباشند اما با این تفاوت که در کاربرد اهل بلاغت، کلمه «مِن» برای «از» ی به کار میرود که جنبه حسی دارد و قابل دیدن است. مانند این آیه از قرآن: “سُبْحَانَ الَّذِی أَسْرَىٰ بِعَبْدِهِ لَیْلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى. منزه است آن خدایى که بنده خود را شبى از مسجدالحرام به مسجدالاقصى که گرداگردش را برکت دادهایم سیر داد” (اسراء/۱) در این آیه کلمه «مِن» به معنای «از» حسی آمده است. اما در ادبیات عرب برای «از» غیر حسی که مربوط، به عالم معنا میشود، کلمه «عن» به کار میرود. پس در این حدیث شریف، بیان «عن الله» یعنی درک و دریافت آن آگاهی ها و معانی از خداوند که بشر بدون وجود انبیاء و رسولان قادر به درک آنها نیست و تنها با واسطۀ وجود انبیاء است که بشر به درک درستی از آن گاهی های الهی میرسد.
کلمه مهم دوم واژۀ «عقل» است که به صورت فعل «لیَعقلوا» به کار رفته است. به معنی «برای اینکه درک کنند و بگیرند و بفهمند از خدا». پس در اینجا کلمه «عن» به معنای «از» حسی نیست، و معنوی است. یعنی آنچه میفهمند از جنس آگاهی ها است؛ «لیعقلوا عن الله» است.
نتیجه چنین می شود که امام کاظم(ع) به هشام میفرمایند: بعثت خاتم الانبیاء مانند بعثت دیگر انبیاء، علتی نداشت جز اینکه بندگان خدا، آنچه را در می یابند از خدا دریابند و از خدا درک کنند و آگاهی بگیرند. این از اهداف اصلی بعثت است که متاسفانه در جامعه دینی بشری(مسیحی، یهودی، مسلمان و دیگر ادیان) و حتی در خواص جامعه شیعی ، هنوز این هدف انبیاء گم و فراموش شده است. جامعه دیندارانی که به پیامبران ایمان آوردهاند و شهادت به رسالت پیامبرانشان میدهند، هنوز هم گویا به درستی در نیافتهاند که رسالت پیامبران این بود که انسانها برای هدایت و سعادت خود باید درک و فهمی درست، از جانب خدا پیدا کنند. حتی در جوامع شیعه نیز امر بدین گونه نیست و بسیاری از خواص نیز، به درک صحیح رسالت انبیاء نرسیده اند.
سپس حضرت میفرمایند :”فأحسَنُهُمُ استِجابَهً أحسَنُهُم مَعرِفَه ً لله؛ هر که این دعوت را بهتر پذیرا باشد، معرفتش به خدا بهتر باشد.” واقعیت همین است که هر کس به این دعوت پیامبران پاسخ بهتر داده است ،صاحب معرفت کاملتری نسبت به خداوند است. آن مؤمنی که «لیَعقلوا عَنِ الله» کرده است و از خدا آگاهی هایش را گرفته است این انسان به درجه ای میرسد که صاحب بهترین معرفتها نسبت به خداوند است و آگاهیهای های اجتماعی بهتر، توحید و خداشناسی درست تر، درک اخلاقی قویتر، و نسبت به جهان و طبیعت، آگاهی استوارتری دارد. چنین فردی، خدا را بهتر میشناسد.
رشتۀ نبوتی که خدا با صدهزار انسان برجسته، بین زمین و آسمان برقرار کرد ،به این دلیل بود که رشتۀ آگاهی های انسان را به خدا وصل کند. در حالیکه امروزه متاسفانه تمدن بشری از جمله، دنیای غرب، ریشه ارتباط انسان زمینی را با پیامبران هدایت، قطع کرده است و هزاران نشانه و دلیل برای اهل ایمان وجود دارد که فرهنگ خداگریز غرب و شرق، اتصالات انسان به معنویت را از بین برده است و میبرد. اگر ترازوی وجدان و انصاف و عقل به میان بیاید خواهیم دید که غرب به ظاهر متمدنِ امروز، اصل و ریشهاش به تعبیر قرآن، در زمین استکبار است و اساساً استکبار بهترین زمینه برای ویران کردن تمدن معنوی است. استکبار ورزی برای ضدیت با عبودیت خداوند است و فرهنگی که برای منها کردن عبودیت خداوند از زندگی، پایه هایش ،گذاشته شود و بلکه بالاتر، برای ستیز با خدا ساخته شده باشد ، فرهنگ ضد انبیائی است.
بنیان معرفت انسان را خداوند به وسیله انبیاء، به خودش اتصال می دهد در حالیکه اینها در صدد بریدن این ارتباط هستند . چنین فرهنگی، بطن جهنم است و عین بریدن از خداست. در حالیکه آداب دینی به ما آموخته است تا همواره بکوشیم و بگوییم: «اللَّهُمَّ لَا تَکِلْنِی إِلَى نَفْسِی طَرْفَهَ عَیْنٍ أَبَداً؛ خداوندا، هیچگاه مرا به اندازهى یک چشم برهم زدن به خودم وامگذار.»
چندصد سال است که تاریخ بعضی جوامع بشری به خودشان واگذار شده و حاصل آن چنین لجنزاری است که میبینیم. از اقتصاد به شدت طبقاتی گرفته تا برسد به دست اندازی به قدرت و سیاست و وضعیت نابسامان اخلاقی، برهنگی، شهوت و حیوانیت. بیش از همه، فرهنگ نامبارک غرب در پی ویران کردن ارتباط انسان با خداست و با گسترش فرهنگ ضد دینی سعی در متلاشی کردن پایه های اعتقادی انسانها دارد. آنچه امروز در رویارویی قدرتهای سیاسی شرق و غرب و بی عملی سازمانهای حقوق بشری و…می گذرد حاصل آبروی رفته بشریتی است که از خدا جدا شده است و گرفتار یک جریان ضد انبیایی است.
پس اگر انسانی، درد دین دارد باید به این مسائل بنگرد و توجه داشته باشد که چگونه حضرت کاظم(ع) می فرمایند: خدا انبیاء را نفرستاد مگر اینکه انسانها خدا را بشناسند ولی جوامع دین ستیز امروز دقیقا در نقطه مقابل این سخن امام کاظم(ع) جا گرفتهاند و نشان میدهد که بشر به سوی یک جریان ضد انبیایی و ویرانگر پیش میرود.
_____________
مجلس بقعه امیر سید جلال الدین۱۴۰۰/۱۲/۱۰
موضوع: مبانی بعثت پیامبر(ص) در تعالیم امام موسی کاظم(ع)
( جلسه آخر)
با صلوات بر محمد و آل محمد و آرزوی توفیق روز افزون برای حجتالاسلامانصاری.
در موضوع مبانی بعثت پیامبر در آموزه های امام کاظم(ع) بود، به بحث پیرامون بندی از حدیث هشام، در ارتباط با درک و آگاهی از جانب خداوند پرداخته شد. سپس، جناب استاد انصاری بیان کردند که امام کاظم (ع) در حدیث خود به هشام میفرمایند که خدواند پیامبران را فرستاد تا (لیَعقلوا عّنِ الله) انسان ها آگاهی خود را از خدا بگیرند نه از فکر خودشان یا از انسانهایی که از آگاهیهای یقینی بی بهرهاند. و سپس بیان کردند که حضرت کاظم(ع) فرمودند : «فاحسّنهُم استِجابهً احسّنهُم مّعرفًهً لله؛ بهترین هایی که در اجابت این دعوت خداوند عمل کرده اند ، آن اشخاصی هستند که خداشناسی آنها عالیتر است و معرفت کاملتری نسبت به خداوند دارند.» و در ادامه حضرت میفرمایند: «و أعلّمهُم بأمرٍالله، أحسّنهُم عّقلاً؛ و کسی که امر خدا را بیشتر درک کرده باشد عالی ترین درجات را در پیشگاه خداوند دارد.» برای نمونه، هشام بن حکم، شخصیتی که مخاطب کلام حضرت کاظم(ع) بود، نمونه عالی انسانی است که زانوی ادب در برابر اهل بیت(ع) بر زمین گذاشته و از خدا آموخته و لذا در توحید و خداشناسی به عالیترین درجات رسیده است. به دلیل فرمایش حضرت، انسانی که از خدا درک و دریافت میکند بالاترین معرفتها را دارد و نسبت به امر الهی هم اعقل است و مقامش بالاتر است. همچنانکه امام میفرمایند هر که امر خدا را بیشتر گرفته باشد، بهترین معرفتها را دارد.
از سوی دیگر هم، به طور نمونه همواره کسانی بودهاند که در خدمت به جامعه بشری و اهداف انسان دوستانه گامهای بلندی برداشتهاند اما هرگز به درک درست خداوند و قله های معرفت الهی نرسیدهاند. به طورمثال مادر ترزا که راهبه ای مسیحی و شناخته شده در حوزه خدمات انسانی است و در طول عمر خود جان دهها هزار انسان را نجات داده است اما به شناخت و معرفت و همان رمز «لیَعقلوا عن الله» نرسیده است زیرا در نامه هایی به پاپ در واتیکان ، اظهار شک و تردید در اصل وجود خدا میکند و میخواهد پاپ به او جواب بدهد تا شک او برطرف شود و این نشان میدهد با وجود خدمات عالی انسانی به آگاهیهای لازم در شناخت خداوند و حقایق عالی هستی شناسی، دست نیافته است.
پس باید بار دیگری با خود بیندیشیم که خدا پیغمبران را برای چه فرستاده است؟ یا اینکه پیامبر اکرم ۲۳ سال آن همه رنجها و مشقت ها را برای چه تحمل کردند؟ ۲۵۰ سال ائمه اطهار خون دلها خوردند و به شهادت رسیدند برای چه؟؟؟ برای اینکه به بشر گم کرده راه ، راه خداشناسی و شیوۀ خداپرستی را نشان دهند. تا انسان به درک و آگاهی و معرفت الهی برسد و با شناخت درست پیام انبیاء به سعادت ابدی دست یابد.
با تأمل و دقت در متن کلام امام کاظم(ع) میتوان دریافت که بعثت پیامبر یعنی چه؛ یعنی گرفتن اندیشهها و معارف اصلی از خدا و رسیدن به این اندازه از آگاهی ها و معرفت ها. اساساً امام کاظم (ع) برای بیان همین معانی و در حقیقت احیای دوباره بعثت پیامبر (ص) کشید، آنچه کشید. بعثت پیامبر هدفی عظیم داشت و درک این هدف بزرگ میسر نمیشود جز با شناخت صحیح و درک درست رسالت و نبوت .
باید از خدا خواست تا ما را در آبشخور زلال بعثت پیامبر قرار بدهد و قدردان بعثت رسول الله قرار بدهد . که مسیر سعادت میسر نمیشود جز با شناخت و کسب آگاهی و معرفت بیشتر.
جناب استاد انصاری در پایان مجلس ابراز داشتند که در ادامه این مباحث بعد از بیان بعثت، در سه موضوع باقیمانده با عناوین عقلانیت منزه؛ رحمانیت خداوند؛ و همچنین عدالت ، در کلام حضرت کاظم(ع) ، در جلسات آینده سخن خواهند گفت و درباره این موارد به شرح و توضیح میپردازند. ان شاءالله
_____________
🔷 سخنرانی
مصادف با ایام شهادت موسی بن جعفر علیهما السلام
با یادکرد درگذشت شادروان حاج محمد سِرّپوش
🔷 یزد، صفاییه، بلوار شهید قندی، دفتر مرکزی مؤسسه جوادالائمه
ساعت ۱۲:۴۵ تا ۱:۳۰
دو شنبه ۹ اسفند ۱۴۰۰
موضوع:
مروری بر موضوعات و مواضع غیر سیاسی امام موسی کاظم (ع)
◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼
لینک پخش زنده (لایو) و تصویری در اینستاگرام
منبرها، کلاس و نشست ها- حسین انصاری:
https://instagram.com/menbar_ansari?i
_____________
مروری بر موضوعات و مواضع غیر سیاسی امام کاظم (ع)
دفتر مؤسسه جوادالائمه (ع) ۹ اسفند ۱۴۰۰
فهرست زیر شامل مواردی از موضوعات و مواضع غیر سیاسی امام کاظم علیه السلام در دوران امامت است که در این روزگار به دلیل شدت نگرشهای سیاسی به زندگی پیشوایان معصوم علیهمالسلام شاید نادیده گرفته بشود. همچنانکه در دوره هایی از تاریخ گذشته این سرزمین، نگرش های سیاسی آن حضرات، به شدت نادیده گرفته می شده است. این فهرست کوتاه برگرفته از کتاب منتشر نشده «پیشوایان مذهب در عینیت جامعه» است که حاصل بررسی بیش از دو هزار کتاب و سیصد مقاله در موضوع خود می باشد.
۱. بطلان قول به حرکت باری تعالی
۲. نفی جسمیت حق تعالی
۳. توضیح و تبیینی در زمینه اراده تکوینی و تشریعی
۴. موضعگیری در بارۀ مسأله خلق قرآن
۵. تبیین مسأله گناه
۶. برخورد با زنادقه و انحرافات فکری
۷. مقابله با تفکر اسماعیلیه
۸. تاکید بر مسأله / گفتمان های اساسی تشیع مانند غدیر، عاشورا، عدالت
۹. تربیت شاگردان، به ویژه در دانش تفسیر، فقه و کلام
۱۰. مؤثر در تدوین کتاب و رساله در زمینه علوم اسلامی شیعی مانند قرآن، رواه
تبیین عقلانی دین
۱۱. غنا و تقویت ادبیات و نثر عربی
۱۲. احیا/تبیین جایگاه عقل در سپهر اندیشه دینی
_____________
💠 چهاردهمین جلسه پژوهشهای دینی یک
دوشنبه ۹ اسفند ۱۴۰۰
ساعت ۱۶:۱۵ تا ۱۷:۳۰
💠 گروه پژوهشهای دینی ۱ مجموعه فرهنگی امام صادق علیه السلام میبد،
دستور جلسه؛
۱- پیگیری طرح پیشین
۲- گزارش کار
۳- بررسی مقالات
🍀🍀🍀
میبد، مجموعه فرهنگی امام صادق(ع)، اتاق پژوهش
🔶 یادآوری؛ جلسه عمومی نیست.
🌐www.sheshom.net
_____________
🔷 سخنرانی
بزرگداشت عید سعید مبعث
🔷 یزد، صفاییه، میدان مادر، مسجد و حسینیه امام (امام مجتبی «ع»)
ساعت ۱۸:۴۵ تا ۱۹:۳۰
دو شنبه ۹ اسفند ۱۴۰۰
موضوع:
بعثت پیامبر(ص) میان تصورات، واقعیات و حقایق
◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼
_____________
مجلس مسجد امام حسن مجتبی(ع) یزد ۱۴۰۰/۱۲/۹
موضوع: بعثت پیامبر(ص) میان تصورات، واقعیات و حقایق.
با صلوات بر محمد و آل محمد و عرض ادب و احترام خدمت جناب حجتالاسلام انصاری.
استاد در مبحث بعثت پیامبر موضوعی در نظر داشتند و طرحوارهای از آن را بیان کردند و به بررسی بعثت پیامبر در میانۀ تصورات، واقعیات و حقایق پرداختند.
ایشان مقصود از «تصورات» را در اینجا معادل کلمۀ عربی «متخیل» خواندند، یعنی نوعی پندار خودساخته درباره یک امر. به معنای دیگر، وقتی شما در بارۀ چیزی، یک پنداری برای خودتان دارید که حتی ممکن است واقعیت نداشته باشد و حاصل تخیلات شما باشد.
منظور از «واقعیات» نیز، صورت پدیدار یک امر است. همان صورت آشکاری از اشیاء و پدیده ها که به چشم و گوش می آید و دیده و شنیده میشود و چون حسی است، با حواس پنجگانه قابل درک است.
و اما «حقایق» در اینجا به مفهوم حاقّ، عمق و ژرفای واقعیات است که غیر حسی، ملکوتی و باطنی است.
در مرحلۀ اول، بیان «بعثت پیامبر(ص) در تصورات» ، در پاسخ به این پرسش نهفته است که تصور مردم نسبت به بعثت چیست؟ به عبارت دیگر، اینکه دینداران معمولا بعثت را با چه تصویری در ذهن خود می پندارند و در چه قاب و قالبی آن را در می یابند؟ می دانیم که درک ها و دریافت هایی در بارۀ موضوع بعثت، از طریق کتابها و گزارشات دینی در اذهان مردم وجود دارد که مستقیماً برگرفته از قرآن و مستند به آن نیست. زیرا قرآن کریم با آنکه اصل بعثت را در برخی آیات، بیان می کند اما همچون مسأله و پدیدۀ وحی، پیرامون چگونگی بعثت و کیفیت وقوع آن، بیانی تفصیلی و مشروح ندارد. امر بعثت یا برانگیختگی پیامبر در کلام خداوند در قرآن معمولاً متوجه نتایج بعثت و زمینه های وقوع آن می باشد. برای نمونه در یکی از آیات درباره بعثت میفرماید: «لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ إِذْ بَعَثَ فِیهِمْ رَسُولًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ؛ خدا بر اهل ایمان منّت گذاشت که رسولی از خودشان در میان آنان برانگیخت».(آل عمران، ۱۶۴) در اینجا به خاستگاه بعثت پرداخته شده ولی از کمیّت و کیفیت آن سخنی به میان نیامده است.
کَانَ النَّاسُ أُمَّهً وَاحِدَهً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِیِّینَ مُبَشِّرِینَ وَمُنْذِرِینَ وَأَنْزَلَ مَعَهُمُ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ لِیَحْکُمَ بَیْنَ النَّاسِ فِیمَا اخْتَلَفُوا فِیهِ…؛ مردم، امّت واحده بودند؛ پس خداوند انبیاء را برانگیخت؛ بشارت دهندگان و انذار کنندگان، و با آنان، به درستی، کتاب فرو فرستاد تا میان مردم، داوری کند، در آنچه که اختلاف در آن داشتند…» (بقره، ۲۱۳)
استاد انصاری یادآوری کردند کلمۀ نبیّ که در بعثت مورد توجه قرار گرفته است در معادل فارسی، معمولاً به معنای پیامبر و پیغمبر ترجمه می شود در حالیکه به حسب ریشه و اشتقاق، معنای نادیده شدۀ دیگری نیز دارد که از ریشه ناقص واوی «نبوه» به معنای ارتفاع مکان یا بلند مرتبگی است. به گونه ای که در آیه: “یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِنَّا أَرْسَلْنَاکَ شَاهِدًا وَمُبَشِّرًا وَنَذِیرًا؛ ای پیامبر! به راستی ما تو را شاهد [بر امت] و مژده رسان و بیم دهنده فرستادیم”(۴۵/احزاب) بنابر این میتوان نبی را بلند مرتبه نیز ترجمه کرد، بدین سان که «ای بلند مرتبه! ما تو را شاهد و مژده رسان برانگیخته ایم…». «بیشتر متکلّمان امامیه همچون سید مرتضی (۴۳۶ه)، ابوالصلاح حلبی (۴۴۶ه)، کراجکی (۴۴۹ه)، شیخ طوسی (۴۶۰ه)، و مقداد سیوری(۸۲۶ه) به معنای اول و دوم اشاره نموده اند و حُمّصی رازی(متوفای اوایل قرن هفتم در همدان) مخالف استعمال واژه نبی با همزه برای پیامبران است. (http://www.kalamislami.ir/article_61683.html). واژه های قرآن و متون وحیانی و واژه هایی که در کلام معصوم به کار میرود غیر از کلمات انسان عادی است. در انتخاب واژه و کاربرد آن، یک ارادهای در پشت زمینۀ کاربرد آن، موجود است که به همه لوازم معنا توجه دارد و قرآن ، تماماً به همین گونه است. لذا حضرت علی (ع) میفرمایند: «قرآن ظاهرش زیبا و باطنش ژرف است.»
اکنون به موضوع اصلی باز می گردیم که در مورد کیفیت بعثت، در قرآن کریم به صورت مستقیم آیه ای نیامده ولی در متون اسلامی مطالبی گزارش شده است که به تحقیق نیاز دارد تا بعثت ، در تصور و واقعیت به درستی شناخته گردد.
تصورات که به تعبیر عربی می شود همان متخیل، یعنی اموری که خیال میشود و پنداشته میگردد. در جامعه دینی ممکن است تصوراتی وجود داشته باشد که هیچ ارتباطی با واقعیت ندارد. به طور نمونه گزارشهایی در مورد نحوه و شکل بعثت پیامبر وجود دارد که به گزارش های قصاصین (داستانسرایان؛ افرادی که در مساجد می ایستادند و داستانهایی که تِم اسلامی داشت با شاخ و برگ و آب و تاب ذکر میکردند و در بارۀ آن داستان سرایی میکردند) در تاریخ اسلام، شباهت دارد.
در این روایات درباره حضور پیامبر در غار حرا و گفتگوهای پیامبر با جبرئیل و اتفاقات بعد از آن به هنگام بعثت، داستانهایی بازگو شده است که جمعی از بزرگان و مشایخ ما در تفسیر قرآن و علم حدیث، این گزارش ها را نادرست می دانند و آنها را در حد قصه گویی میدانند. زیرا این روایات اگر چه مشهور شده اما درست نیست. داستان کلی آنها این است که پیامبر در غار حرا بود و جبرئیل بر وی ظاهر شد و به وی گفت که بخوان. پیامبر می گوید من خواندن بلد نیستم. جرئیل که هنوز با آنکه خود را معرفی کرده، برای پیامبر ناآشناست، او را در آغوش میگیرد و می فشارد و تا سه بار این عمل تکرار می شود تا بالاخره پیامبر قادر به خواندن می شود. سپس پیامبر، با اضطراب و لرزۀ اندام از کوه پایین می آید به گونه ای که نزدیک بوده خود را از کوه به پایین پرتاب کند. وقتی در خانه قرار میگیرد به خدیجه تنها همسرش می گوید که مرا بپوشانید مرا بپوشانید در حالیکه به شدت میلرزیده است. و بالاخره «در این نقلها آمده که حضرت خدیجه (س) بهتنهایی یا با پیغمبر خدا (ص) نزد پسر عمویش، ورقهبننوفل که نصرانی بود میرود و از او راهنمایی میخواهد! وقتی ورقهبننوفل صحبتها را میشنود، رهنمودی میدهد. او میگوید: «اگر بار دیگر آن موجود بر پیامبر نازل شد، چنانچه فلان خصوصیات را داشته باشد بدانید که شیطان است و از او دوری کنید، وگرنه جبرئیل است و آن حضرت به رسالت مبعوث شده و همچون ابراهیم و موسی و عیسی، پیامبر خدا است».
اینجاست که برای اهل فهم سوال پیش می آید، آیا پیامبر در روئیت و معاینه نسبت به جبرئیل دچار تردید است؟ آیا پیامبر در هنگام گرفتن وحی دچار لرزش بدن میشود؟ آیا کلام پیامبر که گفت من نمیتوانم بخوانم با کلمه نبی و معنای آن همخوانی دارد؟ آیا در قرآن کریم نص مشخصی وجود دارد که پیامبر قادر به خواندن و نوشتن نبودند؟! در حالیکه قرآن فقط درباره پیامبر میگوید : تو هیچ کتابی نمیخواندی و هیچ خطی ننوشتی تا مبطلان شک و تردید نکنند و کسی تو را در حال خواندن و نوشتن ندید تا با این کتاب آمدی(قرآن )، این کتاب که بشریت متحیر در عظمت آن است. «علامه سید عبدالحسین شرفالدین (ره) به این نقل از بعثت پیامبر (ص) اشکال کرده که چگونه پیامبر خدا (ص) که سرآمد خلقت و عقل کل است، نمیداند که به رسالت مبعوث شده و یک مسیحی او را راهنمایی میکند؟! علی دوانی (ره) با ایده گرفتن از علامه شرفالدین بر روی این موضوع کار کرد و در کتاب «شعاع وحی بر فراز کوه حراء» و نیز در «تاریخ اسلام از آغاز تا هجرت» با بیان دلایلی، این نقل را بهکلی باطل دانست. بعد از ایشان، علامه سید جعفر مرتضی (ره) در کتاب «الصحیح من سیره النبی الاعظم (ص)» با ارائۀ دلایلی، این نقلها را رد میکند.» (https://imanoor.com › blog › بعثت…بعثت پیامبر اکرم (ص) | دکتر رجبی دوانی | ایمانور – موسسه نورالمجتبی)
بنابر این سوال اساسی این است که، بین متخیل و واقعیت و حقیقت، چگونگی بعثت کدامیک است؟ و تصور جامعه اسلامی از بعثت چگونه و چیست؟ البته تصورات و متخیل ها درباره بعثت پیامبر(ص) تنها مربوط به گذشته تاریخ اسلامی نیست و امروزه نیز توسط افرادی حتی از طبقه روشنفکران مسلمان، بازتولید می شود. مانند تصویر متخیل دیگری که در سالهای اخیر ارائه شده است و آن، تصور بعثت و وحی، در مفهومی از خواب و رؤیای پیامبرانه است که البته با توجه به آنچه گفته شد دانسته می شود که این طرز تفکر و این نگاه به بعثت نیز، تصور و تخیلی بیش نیست و به مرحله دوم یعنی واقعیت بعثت ، که بحث بعدی است، ارتباط ندارد.
در مرحلۀ دوم، واقعیت بعثت قرار دارد و مقصود از آن، پدیداری اشیاء است. آشکارا می توان دریافت واقعیت امر این است که پیغمبری که مبعوث به رسالت شده است پیشتر به صورت انسانی عادی در میان قوم و قبیلۀ خود، رفت و آمد میکرد و سخنانی بر زبان میآورد که حکیمانه ،منطقی و متین بودند ولی ویژگیهای برجستۀ سخنان بیست و سه سالۀ اخیرش را به هیچ وجه نداشت. سالها پیامبر بین مردم بود اما به اندازه چند آیه، جملات یا گفتاری نیاورده یا نگفته بود و حتی اندک سخنی، مشابه این کلمات قرآنی هم نداشت و هیچ سخنی با این درجه فصاحت و بلاغت حتی بعد از بعثت از ایشان سراغ گرفته نشده است که در ضمن گفتگوهای روزمره یا خطابه های دینی خودش آن را بر زبان رانده باشد جز زمانی که یک هیبت و عظمتی وجود پیامبر را در بر میگرفت و محیط پیرامون و حتی اصحاب را تحت تاثیر قرار میداد و برای همگان، یک شکفتگی و تحولی در چهره پیامبر پدیدار میشد و بعد از لحظاتی پیامبر میفرمودند فرشته وحی آیاتی را آورد و سپس شروع به خواندن آن آیات میکردند. در اینجا، برای اینکه تصور واقعی از این صحنه ها، در ذهن خواننده زنده شود به طور نمونه به چند مورد اشاره میشود:
۱- زنی خدمت رسول خدا رسید و از همسرش گله کرد و حضرت با او گفتگو کرد و او را به مصالحه و ملاطفت امر فرمودند. اما زن برآشفته بود و شکوه میکرد. در همان حین، حالت وحی به پیامبر دست داد و آیات نخست سورۀ مجادله بر پیامبر نازل شد: “بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرحیم.قَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّتِی تُجَادِلُکَ فِی زَوْجِهَا وَتَشْتَکِی إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ یَسْمَعُ تَحَاوُرَکُمَا إِنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ بَصِیرٌ؛ بنام خداوند بخشندۀ مهربان، خدا گفتار آنکه در باره شوهرش با تو گفتگو و به خدا شکایت میکرد را شنید و خدا گفتگوى شما را مى شنود زیرا خدا شنواى بیناست”(۱/مجادله). این صحنه ، نمایی از واقعیت وحی و حاصل بعثت است. در لحظه هایی کوتاه، دگرگونی حالی رخ می دهد که آثار آن برای اطرافیان قابل مشاهده است و آنگاه سخنانی، توسط پیامبر به دقت بازگو می گردد که بر خلاف انتظار، مانند همین مورد، در آن به تغییر موضع یا برخورد پیامبر، توصیه و تکلیف می کند و زن را در شکواییهاش، بر حق می داند.
۲-در رخداد غدیر خم، پس از معرفی حضرت علی(ع) به عنوان جانشین پیامبر ، شخصی به نام حارث فهری جلو آمد و گفت: ای رسول خدا ، این امامت که اعلام کردی از جانب خودت بود یا از جانب خدا؟ پیامبر فرمود من از خودم چیزی نگفته ام و این امامت از جانب خداست. حارث فهری با خشم گفت، اگر از جانب خداست، درخواست می کنم تا عذابی بر من نازل شود. حارث مهار شتر در دست داشت و راه خود را پیش گرفت. در همان لحظات، حالت وحی بر پیامبر غالب گردید و سوره معارج بر پیامبر نازل شد و طولی نکشید حارث فهری با اصابت چیزی از آسمان که بر فرق تا قدم او گذشت، نقش بر زمین افتاد و مُرد. آیات این است: “بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ سَأَلَ سَائِلٌ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ؛ بنام خدای مهربان بخشنده، درخواست کننده ای عذابی را که واقع شدنی است درخواست کرد”(۱/معارج). این پدیدارها به شدت واقعی است.
۳- واقعیت وحی چنان است که گاهی حتی پیامبر را مورد عتاب قرار میدهد؛ مانند زمانی که تعدادی از افراد نزد پیامبر آمده و از او اجازه گرفتند تا به عرصۀ یکی از جنگهای دفاعی پیامبر نیایند. پیامبر به واسطه مهربانی و لطفی که داشت، قبول کرد و به آنان اجازه ترک جنگ داد . ناگاه، حالت وحی پدیدار شد و آیاتی دائر بر عتاب پیامبر نازل شد که چرا به اینان اجازه دادی؟: “عَفَا اللَّهُ عَنْکَ لِمَ أَذِنْتَ لَهُمْ حَتَّىٰ یَتَبَیَّنَ لَکَ الَّذِینَ صَدَقُوا وَتَعْلَمَ الْکَاذِبِینَ؛ خدا تو را مورد بخشش و لطف قرار دهد، چرا پیش از آنکه [راستگویی] راستگویان بر تو روشن شود، و دروغگویان را بشناسی [از روی مهر و محبتی که به ایشان داری] به آنان اجازه [ترک جنگ] دادی؟”.(۴۳/توبه)
در معرکه زندگی، در جنگ،صلح، آرامش، مقام عبادت، روز، شب، سختی، تنگنای اقتصادی، زمان شادی، غم و تمام لحظات ،وحی بر پیامبر نازل میشد و حالت پیغمبر دگرگونه میگشت و همه آن شکوه و هیمنه را در چهره و حالت پیامبر(ص) مشاهده می نمودند. همۀ اینها پدیدار واقعی وحی است.
مرحله سوم، که حقیقت بعثت است، مرحله ای است که باید انسان آرزو کند تا به درجه ای برسد که درکی از آن پیدا کند. حقیقت بعثت ، نوعی از دگرگونی وجود است که رخ می دهد و همین جسم خاکی به افلاک، وصل میشود و در ارتباط با روح القدس قرار میگیرد. تحقق این مسئله، نیازمند آن است که موجود، دارای روح پنجمی باشد که ما انسانهای عادی، فاقد آن روح هستیم. اما با این وجود، در جان و روان ما خداوند چشمه هایی از آن زلال حقیقت را قرار داده است و برای ما نیز الهاماتی اتفاق میافتد که بعضی انسانهای شایسته، علی الخصوص، مؤمنانِ واقعی میتوانند تا حدودی حس کنند و بو ببرند که بعثت پیامبران در معنای حقیقی خودش چگونه چیزی است. باید در خلوت مؤمنانه با خداوند، صدای سومی به گوش بنشیند تا پنجره ای به درک چند و چون حقیقت بعثت پیامبرانه گشوده شود. به طور مثال آیت الله سید حسین یعقوبی قائنی با اشاره به روایتی که در مورد خواص تسبیح تربت وارد است مبنی بر اینکه تسبیح تربت، در هنگام سکون هم، برای صاحب خود ذکر میگوید و ثوابش به حساب صاحب تسبیح نوشته میشود ، در توسل خواسته بودند تا دریابند تسبیح در هنگام سکوت صاحبش چه ذکری میگوید و پس از توسلات و برافتادن پرده ها، شنیدند که دانه های تسبیح تربت، خودش، ذکر “یا حسین” میگوید. آری با استماع صدای سوم در خلوت خدا و بنده است که انسان میتواند به تصویری واقعی تر از نزول و ارسال آسمانی، دست پیدا کند، بلکه بداند که در پس پرده عالم هستی چه اتفاقاتی رخ میدهد که ما از آن جنس آن بی خبریم. بنابر آنچه گفته شد می توان نتیجه گرفت که متاسفانه اکثر مفسران جهان اسلام، در بحث از مرحلۀ اول، ساحت تصورات و تخیلات بعثت ماندهاند.
و ما به این امید هنوز دل بسته ایم که لطف الهی مدد کند به درجه ای برسیم که بتوانیم درکی واقعی و حقیقی از بعثت را دریابیم.
_____________
🔷 سخنرانی
مناسبت هفتم درگذشت بانو سیده زهرا مؤمنی
همسر مکرمه استاد حجت الاسلام سید سعید حسینی
🔷 یزد، خیابان شهید رجایی، کوچه شیرغلامی (چهار منار)، مسجد آیت الحق حاج سید جواد حیدری (ره)
ساعت ۱۹ تا ۱۹:۴۵
چهار شنبه ۱۱ اسفند ۱۴۰۰
موضوع:
بندگی و پارسایی زنان، جایگاهی فراموش شده
_____________
مجلس مسجد چهارمنار ۱۴۰۰/۱۲/۱۱
موضوع: بندگی و پارسایی زنان ،جایگاهی فراموش شده.
با صلوات بر محمد و آل محمد و آرزوی سلامتی و توفیق روز افزون برای جناب حجتالاسلامانصاری.
جناب استاد چندی قبل در یکی از منبرهای خود در سطح استان در مورد موضوعی تحت عنوان 《 بزرگی و پارسایی زنان مسلمان، الگویی فراموش شده》 سخنرانی کردند و در همین عنوان مقاله ای نیز به رشته تحریر درآورده و در سایت شخصی خودشان (سایت نگاه تازه) به چاپ رساندند. و این مقاله را به بانوی مومنه حاجیه خانم نوری زاده ،همسر آیت الحق حاج سید جواد آقا حیدری اعلی الله مقامه ،که به مناسبت درگذشت ایشان به نگارش درآورده بودند، تقدیم کردند. استاد انصاری علت انتخاب این موضوع را ،فراموش شدن جایگاه زنان دانستند و خواستند تا با این مبحث خاطر نشان سازند که فراموش نشود ،پشت هر مرد موفقی یک زن با تمام وجودش حضور دارد. زنی که محیط را برای رشد و ترقی آن مرد محیا میکند و دیده نمیشود. متاسفانه در جامعه دینی به دلایلی این شخصیت های بانوان پشت این دیوار حجاب و احتجاب میمانند. به طور مثال همسر حضرت حیدری با ایشان نه فقط حالت ارادت و رفیق داشت بلکه اول مرید و حتی جدی ترین مرید و عاشق ترین مرید ایشان بودند اما کمتر از این بانو سخن گفته شده است . یا در مورد همسر علامه طباطبایی که خود ایشان فرمودند، که باید نام همسرم بر کتاب المیزان باشد ولی نام من( سید محمد حسین طباطبایی ) بر پشت جلد المیزان نوشته شده است و این گفته به این معناست که همسر ایشان چه نقش مهم و حمایتگری در فراهم ساختن محیط،برای علامه طباطبایی در نوشتن المیزان داشته است. و یا نقل است که آیت الله خویی به افرادی که مجرد بودند سفارش اکید بر ازدواج داشتند و حتی میفرمودند که آنچه از پیشرفت علوم دینی برای خودم می بینم ،حاصل ازدواجم است.
متاسفانه در جامعه ما این نقش زنان مورداستفاده قرار نگرفت. البته ناگفته نماند که در جامعه سنتی ما به این نقش زنان بیشتر از جامعه مدرن اهمیت داده شده است. به طور مثال مسجد گوهرشاد و نام بانو گوهر شاد در مشهد مانند نگینی هنوز میدرخشد و یا مجموعه بنای عظیم امیر چقماق که ثبت جهانی شده است با نام بانو ستی فاطمه ماندگار شده است. در گذشته جامعه سنتی ما اینگونه موقعیت زنان را پاس میداشت و زنان جایگاه داشتند و محترم بودند. اما امروز اگر زنی در رسانه ها مطرح میشود؛ یا باید در عرصه هنر و سینما و یا فضاهای اینگونه مطرح شود یا در حوزه اقتصاد یک زن کارآفرین باشد و یا در حوزه های سیاست قدم گذاشته باشد ،آن هم سیاستی که مانند هنر دامنه اش از تعهد تا ابتذال گسترده است. اما کمتراز یک زن مومن یاد شده است. قرآن از زنان یاد کرده و برای آنان جایگاهی برشمرده و میفرماید:” إِنَّ الْمُسْلِمِینَ وَالْمُسْلِمَاتِ وَالْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَالْقَانِتِینَ وَالْقَانِتَاتِ وَالصَّادِقِینَ وَالصَّادِقَاتِ وَالصَّابِرِینَ وَالصَّابِرَاتِ وَالْخَاشِعِینَ وَالْخَاشِعَاتِ وَالْمُتَصَدِّقِینَ وَالْمُتَصَدِّقَاتِ وَالصَّائِمِینَ وَالصَّائِمَاتِ وَالْحَافِظِینَ فُرُوجَهُمْ وَالْحَافِظَاتِ وَالذَّاکِرِینَ اللَّهَ کَثِیرًا وَالذَّاکِرَاتِ أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ مَغْفِرَهً وَأَجْرًا عَظِیمًا. مسلماً خدا برای مردان و زنان مسلمان و مردان و زنان با ایمان، و مردان و زنان عبادت پیشه، و مردان و زنان راستگو و مردان و زنان شکیبا، و مردان و زنان فروتن، و مردان و زنان صدقه دهنده، و مردان و زنان روزه دار، و مردان و زنان حفظ کننده خود از پلیدی های جنسی، و مردان و زنانی که بسیار یاد خدا می کنند، آمرزش و پاداشی بزرگ آماده کرده است.”(۳۵/احزاب) .
و جامعه سنتی دینی نیز، زنان را در این چارچوب میشناخت و برایشان ارج قائل بود. جامعه شیعه از همان ابتدا با وجود بانویی چون حضرت زهرا(س) به حیات خود ادامه داد در حالیکه خلفای غاصب و ضد شیعه زن ستیز بودند و حتی تا قرن سوم در هیچکدام از آثار اهل سنت سخنی از زن به میان نمیآید ، جز در مواردی از عایشه و آن هم برای از بین بردن نام بانوی بزگ اسلام حضرت زهرا(س) است. اما در همین جامعه شیعه زنان بزرگی چون حضرت زینب (س) حماسه ساز و پیام آور بزرگ کربلا که دوام و بقای جامعه شیعه بعد از قیام حضرت سید الشهدا، مدیون بانوی بزرگ کربلا است و یا حضرت معصومه(س) که در گسترش، مرزهای جغرافیایی تشیع نقش به سزایی ایفا کرده اند ،وجود دارند و همانطور که حضرت امام صادق علیه السلام فرمودند :به زودی تکه ای از من در قم دفن میشود که هر کس ایشان را زیارت کند بهشت بر او واجب میشود.
این سخنان علاوه بر نشان دادن جایگاه و فضیلت این بانو ،به جامعه هشدار میدهد که تا این حد مردسالارانه نیندیش و برای زن و جایگاهش ارج و قرب قائل بشو. مرحوم وائلی از خطبای عراق در مورد همین موضوع بسیار ادیبانه و بلیغ با آن بیانات عربی پیش میآمد و میگفت: چه میکنید ای جامعه با زنانتان؟ شما فقط برای اسلام و مسلمین دشمن میتراشید. و این نکته به این مبحث مهم اشاره دارد که اگر جایگاه زن و باورهای جامعه نسبت به زن محکم باشد هیچ گاه تهاجم فرهنگی در یک جامعه که نهاد خانواده با وجود شخصیت زن محکم شده است، اتفاق نمیافتد. در سوره ممتحنه خداوند به پیامبر شرط بیعت با زنان را در قالب آیاتی بیان میفرماید. زنانی که میخواهند مریم وار زندگی کنند و مطهر و معنوی به حیات خودشان ادامه دهند. امروزه عبادت از چرخه زندگی انسان ها خارج شده و ارج و احترام نسبت به زن از میان رفته است. نقش زنان در تبلیغات تجاری و ابزاری برای پیشرفت تولیدات صنعتی و آرایشی بیشتر نمایان است تا الگوهای دینی و گسترش فرهنگ تشیع و شیعه شناسی. جا دارد با شناخت شخصیت های زن شیعی و معرفی آنان به جامعه در الگوگیری از نقش این زنان در پیشبرد شخصیت سازی و ارزش گذاری در مقام زن تلاش های جدی شود. (نیازمند ویرایش)
_____________
💠 هفتمین جلسه پژوهشهای دینی ۲
چهارشنبه ۱۱ اسفند ۱۴۰۰
ساعت ۲۰ تا ۲۱
💠 گروه پژوهشهای دینی ۲ خانه شادروان دکتر قاسمی،
دستور جلسه؛
۱. تذکرات کارگاهی
۲. گزارش کار
۳. بررسی طرحها
🍀🍀🍀
🔶 یادآوری؛ جلسه اختصاصی اعضای پژوهش است.
🌐www.h-ansari.net
_____________
🔹دفتر حضرت آیت الله سیستانی شنبه ۱۴ اسفند ۱۴۰۰ را روز اول ماه شعبان ۱۴۴۳ هجری قمری اعلام کرد.
🔹به گزارش شفقنا، در اطلاعیه دفتر آمده است:
بسمه تعالی
رؤیت هلال ماه با چشم غیر مسلح ثابت نشد بنابراین فردا جمعه ۳۰ رجب می باشد و شنبه اول ماه شعبان خواهد بود.
دفتر آقای سیستانی (مد ظله)
🌍 | خبرگزاری بین المللی شفقنا
🆔 @shafaqna_farsi
_____________
صلی الله علیک یا یا اباصالح المهدی
🔹 سخنرانی
🔹 مراسم تعظیم اعیاد شعبانیه اهل بیت علیهم السلام
به دعوت حاج حسین امامی
🔹 شنبه ۱۴ تا دوشنبه ۱۶ اسفند ۱۴۰۰
ساعت ۱۹:۱۵ تا ۲۰
موضوع: مبانی بعثت پیامبر(ص) در آموزه های امام کاظم(ع) «بخش ۲»
🔹 میبد، نرسیده به میدان شهرداری، مسجد امام صادق علیه السلام
_____________
مجلس مسجد امام جعفر صادق علیه السلام(میبد) به دعوت حاج حسین امامی ۱۴۰۰/۱۲/۱۴
موضوع: مبانی بعثت پیامبر در آموزه های امام موسی کاظم (ع) ( بخش ۲)
با صلوات بر محمد و آل محمد و درود بی پایان بر حجتالاسلامانصاری.
در ادامه مباحث مرتبط با موضوع بعثت پیامبر اکرم (ص) در آموزه های امام کاظم (ع) ،جناب استاد خاطر نشان ساختند که بعثت پیامبر(ص) یکی از با برکت ترین امور الهی است و از دیدگاه حضرت کاظم (ع) در یکی از وصایای خود به جناب هشام ابن حکم ، درباره بعثت ،فرمودند که خداوند انبیاء و رسولانش را نفرستاد مگر برای اینکه مردم حقایق و معنویات و معارف خود را از خدا بگیرند. در واقع به جای اینکه به خودشان واگذار شوند یا به حرف دیگران که گاهی نادان تر و غافل تر از خودشان هستند ،پناه ببرند ، به سراغ خدا بیایند. همانطور که حضرت فرمودند ؛ لِیعقِلوا عَنِ الله ، یعنی بشر از خدا بیاموزد و درک کند و در کلاس خداوند قرار بگیرد . حقیقت بعثت خاتم الانبیاء ، این بود که بشر را از سردرگمی و به اختیار خود بودن، به کلاس خداوند راهنمایی کند. و هدف بعثت انبیاء ،رسیدن بشر به قرب الهی بود.
بحث دوم در آموزه های امام کاظم(ع) با توجه به فرموده ایشان که:” فأحسَنُهُمُ استِجابَهً أحسَنُهُم مَعرِفَهً ، و أعلَمُهُم بأمرِ اللّه ِ أحسَنُهُم عَقلاً ، و أکمَلُهُم عَقلاً أرفَعُهُم دَرَجَهً فی الدُّنیا و الآخِرَهِ . هر کس دعوت خداوند را بهتر پذیرا باشد معرفتش به خدا بهتر ، و هر که خردمندتر است، به امر خدا داناتر باشد و هر که خردش کامل تر باشد، مقامش در دنیا و آخرت بالاتر است” مبحث عقلانیت منزه است. عقل یک موهبت الهی است و امام صادق علیه السلام فرمودند : اساس وجود آدم عقلش است.
در ادامه جناب استاد انصاری به جایگاه عقل در روایات اهل بیت (ع) اشاره کردند و بیان داشتند که مقصود من از عقل و عقلانیت یعنی آن درک عقلی و فهم عقلی که انسان دارد ولی عقل منزه، عقلی که پاکیزه است. نه عقلی که آلوده است و به تعبیر آقا امیرالمؤمنین(ع) وَ کَمْ مِنْ عَقْلٍ أَسِیرٍ تَحْتَ [عِنْدَ] هَوَى أَمِیرٍ، و چه بسا عقل که اسر فرمانروایی هوس است(حکمت ۲۱۱ نهج البلاغه، ترجمه دشتی). عقل واژه پر مسمی و گسترده ای است که با درک، شعور، و میزان فهم هر انسانی در راه رسیدن به قرب الهی ،رابطه ای مستقیم دارد .کلمه 《 عقل》 مظلوم واقع شده است و بعضی به اشتباه از این کلمه استفاده میکنند در حالیکه در معنا و مفهوم عقل جایی ندارد، مانند آنچه که برای افرادی چون معاویه و یا عمر و عاص به کار میبرند و آنان را صاحبان عقل و هوش میدانند و تا آنجا که برای معاویه از کلمه داهی استفاده میکنند
در حالیکه این عقل چیزی نیست جز هوش سیاه و حضرت امام جعفر صادق (ع) فرمودند ؛ آنچه در معاویه است ،عقل نیست ،شبیه به عقل است و آن یک صفت زشت و ناپسند . أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِیسَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اَلْجَبَّارِ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا رَفَعَهُ إِلَى أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: قُلْتُ لَهُ مَا اَلْعَقْلُ قَالَ مَا عُبِدَ بِهِ اَلرَّحْمَنُ وَ اُکْتُسِبَ بِهِ اَلْجِنَانُ قَالَ قُلْتُ فَالَّذِی کَانَ فِی مُعَاوِیَهَ فَقَالَ تِلْکَ اَلنَّکْرَاءُ تِلْکَ اَلشَّیْطَنَهُ وَ هِیَ شَبِیهَهٌ بِالْعَقْلِ وَ لَیْسَتْ بِالْعَقْلِ . شخصى از امام ششم علیه السلام پرسید عقل چیست؟ فرمود چیزیست که بوسیله آن خدا پرستش شود و بهشت بدست آید آن شخص گوید: گفتم پس آنچه معاویه داشت چه بود؟ فرمود: آن نیرنگست، آن شیطنت است، آن نمایش عقل را دارد ولى عقل نیست.( الکافی، ج۱، ص ۱۱، ترجمه مصطفوی) . به همین جهت فرمودند ، عقل چیزی است که انسان با آن بهشت را کسب میکند و عبادت و بندگی خدا را انجام میدهد. آنچه که در آن رضایت خداوند نباشد، بی عقلی است. یکی از مبانی امام کاظم (ع) در آموزه هایشان همین است که ، پیامبر آمد تا مردم را از این گمراهی و نکراء و ظلمت درآورد.
مورد دوم از عقلانیت منزه در آموزه های حضرت کاظم (ع) ، تدبّر و تعقل در آیات و نشانه های الهی است. از نظر ایشان، انسان متعقل با دیده ی عقل و خرد به پدیده های هستی و آنچه در آسمان و زمین آفریده شده مینگرد. و انسانی که در آیات و نشانه های خداوند تعقل نمیکند عقل ندارد و جاهل است و قرآن کریم، انسانهایی که نور عقل ندارند به انسان های نادان و جاهل تعبیر کرده است. امروزه بسیاری از اهل علم و دانشمندان و نویسندگانی هستند که خود را صاحب عقل و اندیشه میدانند اما غافلند، که عقل و اندیشه ای که به شناخت بهتر خداوند و درک عبودیت و بندگی خدا نرسد و راهی به سوی بهشت نبرد، نه تنها عقل و اندیشه نیست بلکه عین بی عقلی و نابخردی است. و اگر عقل منزه و به دور از آلودگی در وجود بسیاری ازحاکمان و صاحبان قدرت بود ،چه بسا بشر و زندگی بشریت اینچنین در منجلاب فساد ، قتل ، جنگ ، نسل کشی و خفقان نبود . (نیازمند ویرایش)
_____________
مسجد امام جعفر صادق علیه السلام( میبد) به دعوت حاج حسین امامی ۱۴۰۰/۱۲/۱۵
موضوع: مبانی بعثت پیامبر (ص) در آموزه های امام موسی کاظم (ع) ( بخش ۲)
با صلوات بر محمد و آل محمد و عرض ادب خدمت حجت الاسلام انصاری.
در ارتباط با بحث مبانی بعثت در آموزه های حضرت کاظم(ع) ،جناب استاد بیان کردند که بعد از بعثت انبیاء که هدف آن فرا گرفتن و درک از جانب خداوند توسط بشر بود ، وارد مبحث عقلانیت منزه شدند و در باب حدیث شریفی که حضرت کاظم (ع) به جناب هشام بن حکم وصیت فرمودند که در تحف العقول نوشتهی ابو محمد حسن حرانی یا حلبی، معروف به ابن شعبه حرانی( عالم قرن چهارم ه.ق) رحمه الله علیه ، آمده است . و حدیث بسیار ارزشمند و نفیسی است. در بحث عقلانیت منزه ،از دیدگاه حضرت کاظم (ع) با توجه و استناد به آیات قرآن ، صاحبان عقل را از صاحبان جهل جدا میکنند و اهل عقل از آفرینش جهان و هر آنچه پیرامون آن است ،آیات و نشانه ها را درک میکنند. هر فردی که نسبت به این پدیده ها بی تفاوت باشد، نادان است. انسان عاقل با نظر کردن در پدیده ها، آیت بودن و نشانگی را برای شناخت خداوند و صفات خدا میفهمد و حضرت به نص قرآن استشهاد کرده و میفرمایند آیات خداوند ،نشانه ای است برای کسی که عقل را به کار میگیرد. و چنانچه این نشانه ها را درک نکند ،صاحب جهل است و به مرتبه عقل نرسیده است.
مبحث دوم که از کلام حضرت برداشت میشود، اینکه اهل عقلانیت منزه، اهل عصیان و ظلم نیستند. و یادآور میشوند که اگر فرد از مردمی که اهل تعقل نیستند و به خودشان واگذار شدند تبعیت بکند ، به گمراهی دچار میشود. وَإِنْ تُطِعْ أَکْثَرَ مَنْ فِی الْأَرْضِ یُضِلُّوکَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ ۚ إِنْ یَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِنْ هُمْ إِلَّا یَخْرُصُونَ . و اگر پیروی از اکثر مردم روی زمین کنی تو را از راه خدا گمراه خواهند کرد، که اینان جز از پی گمان (و هوا و هوس) نمیروند و جز اندیشه باطل و دروغ چیزی در دست ندارند( انعام/۱۱۶)
مشکل اینجاست که چون این مردمان به خودشان واگذار شده اند ،صاحب عقل نیستند و این بی عقلی انسان را به گناه گره میزند. انسان عاقل عمر خود را صرف گناه نمیکند بلکه عمر خود را در عبادت خدا به سر میبرد. همانطور که پیامبر(ص) فرمودند: الدُّنیا ساعَهٌ فَاجعَلها طاعَهً . دنیا ، ساعتى است . پس آن را به طاعت بگذران.
انسان عاقل عبادت خدا میکند نه معصیت خدا و ویژگی هل عقل و عقلانیت منزه، این است که اهل معصیت نیستند .قرآن کریم آنهایی که وارد معصیت میشوند را جاهل میداند و معلوم میشود در عقلانیت منزه ،اگر کسی اهل عقل باشد ،اهل پرهیز از مناهی است و حرام الهی را مرتکب نمیشود. (نیازمند ویرایش)
_____________
مسجد امام جعفر صادق علیه السلام(میبد) به دعوت حاج حسین امامی ۱۴۰۰/۱۲/۱۶
موضوع: مبانی بعثت پیامبر(ص) در آموزه های امام موسی کاظم (ع) ( بخش ۲)
با صلوات بر محمد و آل محمد و ادب و احترام خدمت حجتالاسلامانصاری.
در بحث بعثت در آموزه های امام کاظم(ع) در بخش دوم به عقلانیت منزه اشاره شد و جناب استاد بیان فرمودند که عقلانیت یعنی خردمندی و این خردمندی و اندیشه ورزی میتواند دو شکل کلی داشته باشد ،یکی اندیشه ورزی منزه و دیگری اندیشه ورزی آلوده. صرف اینکه آدمی فکر کند و اهل فکر باشد ، دلیل بر داشتن عقل نیست و از نگاه قرآن این فکر کردن ارزشی ندارد. در سوره عبس که شان نزول آن بنابر اصحح تفاسیر همان فردی است که بعدها خلیفه سوم شد که خداوند میفرماید : عبس و تولی
روی ترش کرد بر کوری و بعد کمی جلوتر در آیات بعدی آمده است ،فَکّّر و قَدَّرَ ؛ او فکر کرد و اندیشه کرد و حسابرسی کرد و قُتلَ کیفَ قَدَّرَ ؛ و خدا بکشد او را ،چطور حساب کرد. در این آیه مذمت است و قرآن کریم اینگونه نیست که هر کس فکر کرد بر او احسنت بگوید . گاهی انسان ها فکرهایی میکنند که ای کاش نداشتند، زیرا این فکر منجر به بسیاری از آسیبهای بشری شده و میشود و چه بسیار اسباب نابودی و کشتار بشر شده است.
امام کاظم (ع) ،امامی است که باب اندیشه های ناب را برای بشر میگشاید و در آموزه های ایشان ،جناب استاد انصاری مطالبی را بیان کردند که در تفاسیر دیگر دیده نشده است و شامل موارد زیر است:
۱- قرآن کریم آن گونه که امام کاظم (ع) استنباط کردند و به ما آموختند، در مواردی به بعضی از افراد میگوید عقل ندارند ،آنجایی که به آفرینش و تمام پدیده ها نگاه میکنند و چیزی نمیفهمند.
هر کو نکند فهمی زین کلک خیال انگیز /نقشش به حرام ار خود صورتگر چین باشد (حافظ)
اگر خودش صورتگر چین باشد و این آفرینش و گردش سراپردهی هستی، حساب و کتاب، قیامت، عذاب و عقاب هیچ نفهمد نقش او حرام است. پس عقلانیت منزه باید انسان را به خداشناسی در ترکیب هستی برساند.
۲- در آیات قرآن ،امام کاظم (ع) بیانشان خطاب به جناب هشام این است که میفرمایند : آنهایی که مخالفت با فرمان خدا میکنند، عقل ندارند .این از بی عقلی است و قرآن میگوید ،جنگ با خدا است و اینان عقل ندارند.
۳- سومین مورد در عقلانیت منزه که در کلام حضرت کاظم(ع) آمده است، آنجایی است که حضرت با استناد به آیاتی که خدای متعال بیانش این است که سرگذشت ظالمان، قدرت طلبان و به هم ریختن تمدن جهان ساختهی آنها را میبینید ولی عبرت نمیگیرید و خداوند ذیل اینان میگوید افلا تعقلون؟ عقل ندارید؟ چه اندازه نشانه ها از زیر و رو شدن تمدنها و وارونه شدن دستگاههای قدرت و سیاست میبینید ولی عبرت نمیگیرید و قرآن میگوید برای اهل خرد عبرت است . امام صادق علیهالسلام میفرماید : که خدا اهل خرد را ترغیب میکند که عبرت بگیرید و اندیشه کنید و قرآن میگوید ، اگر عبرت نگیرید عقل ندارید و اینها برای اهل تعقل مایهی عبرت است. (نیازمند ویرایش)
_____________
🔷 سخنرانی
الاحتفال بالاعیاد المبارکه الشعبانیه
ایام سرور اهل البیت علیهمالسلام
🔷 یزد، خیابان سلمان(ره) حسینیه کربلایی های یزد، دارالحسین علیه السلام
از شنبه ۱۴ تا دوشنبه ۱۶ اسفند ۱۴۰۰
ساعت ۲۱ تا ۲۱:۴۰
موضوع:
مروری بر مقامات اهل البیت (ع) در کتاب مصباح الهدی اثر آیت الله العظمی وحید خراسانی
◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼
لینک پخش زنده (لایو) و تصویری در اینستاگرام
منبرها، کلاس و نشست ها- حسین انصاری:
https://instagram.com/menbar_ansari?i
_____________
مجلس حسینیه کربلاییها ۱۴۰۰/۱۲/۱۴
موضوع: مروری بر مقامات اهل بیت(ع) در کتاب مصباح الهدی
با صلوات بر محمد و آل محمد و درود و سپاس،خدمت جناب حجتالاسلام انصاری.
در مجلس حسینیه کربلایی ها جناب استاد به مطالبی از کتاب ارزشمند مصباح الهدی ،اثر حضرت آیت الله وحید خراسانی(حفظه الله ) پرداختند. در روزگاری که ما به سر میبریم جامعه شیعه دچار تزلزل هایی در عقیده، رفتار و اعتقاد شده است. بعضی ها نیز سعی در بازی با عقاید شیعه دارند و به خیال خود این باورها و عقاید را اصلاح میکنند اما در واقع تخریب میکنند. یکی از مسائلی که در دهههای اخیر جامعه شیعه را دستخوش مسائلی کرده است ،مبحث غلوّ در مسائل مذهبی است و گویندگانش را غالی فرض میکنند.
اما باید گفت غلوّ مشخصه هایی دارد و روشن ترین آنها که در متن کلام بزرگان آمده است اینکه؛ صفات انحصاری خداوند را به برای پیشوای مذهب به کار ببرند به طور مثال یک پیشوا را خدا فرض کنند . ناگفته نماند که بعضی افراد تنگ نظر ذکر فضائل اهلبیت(ع) و صفات عالی و برتری که خداوند به آنها عنایت کرده ،به زیر چتر غلوّ میبرند و نویسندگان و گویندگان آن را غالی میشمارند به طور مثال : رجب بن محمد بن رجب حلی (حدود ۷۴۳ق-درگذشته پس از ۸۱۳ق) مشهور به حافظ رجب بُرسی، محدث و عارف شیعه قرن هشتم و صاحب کتاب مشارق انوار الیقین در فضیلت و مقامات حضرت علی(ع) ، که مهمترین اثر اوست ،متهم به غلوّ و غالی گری شده است که با تلاشهای جناب علامه امینی و بررسی جزء به جزء نوشته های شیخ حافظ رجب برسی این بهتان را رد کردند و در همین مورد علامه امینی میفرمایند: ” به جان خودم آنجه درباره فضائل حضرت علی(ع) گفته است حال فضائل و عین فضائل حضرت است”.
جناب استاد انصاری با ذکر این مقدمه و خاطر نشان ساختن اینکه غلو ستیزی کار علامه امینی و علامه مجلسی است ،به اهمیت نوشته های جناب حافظ برسی این شاعر علی شناس پرداخته و یادآوری کردند که غلوستیزی غلط مانع معارف اهل بیت(ع) است. و هر مطلبی که ذکر فضائل و برجسته بودن و ممتاز بودن پیشوایان معصوم در کتب و روایت هاست، نمیتوان حمل بر غلوّ کرد. در کتاب مصباح الهدی ،حضرت آیتالله وحید خراسانی(حفظه الله) دو مطلب را در مورد حضرت سیدالشهدا(ع) تصریح میکنند:
۱- در حدیث لوح که عظیم است و اهل بیت(ع) اسراری دارند و جبرئیل به محضر حضرت فاطمه(س) آورد ، در این حدیث ،شیخ وحید این عبارت را درشت بیان میکنند و آنجا که در حدیث قدسی آمده است :«وَجَعَلْتُ حُسَیناً خازِنَ وَحیی وَ أَکْرَمْتُهُ بِالشَّهادَهِ وَ خَتَمْتُ لَهُ بِالسَّعادَهِ، فَهُوَ أَفْضَلُ مَنِ اسْتُشْهِدَ وَ أَرْفَعُ الشُّهَداءِ دَرَجَهً وَ جَعَلْتُ کَلِمَتِی التَّامَّهَ مَعَهُ وَ حُجَّتِی الْبالِغَهَ عِنْدَهُ، بِعِتْرَتِهِ أُثیبُ وَ أُعاقِبُ ؛ حسین را خازن وحی خویش قرار داده و او را با شهادت، کرامت بخشیدم و پایانی با سعادت برای وی مقرّر داشتم، او برترین شهیدان و درجه اش از همه والاتر است، کلمه تامّه خود را همراه او قرار دادم و حجّت رسای خویش را نزدش نهادم و به وسیله خاندان او پاداش و کیفر میدهم.» خداوند در حدیث لوح فرمود حسین را خازن وحی قرار دادم یعنی خازن وحی که از آدم شروع میشود و تا پیامبر خاتم میرسد و گنجینه بان وحی من بر همه انبیاء حسین است.
۲- و مطلب دوم که از زبان امام رضا علیه السلام آمده است که: “مَنْ زارَ قَبْرَ الْحُسَیْنِ علیه السلام بِشَطِّ الْفُراتِ، کانَ کَمَنْ زارَ اللهَ فَوْقَ عَرْشِهِ.” بی جهت نیست کسی که قبر امام حسین (ع) را زیارت می کند انگار خدا را در فوق عرش زیارت کرده است.و جناب شیخ وحید به این روایت دوم متمسک میشود که امام جعفر صادق علیه السلام فرمودند: “مَن زارَ الحُسینَ بْنَ علیٍّ صلوات الله عَلیه عارِفاً بِحَقِّه کانَ کَمَن زارَاللهَ فی عَرشِه. هر کس امام حسین (ع) را با معرفت زیارت کند مانند کسی است که خدا را در عرش خود زیارت کرده است.”
هر کس حسین (ع)را با معرفت به حق اباعبدالله دارد، زیارت کند مانند کسی است که در عرش الهی متحدث با خدا است همان گونه که حضرت موسی(ع) با خدا تکلم کرد.
این جایگاه و مقام حضرت سیدالشهدا (ع) است که انسان را به واسطه وجود گرانقد حضرت امام حسین(ع) به جایگاهی میرساند که با یک “السلام علیک یا ابا عبدالله ” که با معرفت و حضور قلب گفته شود ،به درجه متحدث بودن در عرش خدا میرسد. (نیازمند ویرایش)
_____________
مجلس حسینیه کربلاییها ۱۴۰۰/۱۲/۱۵
موضوع: مروری بر مقامات اهل بیت(ع) در کتاب مصباح الهدی.
با صلوات بر محمد و آل محمد و آرزوی سلامتی و طول عمر برای جناب حجتالاسلامانصاری.
جناب استاد سخنان خود را در تاکید بر آشنایی هر چی بیشتر جامعه شیعه با کتابهای خوب و اهل بیتی و معرفت آموز آغاز کردند و به مطالبی از کتاب حضرت آیتالله وحید با نام مصباح الهدی پرداختند. در این سخنان جامعه شیعه را از خطر عدم شناخت معارف اهل بیت (ع) به بهانه غلو ستیزی و مبارزه با غلوّ آگاه ساختند و در ادامه با ذکر یک نمونه موثق در مورد شخصیت شیخ حافظ بُرسی و بیان جناب علامه امینی در مورد نوشته های ایشان در فضائل امیرالمؤمنین(ع) ، مطالبی را عنوان کردند و این افکار غلوّ،و غالی گری را دسیسه ای از جانب تنگ نظران و کوته فکران در عدم درک و شناخت فضائل اهل بیت (ع) دانسته و مخاطب خود را با ذکر نمونه هایی از کتاب مصباح الهدی به نوعی روشنگری و تفکر در مقام و ویژگی های اهل بیت(ع) راهنمایی کردند.
جناب استاد یادآور شدند که امروز در جامعه تلاشهای جدی صورت میگیرد تا معارف تشیع را به اسم اینکه غلوّ است یا ورود در حیطه غالیان است و یا به بهانه اینکه راویان آنها متهم به غلوّ شدند، از فرهنگ جامعه شیعه حذف کنند. وظیفه ما در جامعه شیعه ، شناخت معارف اهل بیت(ع) و دفاع از مرزهای فرهنگ تشیع است. در ادامه بحث درباره موضوع ” مروری بر مقامات اهل بیت(ع) در کتاب مصباح الهدی” از شیخ وحید خراسانی عباراتی در مورد قمر بنی هاشم بیان کردند و البته بعضی حضرت ابوالفضل(ع) را در حد یک انسان تلاشگر و با تقوی میدانند، که این یک نگاه ناقص است. جناب شیخ فقیه راجع به ابوالفضل و جایگاهش نسبت به تشیع و مذهب و عقاید چنین میفرمایند:” این مذهب یادگار خون حسین(ع) است .این عقیده باقیمانده موی پریشان زینب است. این عقاید میراث دست بریده ابوالفضل عباس(ع) است”. از نظر فقیهِ مجتهد این مذهب، میراثی است که دو دست افتاده ابوالفضل ضامن حفظ و بقای آن بوده است. و این اولین مطلب در حوزه شناخت حضرت ابوالفضل(ع) است.
آیا فکر میکنید اسلام بدون حسین زنده میماند؟ اگر فردی معتقد بود که اسلام من حسینی است ،باید بداند، همچنانکه پیامبر فرمود؛ حسین منی و انا من حسین ، بقا و ماندن حسین(ع) در اسلام به حفظ ابوالفضل بود. در مورد این عبارت استجار الحسین علیه السلام باخیه العباس ؛ این استجار داشتن حضرت سیدالشهدا به حضرت ابوالفضل ،بعضی از اهل ولایت را دستخوش فراز و فرودهایی کرده است و برایشان سنگین آمده است و غلوّ برداشت کردند که امام معصوم به عباس پناه ببرد. ولی باید گفت هر پناه بردن، ضعف نیست ،همان گونه که حضرت موسی(ع) در قرآن گفت : خدایا برادرم هارون هم با من بفرست.
خداوند در هنگام خلقت آسمان و زمین شاهد گرفت و پیامبر خاتم و اولیای معصومین شاهدان خلقت بودند. و اینچنین خداوند از موضع عزت شاهد گرفت. خدا بقای اسلام را که محمدی الحدوث بود ،حسینی البقاء کرد و این اسلام حسینی البقاء متکی به دو انسان بزرگ؛ حضرت زینب (س) و قمر بنی هاشم بود.
نکته دوم در عظمت جایگاه حضرت ابولفضل (ع) این است که فقط در زمان حیات باب الحسین نبود. ایشان و حضرت زینب(س) بعد از شهادت سیدالشهدا هم باب الحسین هستند. اگر پیغمبر(ص) علم بی پایان خداوند را صاحب بود ،باب علمش امیرالمؤمنین با فضیلت بی مانندش بود و اگر سیدالشهدا خازن وحی خدا است ،باب سیدالشهدا ،ابولفضل است. عظمت حضرت ابولفضل از عظمت حضرت امام حسین(ع) فهمیده میشود.
سومین مطلب این عبارت است که شیخ وحید در ذیل این روایت ذکر میکند که مقام و جایگاه حضرت ابوالفضل بهت آور است. آن هنگامی که فرزند حضرت ابوالفضل به محضر حضرت زین العابدین(ع) آمد و حضرت پس از نام بردن از حمزه سیدالشهدا که در جنگ احد به شهادت رسید و برای پیامبر مقامی بس بزرگ داشت، از جناب جعفر بن ابیطالب نام بردند که در جنگ تبوک به شهادت رسید و پیغمبر فرمود ،خداوند به او دو بال در بهشت داده است و سپس حضرت سجاد (ع) جریان مبارزه حضرت عباس را بیان فرمودند و گفتند ؛ عباس (ع) منزلتی دارد عندالله ،یعنی فراتر از خلدبرین و بالاتر از بهشت . عباس عرش نشین خداوند است و همه شهدا غبطه مقام او را میخورند!
به راستی که چه جایگاه و مقامی حضرت ابوالفضل(ع) دارند و عظمت ایشان تا چه اندازه است و خداوند چه داده است به ابوالفضل(ع)؟ (نیازمند ویرایش)
_____________
مجلس حسینیه کربلاییها ۱۴۰۰/۱۲/۱۶
موضوع: مروری بر مقامات اهل بیت(ع) در کتاب مصباح الهدی
با صلوات بر محمد و آل محمد و درود و سپاس خدمت حجتالاسلامانصاری. جناب استاد انصاری در مباحثی که مطرح کردند ،مقدمه ای در معارف عالیه اهل بیت(ع) در باب فضائل پیشوایان دین عنوان کردند و
چند مورد از آرای حضرت آیتالله وحید خراسانی را در اثر مصباح الهدی بیان فرمودند. و در مقدمه بیان کردند که معارف عالیه ما به مسأله غلو ستیزی گرفتار شده است. دشمنان اهل بیت (ع) از یک سو و مقصره جامعه شیعه از سمت دیگر و مدعیان علم و دانش جدید با کم فهمیهای خود از سمتی دیگر به فضائل عالیه اهل بیت(ع) تاختهاند و میتازند و در جامعه شیعه نیز این تهدید وجود دارد. ما دو جامعه شیعه داریم که عراقین است و شامل عراق عجم (ایران) و عرب(عراق) میباشد که قرن ها است تفکر شیعی اینجا پایهریزی میشود و دیدگاههای شیعی قوت میگیرد و نظریهها ارائه میشود و با توجه به هر زمانی از هویت شیعه دفاع میشود و جوامع شیعی در هند و پاکستان به گونهای از نظریات بزرگان شیعه در این دو نقطه استفاده میکنند. و کسانی که از بالا به بستر جامعه شیعی نگاه میکنند، میتوانند این آگاهی ها را ببینند. حال در این دو کشور اگر به صورت خاص خواسته باشیم از آدمهایی که تحصیلات حوزوی و آگاهی دارند و علیه تشیع حرف میزنند، نام ببریم، میتوان حداقل ده نفر را نام برد و اینها کسانی هستند که علیه معارف عالی اهل بیت(ع) مینویسند. ما در هجمه ای هستیم که آدمهای کم مطالعه تحت تاثیر این فشارها و گفتارها قرار میگیرند. باید بدانیم معارف عالیه شیعه ، قوت قلب جامعه شیعه است و آن چیزی که تشیع را استوار میکند، این معارف عالی است. شاید نتوان در هر زمان و مکانی این معارف را بیان کرد اما نگفتن و ذکر نکردن این معارف برای جامعه شیعه که معرفت پیدا کرده است ،خلاف شرع است.
و مسأله سوم این است که با توجه به شیوههای اهل بیت(ع) ،راه رسیدن به غلوّ و مسیر کج و انحرافی به سمت غلوّ را خود اهل بیت (ع) بستهاند. به طور نمونه : یک نفر خارج از کشور نشسته و تعبیرش از زیارت جامعه کبیره این است که تمام آنچه میشود از غلوّ لیست کرد ،در جامعه کبیره است در حالیکه زیارت جامعه کبیره ،مرامنامه عالی تشیع و یکی از زیباترین زیارات در فرهنگ شیعی است. و معارف عالی تشیع در قالب زیارت جامعه کبیره خوانده میشود و این معارف به جامعه شیعه قدرت میدهد. جامعه شیعهای که اهل بیت(ع) را جدا از علم و اخبار ماضی و خبر از مایکون و آینده بداند ،این جامعه امام معصوم را با افراد عادی یکسان میپندارد و استحکام عقیدتی ندارد و ایمان بر باد رفته است. و امروزه در جامعه چند بیماری وجود دارد از جمله بیماری شرک هراسی ، که هر چه اتفاق میافتد شرک محسوب میکنند مانند زیارت اهل قبور، تجلیل از بزرگان، بوسیدن مزار متبرک ائمه و … و بیماری دیگر غلوّ هراسی است و هر معارف عالیه را به گونه ای بیان میکنند که غلوّ نشان بدهند. امید که جامعه تشیع با معرفت و شناخت دقیق و درست معارف و فضائل اهل بیت(ع) ،دیواری محکم بر مرزهای فرهنگ تشیع کشیده و در راستای دفاع از مذهب بی همتای شیعه بکوشد. از جمله کتب معتبر که دستیابی شیعه را به شناخت معرفتی و ارتقاء روح دعا و نیایش در انسان پدید میآورد، کتاب صحیفه سجادیه است. (نیازمند ویرایش)
_____________
🔷 سخنرانی سالانه
🔷 میبد، بلوار قاضی میرحسین، خ شهید جعفری نژاد، انتهای خ سرامیک ۷، منزل جناب عباس آقایی (عباس ِ ابراهیم)
◀️ شب ها
ساعت ۱۸:۳۰ تا ۱۹:۱۵
پس از اقامه نماز مغرب و عشاء
از یکشنبه ۱۵ تا پنج شنبه ۱۹ اسفند ۱۴۰۰
موضوع:
مبانی بعثت پیامبر(ص) در آموزه های امام کاظم(ع) «بخش ۳»
🔸🔸🔸؛
محور سخن در سالهای گذشته؛
موضوع سال ۹۹:
نقش دعا در زندگی با مروری بر دعاهای شیعی
موضوع سال ۹۸:
کرونا و کارنامه دینداری
موضوع سال ۹۷:
قرآن، کتاب هدایت
موضوع سال ۹۶:
راه هایی برای بهبود زندگی در پرتو کلام اهل بیت(ع)
💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐
_____________
۱۴۰۰/۱۲/۱۵ مجلس عباس آقایی
موضوع : مبانی بعثت در آموزه های امام کاظم(ع) (بخش ۳)
با صلوات بر محمد و آل محمد و عرض ادب خدمت حجتالاسلامانصاری.
در ابتدای جلسه و با توجه به ماه پد فضیلت شعبان ،جناب استاد انصاری به برکات این ماه و عبادات و صلوات این ماه اشاره کردند و فرمودند ماه شعبان در کلام اهل بیت(ع) آمده است، حففته بالرحمه ، خدایا، این ماه را در پوششی از رحمت قرار داده ای. ماه شعبان ماهی است که اعیاد مبارکی دارد از جمله تولد سه امام بزرگوار و آقا قمر بنی هاشم. و جناب اسناد در مورد اهمیت ماه شعبان و اعیاد شعبانیه و تبریک اعیاد به یکدیگر ،مطالب ارزنده ای بیان فرمودند. گفتن تبریک عید و شادباش و اظهار شادمانی در این اعیاد متبرک بسیار حائز اهمیت است. این به زبان آوردن علاوه بر حس و حال شادی و مهربانی ،باعث صمیمیت و نزدیکی قلبهای مؤمنین به یکدیگر میشود. امر گفتن و به زبان آوردن، در آیات قرآن نیز بسیار نمایان و قابل توجه است، به طوریکه بعضی از آیات قرآن با کلمه” قُل” شروع شده است. یعنی بگو. و حتی بعصی از آیاتی که برای انذار هستند با این کلمه ” قل” آغاز شده اند. و خداوند خطاب به پیغمبر(ص) میفرماید : بگو و این نشان میدهد که گفتن و بیان کردن ،یکی از اموری است که در هدایت و روشنگری افراد بسیار موثر است. در ادامه جناب استاد در مورد مقام و توسل به قمر بنی هاشم و همچنین ذکر مجرب ” یا کاشف الکرب عن وجه الحسین ” و هدیهی صلوات به مادر بزرگوار ایشان جناب ام البنین رحمه الله علیه، سفارشات بسیار حائز اهمیت و قابل توجهی بیان فرمودند. (نیازمند ویرایش)
_____________
۱۴۰۱/۱۲/۱۶ مجلس عباس آقایی
موضوع: مبانی بعثت در آموزه های امام کاظم(ع) ( بخش ۳)
با صلوات بر محمد و آل محمد و درود و ادب خدمت حجت الاسلامانصاری.
در مبحث آموزه های حضرت کاظم(ع) ،جناب استاد ابتدا به بعثت انبیاء الهی از در آموزه های حضرت کاظم(ع) اشاره کردند و مطالبی را در مجالس دیگری در سطح استان یزد بیان فرمودند و پس از آن به موضوع عقلانیت منزه از دیدگاه حضرت در آموزه هایشان پرداختند و در جلسات مختلفی، عنوان کردند که هدف از بعثت انبیاء الهی ،گرفتن حقایق و معارف از خداوند بوده است،یعنی انسان به عنوان عبد خداوند ،که عاجز از درک عالم است ،به فرمان خدا گوش بسپارد و اندیشه ها و عقاید و معرفت را از تعالیم خدا به واسطه انبیاء بیاموزد. در این کلاس انبیاء یکی از مباحث اصلی که در آموزه های رسولان الهی آمده، عقلانیت منزه است. در بعثت انبیاء، اولین مبحث عقلانیت منزه است که انسان به نقطه ای برسد که از عقل تنزیهی برخوردار شود و این عقل منزه را در وجود خود ،زنده کند ،یعنی عقلی که آلوده به هوی و هوس نباشد. و عقل منزه فقط،در کلاس انبیاء دیده و فهمیده میشود و کسانی که از کلاس انبیاء فاصله گرفتند ،اندیشه هایشان آلوده است و منزه از اشتباه نیست.
و اما بحث دوم رحمانیت است .چون وجود معصومین ،حیات و وجود مادی و معنوی ایشان ،تجلی رحمت خداوند بوده و هست. پروردگار ،رحمتش را در قالب آفریده هایش بروز میدهد. خدای متعال برای اینکه به انبیاء رحمت خود را نشان دهد ،بهشت می آفریند و بهشت میشود تجلی رحمت خداوند. انبیاء را در کنار جایگاه عظمت خودش جای میدهد و دست آنها را از آن فیوضات الهی پر میکند و عنایات غیبی به آنها دارد. نمونه واضح و کوچک و قابل درک برای همه در بحث تجلی رحمت خدا، در دنیای مادی است. باران یک رحمت الهی است. آفتاب تموز برای باروری و رسیده شدن میوه ها ،رحمت است و چیزهای دیگری در عالم هستی از جمله ابر، باد، ماه، ستاره، خورشید، رود و… و حتی همسر و مونس خوب، رفیق خوب، یار مومن و… همگی رحمت هستند. اسبابی که خداوند برای آرامش بشر آفریده، رحمت است. خدا تجلی رحمتش را در پدیده آشکار میکند. آرامشی که بر اثر ایمان به انسان نصیب میکند، تجلی رحمت است. و آنهایی که این رحمت شامل حالشان نشود به نوعی دچار آشفتگی و سردرگمی میشوند.
در بعثت پیامبران ، یک مسئله که اتفاق می افتد، گسترش رحمت خداوند است. هیچ گاه اتفاق نیفتاده که خداوند پیامبری را مبعوث کند به قصد عذاب و نبوت. پیامبران برای گسترش رحمت الهی و نجات بشر از ظلمت و گمراهی مبعوث شدند. خداوند در قرآن میفرماید :”الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِیَّ الْأُمِّیَّ الَّذِی یَجِدُونَهُ مَکْتُوبًا عِنْدَهُمْ فِی التَّوْرَاهِ وَالْإِنْجِیلِ یَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنْکَرِ وَیُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّبَاتِ وَیُحَرِّمُ عَلَیْهِمُ الْخَبَائِثَ وَیَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلَالَ الَّتِی کَانَتْ عَلَیْهِمْ ۚ فَالَّذِینَ آمَنُوا بِهِ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَاتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِی أُنْزِلَ مَعَهُ ۙ أُولَٰئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ. آنان که از این رسول، این پیامبر امى که نامش را در تورات و انجیل خود نوشته مىیابند، پیروى مىکنند-آن که به نیکى فرمانشان مىدهد و از ناشایست بازشان مىدارد و چیزهاى پاکیزه را بر آنها حلال مىکند و چیزهاى ناپاک را حرام و بار گرانشان را از دوششان برمى دارد و بند و زنجیرشان را مىگشاید. پس کسانى که به او ایمان آوردند و حرمتش را نگاه داشتند و یاریش کردند و از آن کتاب که بر او نازل کردهایم پیروى کردند، رستگارانند.” ( اعراف/۱۵۷، ترجمه آیتی ).
و درباره پیغمبر خاتم (ص) فرمود: و ما ارسلناک الا رحمه. من تو را برای هیچ مسئله ای جز رحمت نیافریدم .خلقت، بعثت، نبوت، رسالت و همه ی آنچه مربوط به وجود گرانقد پیامبر ختمی مرتبت است ،همگی از روی رحمت الهی است. و حمت واسعه و گسترده خداوند در وجود حصرت محمد مصطفی(ص) بوده است. روایاتی زیاری در این مورد وجود دارد ،به طور نمونه : خدا به واسطه بعثت پیامبر خاتم چند امر را از دوش بشر برداشت:
۱- ما لا یطیقون: آنچه تحملش برای انسان عسر دارد و طاقت آن را ندارد، از دوش او برداشته شد.
۲- ما لا یعلمون: اگر خدا را ندانید ،دیگر مواخذه نمیشوید.
۳- به واسطه وجود پیامبر(ص) دیگر عذاب دسته جمعی برای بشر نازل نشد ولو در کفر مطلق باشند. مانند اقوام گذشته که در قرآن نیز از عذابهای آنها اسم برده شده ، از جمله قوم عاد، قوم ثمود، قوم نوح، قوم لوط و …
به طفیل وجود پیامبر بزرگوار اسلام دیگر هیچ عذاب دسته جمعی نازل نشد. و رحمت پیامبر شامل همه بشریت بود نه فقط مسلمانان و شبه جزیره عربستان. و خمیر مایهی بعثت انبیاء ،رحمت الهی است. خواجه نصیر طوسی در در عقاید شیعی اسلامی، بیان میکند که اصلا تعیین رسول و انبیاء ،لطف از جانب خداوند است و حتی در باب غیبت امام معصوم(ع) میفرماید، وجود امام دوازدهم لطف خداس است که دامنگیر ما شده است. لطف(رحمت پنهان خدا) و غیبت ایشان به دلیل خودِ ما است که امام غایب هستند. و ائمه اطهار وجودشان، آموزه هایشان ،تعالیم و هدایت های مبنی بر معرفت و روشنگری از جانب ایشان ،همگی در کنار بعثت پیامبر(ص) و کتاب قرآن، رحمت خداوند است و در آموزه های امام موسی کاظم(ع) ،این رحمتی که در بعثت انبیاء خمیر مایهی است و نقش برجسته دارد ،بیشتر نمود دارد و حضرت به آن اشاره کرده اند. و دلیل جلسات بعد به آن پرداخته میشود. (نیازمند ویرایش)
_____________
۱۴۰۰/۱۲/۱۷ مجلس عباس آقایی
موضوع: مبانی بعثت در آموزه های امام کاظم(ع) ( بخش ۳)
با صلوات بر محمد و آل محمد و آرزوی تندرستی برای حجتالاسلامانصاری.
در این موضوع، در جلسات گذشته از بعثت انبیاء و بعد عقلانیت منزه ،سخن گفته شد و در ادامه جناب استاد انصاری به مبحث رحمانیت پرداختند و عرض کردند که پیامبران و انبیاء الهی، همگی برای گسترش رحمت خداوند مبعوث شده اند و رحمت خدا بر غضب خدا، مقدم است. رسالت پیامبران و کتابهای هدایت همچون صحف حضرت ابراهیم، زبور حضرت داوود، تورات و انجیل و در نهایت قرآنی که بر سینهی مبارک پیامبر به واسطه جبرئیل امین نازل شد، سراسر رحمت است. در قرآن کریم به رحمه للعالمین بودن ،آقا رسول الله اشاره میکند و پیامبر خاتم را رحمتی برای همه جهانیان میداند. در ادامه جناب اسناد بیان کردند که به واسطه وجود گرانقدر پیامبر(ص) بسیاری از رنج های بشر کاسته شد ،از جمله خداوند، عذاب های دسته جمعی را از برداشت و دیگر هیچ عذاب عمومی، آنچنان که بر قوم های پیشین نازل شد ، فرو فرستاده نشد و خداوند در قرآن ،سرگذشت این اقوام را مایهی عبرت میداند. در واقع وجود پیامبر اکرم(ص) برگ ضمانتی ،مبنی بر مصون ماندن بشر در زمان حیات و حتی بعد از آن ،از عذاب های دسته جمعی است. پس از،پیامبر ،ائمه اطهار و وجود گرانقدر حضرت صاحب الزمان ارواحنا له الفداه، مایهی برکت و رحمت در روی زمین هستند. ائمه همچون صخره های استوار و اوتادی هستند که زمین به واسطه وجودشان در جای خود محکم ایستاده و اسباب آرامش زمین هستند. وجود حضرت ولیعصر نیز ایمنی اهل ارض است و اکر حجت خدا بر روی زمین نبود، زمین با اهلش زیر و رو میشد و به برکت وجود ایشان تست که مردم روری میخورند و آسمان، خورشید و ماهی دارد و زمین و زمان در مدار درست خویش میچرخد. شیخ کلینی رحمه الله علیه در کتاب ” الحجه ” تمام روایاتی که در این زمینه وجود دارند ،را نوشته است و همه فقهای شیعه و حتی سنی ،آن را قبول دارند. و این همان شیخ کلینی است که شیعه و سنی افتخار میکنند که پشت سر جنازه او قدم بردارند. متاسفانه بعضی به ظاهر روشنفکر این روایات را غالی میدانند در حالیکه این عنادی بیش نیست . (نیازمند ویرایش)
_____________
۱۴۰۰/۱۲/۱۸ مجلس عباس آقایی
موضوع: مبانی بعثت در آموزه های امام کاظم(ع)(بخش ۳)
با صلوات بر محمد و آل محمد و درود بی پایان بر حجتالاسلامانصاری.
جناب استاد پس از مبحث عقلانیت به موضوع رحمانیت اشاره کردند و فرمودند پیامبر(ص) رحمت برای همه بشریت هستند هستند پس از ایشان ائمه نیز ،رحمت الهی هستند و حضرت ولیعصر ارواحنا له الفداه امان اهل ارض هستند. حتی وحوش و حیوانات نیز به عیر از انسان ها به واسطهی وجود گرانقدرحضرت صاحب الزمان(عج) در امان هستند. اما بعضی سست عنصران و کوته فکران ،نمیخواهند بپذیرند و برداشتی تند و خشک دارند که این برداشت با برداشت اولیه دین و آیین آسمانی سازگار نیست. ائمه مایهی رحمت هستند و وجودشان نیز رحمت گستر است. و هر آنچه در پدیده و جهان هستی برای انسان آفریده شده، رحمتی الهی است و حتی عذاب الهی ،نیز رحمت است. هم برای آن که معذب شد و هم برای آنکه عذاب داده میشود. سعدی در گلستان میگوید: درویشی مستجاب الدعوه در بغداد پدید آمد ،حجاج یوسف را خبر کردند بخواند و گفت: دعای خیر بر من کن. گفت خدایا جانش بستان. گفت از بهر خدای این چه دعاست؟ گفت : این دعای خیر است تو را و جمله مسلمانان را
ای زبردست زیر دست آزار
گرم تا کی بماند این بازار
به چه کار آیدت جهانداری
مردنت به که مردم آزاری (گلستان، بال اول، در سیرت پادشااان، حکایت ۱۱)
در این حکایت، سعدی اشاره میکند که با مردن ظالم ،ظلم کمتری اتفاق میفتد و مظلوم کمتری کشته میشود.و این رحمت است ،اگر خداوند بر ظالم عذاب نازل نمیکرد، موجبات ظلم بیشتر و عذاب بیشتر مردم میشد و میبینم که گاهی عذاب الهی هم حتی از جانب خداوند است. در بعثت پیامبر(ص) ،رحمت شامل حال انسان ها شد و خداوند در قرآن میفرماید ،پیامبر فرستادیم تا غل و زنجیرها را بردارد و انسانها را آزاد کند و از تاریکی به نور هدایت کند . پس بعثت انبیاء نیز از روی رحمت بود و رحمانیت، ثمره بعثت است. در دعای توسل ،پیامبر را امام رحمه خطاب میکنیم و در قرآنکریم در سوره های مدنی، خداوند میفرماید:”
فَبِمَا رَحْمَهٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ ۖ وَلَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ ۖ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ ۖ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلِینَ.[ای پیامبر!] پس به مهر و رحمتی از سوی خدا با آنان نرم خوی شدی، و اگر درشت خوی و سخت دل بودی از پیرامونت پراکنده می شدند؛ بنابراین از آنان گذشت کن، و برای آنان آمرزش بخواه، و در کارها با آنان مشورت کن، و چون تصمیم گرفتی بر خدا توکل کن؛ زیرا خدا توکل کنندگان را دوست دارد”.(آل عمران/۱۵۹) انس و آلفای که بین دو انسان که یکدیگر را تا قبل نمیشناختند، به واسطهی رحمتی است که خداوند در قلوب انسان ها جاری میکند و این محبت و الفت نیز رحمتی از جانب خداوند آیت که حتی در قرآن ،عطوفت و مهربانی پیامبر ،با اقشار مردم را رحمتی الهی میداند و این بابی از رحمت است .جان به فدای پیامبری که بعثت او، رسالتش، نبوتش …همگی رحمت و مودت بود. (نیازمند ویرایش)
_____________
۱۴۰۰/۱۲/۱۹ مجلس عباس آقایی
موضوع: مبانی بعثت در آموزه های امام کاظم (ع) ( بخش ۳)
با صلوات بر محمد و آل محمد و آرزوی طول عمر و سلامتی برای حجتالاسلامانصاری.
موضوع جناب استاد در این جلسات، آموزههای حضرت کاظم(ع) در مبانی بعثت بود و نکاتی که بیان کردند، بر طبق حدیث شریفی از حضرت کاظم (ع) که به جناب هشام بن حکم فرمودند و بر طبق آن هدف از بعثت در ابتدا هدایت بشر و قرار گرفتن در کلاس معرفت خداوند بود .بعد از آن عقلانیت منزه را به عنوان عقلی عاری از آلودگی معرفی کردند و سپس به موضوع رحمانیت خداوند پرداختند.بعثت پیامبر(ص) ، ثمره رحمت الهی بود که شامل حال جهانیان شد و به واسطه این رحمت عذاب دسته جمعی و بسیاری از مؤاخذه ها از دوش انسان ها برداشته شد. و خداوند الفت و مهر و آرامشی که بر وجود پیامبر اکرم مستولی کرده بود ،نیز ،از رحمانیت بود،که بر همه خلق رحمه للعالمین شدند. از آنجایی که موضوع درباره آموزه های حضرت موسی بن جعفر(ع) بود، جناب استاد بحث را با حدیثی دیگر از آن حضرت ادامه میدهند. در ابتدای حدیث ، امام کاظم(ع) اینگونه میفرمایند : ” الإمامُ الکاظمُ علیه السلام ـ لِهشامِ بنِ الحَکَمِ ـ : یا هِشامُ ، إنّ اللّه تَبارکَ و تعالى بَشَّرَ أهلَ العَقلِ و الفَهمِ فی کِتابِهِ فقالَ : «فبَشِّرْ عِبادِ * الّذِینَ یَستَمِعونَ القَولَ فیَتَّبِعونَ أحْسَنَهُ اُولئکَ الّذینَ هَداهُمُ اللّه ُ و اُولئکَ هُمْ اُولوا الألْبابِ» .امام کاظم علیه السلام ـ به هشام بن حَکَم ـ فرمود : اى هشام! خداوند تبارک و تعالى مردمان خردمند و فهمیده را در کتاب خود بشارت داده و فرموده است: «پس، بندگان مرا بشارت ده. همانان که سخن را مى شنوند و بهترین آن را پیروى مى کنند. اینان کسانى هستند که خدا هدایتشان کرده و اینان همان خردمندانند».حضرت این آیه را ذکر میکنند و پس از آن تمام وصایا را با جناب هشام شروع میکنند. آیه بسیار زیبایی است که خداوند در این آیه به صاحبان عقل و خرد ،مژدگانی و بشارت میدهد. خدا در این آیه شریفه بسیار مهرورزی کرد و بشارت داد و از در رحمت وارد شد. جناب استاد دو مثال از قدیم و جدید برای نمونه بیان کردند: در زمان پیامبر(ص) ،قرآن بر پیامبر خدا نازل می شد و اصحاب آن آیات را میخواندند و بزرگان مکه که ادعا داشتند بر سر میزه مذاکره با ایران و روم مینشستند، در برابر شنیدن این آیات، پنبه در گوش میگذاشتند و راه حل آنها در برابر این آیات همین بود تا نشنوند . امروز نیز در شبکه های جهانی ،از کشتارهای یمن گزارشی دیده نمیشود. آن قریشی که در مکه ترک تازی میکردند، تنها راه دور ماندن، از نشنیدن آیات خداوند را پنبه در گوش گذاشتن میدانستند و امروز در جهان شبکه های خبری را تعطیل میکنند، چون مطالبی گفته میشود که با روان مردم بازی میکند. این است که امام کاظم(ع) میفرمایند، انبیاء آمدند تا مردم را تئوریزه کنند . این مبانی بعثت پیامبر رحمت است. برای این است که رو به مشرکان کرد و صدایش تا انقراض عالم ماده بلند کرد؛ “قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ.
بگو: بر این دعوی برهان آورید اگر راست میگویید.”( بقره/۱۱۱)
در همین آیه قرآن ،خطاب به همه می فرماید؛ بیایید حرف بزنیم ،شما با گمان حرف میزنید و برهان ندارید. در جهان امروز نیز ،فرد ،خودش را از،شنیدن حقایق محروم میکند ،چون عقایدش این را میگوید، مانند فیزیکدانی که جهان را مهبانگ میداند، چون علم و دانش جدید، همین را به او گفته که نشنوی و این از شقاوت است. حتی کسانی که صدای فقیه شیعه، مروج دین و فقیه اهل بیت(ع) را نمیشنوند، خودشان در حق خودشان ،شقاوت میکنند. و اما کسانی که بر طبق آیه؛ یَستمعونَ القَول ،کسانی که اهل شنیدن هستند ،اولئک الذینَ هُداهُم الله ، خدا آنها را هدایت کرد ،و اُولئکَ هُمْ اُولوا الألْبابِ و اینان همان خردمندانند. رحمت پیامبران ،فرو فرستادن کتاب آسمانی برای رحمت، ائمه هدی ،همگی از رحمانیت الهی هستند. مبانی فکری و عملی انبیاء و ائمه نیز،رحمت است. در یک حدیث که وجود گرانقدر امام موسی کاظم(ع) میفرمایند و در این حدیث، حضرت لشکریان عقل و لشکریان جهل را نام میبرند. و بیان حضرت این است که جنود عقل یا همان لشکر عقل ،همه رحمانی است و جنود جهل یا لشکر جهل ،شیطانی است. رحمانیت خداوند در برابر شیطانیت ابلیس قرار میگیرد. از نمونه های این لشکر عقل که نشانه های رحمت خداوند است ، حضرت کاظم(ع) ،رفق را نام میبرند، رفق یکی از لشکریان عقل است که باعث میشود بین مردم رفاقت و عنصر مدارا و نرمی وجود داشته باشد . از دیگر جنود عقل ، لَیّن است به معنای پهلوی نرم و در اصطلاح کنایی ،به کسی گفته میشود که خیلی راحت پذیرای افراد باشد . شخصی که لَیِّن الجانب باشد ،بسیاری از افراد در کنار او زندگی میگذرانند و کسب فیوضات مادی و معنوی میکنند.
از دیگر جنود عقل ،مَودّت است ، که بین افراد ایجاد محبت و دوستی میکند. اما در مقابل ،خشونت، عصبانیت، نفرت، حسادت، رذالت و هر آنچه انسان را قعر شقاوت و بدبختی میرساند، از جنود جهل و لشکر جهل است . انبیاء الهی آمدند تا در انسان جنود عقل را زنده نگه دارند و انسان را دعوت به موجودی معنوی، بردبار، خوش قلب، رئوف و صبور، اهل وفا، نرم خوی و اهل رفاقت ، کنند. و دین، خود از،رحمانیت خداوند است و این رحمانیت را میتوان در جنود عقل دید و پیامبران ،حاملان این حرمتها و دعوت به این رحمانیت و جنود عقل هستند. همه این موارد ، گسترش رحمت الهی در جهان بشریت و در زندگی بشری بوده است که با جنود عقل به هدف میرسد. و دین آمد تا عقل را بارور کند . حضرت علی (ع) میفرمایند :” وَ وَاتَرَ إِلَیْهِمْ أَنْبِیَاءَهُ لِیَسْتَأْدُوهُمْ مِیثَاقَ فِطْرَتِهِ وَ یُذَکِّرُوهُمْ مَنْسِیَّ نِعْمَتِهِ وَ یَحْتَجُّوا عَلَیْهِمْ بِالتَّبْلِیغِ وَ یُثِیرُوا لَهُمْ دَفَائِنَ الْعُقُولِ . رسولان خود را پى در پى به سوى آنان فرستاد تا پیمان فطرت را از آنها مطالبه کنند و نعمتهاى فراموش شده الهى را به آنان یادآورى نمایند و با ابلاغ دستورات او حجّت را بر آنها تمام کنند و گنجهاى پنهانى عقلها را براى آنها آشکار سازند”.( نهجالبلاغه/ خطبه۱، بعثت پیامبران، ترجمه: مکارم شیرازی) (نیازمند ویرایش)
_____________
میلاد زین العابدین، علی بن الحسین (ع)
سرچشمۀ معارف عالیۀ اهل بیت(ع)
و مروج ناگفته های عاشورا
بر حضرت بقیه الله الاعظم ارواحنا فداه
و همه ارادتمندان آن حضرت، مبارک باد.
مدیحه خوانی در میلاد حضرت زین العابدین (ع)
سال ۱۳۹۹ خویدک
@menbar_ansari
_____________
💠 پانزدهمین جلسه پژوهشهای دینی یک
چهارشنبه ۱۸ اسفند ۱۴۰۰
ساعت ۱۹:۳۰ تا ۲۰:۴۰
💠 گروه پژوهشهای دینی ۱ مجموعه فرهنگی امام صادق علیه السلام میبد،
دستور جلسه؛
۱- گفتگوی کارگاهی
۲- گزارش کار
۳- بررسی مقالات
🍀🍀🍀
میبد، مجموعه فرهنگی امام صادق(ع)، اتاق پژوهش
🔶 یادآوری؛ جلسه عمومی نیست.
🌐www.sheshom.net
_____________
🔷 سخنرانی
🔷 میبد، خ امام ، حسینیه چهارده معصوم(ع) کوچوک
پنجشنبه ۱۹ اسفند ۱۴۰۰
ساعت ۱۹:۳۰ تا ۲۰:۱۵
موضوع:
سلوک معنوی ماه شعبان، سپری در برابر تهاجم فرهنگ غربی
◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼
لینک پخش زنده (لایو) و تصویری در اینستاگرام
_____________
۱۴۰۰/۱۲/۱۹ حسینیه چهارده معصوم کوچوک(میبد)
موضوع: سلوک معنوی ماه شعبان، سپری در برابر تهاجم فرهنگ غربی
با صلوات بر محمد و آل محمد و درود و سپاس خدمت حجت الاسلام انصاری.
در این منبر جناب استاد در ارتباط با ماه شعبان و تعظیم این ماه و اعیاد شعبانیه به توضیحات و سفارشاتی پرداختند. در ارتباط با ماه شعبان سفارشهای فراوانی به انسان رسیده است. در زمینه سیر و سلوک ،سه ماه معنوی داریم ؛ ماه رجب، ماه شعبان، ماه رمضان. ماه مبارک رمضان ،ماهی است که انسان باید به نقطه عالی و قلّه سلوک رسیده باشد . این سیر و سلوک از رجب شروع میشود و تا ماه رمضان باید جان انسان به آن تازگی و طراوت کافی رسیده باشد. و رمضان قله ی اوج بندگی و عبادت و جان بخشی است. در ماه شعبان اوراد و اذکاری وارد شده و همچنین صلوات ماه شعبان که بسیار پر فضیلت است.به طور نمونه در یکی از عبارات این صلوات، میگوید هذا شهر شعبان المعظم . الذی حففته بالرحمه،این ماه شعبان پر عظمتی است که در رحمت خدا پیچیده شده است. ماه شعبان ، ماهی است که انسان به جوایزش میرسد. همچنین خواندن دعایی بین نماز،شفع و وتر ، در نماز شب، در ماه شعبان سفارش شده است. از مهم ترین اعمال بر هر شیعه ،خواندن نماز شب است که در روایات و احادیث بسیار بر آن سفارش شده است .تا آنجا که حتی حضرت محمد(ص) ،پیامبر خدا به حضرت علی (ع) سه بار فرمودند :” علیک بالصلاه الیل” .و این عبارت گویا، نشان دهندهی اهمیت نماز شب در اسلام است . شیعه اهل بیتی باید اهل نماز شب باشد. حضرت علی(ع) فرمودند: کسی که شب بلند شود و نماز شب بخواند، روز محتاج خلق خدا نمیشود. متأسفانه امروزه بی دینی، همه دنیا را فراگرفته است. دنیای بی دینی با بی تقوایی پیش میرود و به این سبب است ، که در زندگی ،بندگی نیست . و زندگی های بدون عبودیت و بندگی ،به بی دینی و کم اهمیتی به دین، دچار میشوند. وقتی انسان در فضای معنوی وارد میشود، نه تنها خود، بلکه اطرافیانش نیز از این معنویت بهره میبرند. به طور مثال در خانه ای که قرآن خوانده میشود، مثل ستارگانی که روشن هستند ،میدرخشد. با خواندن دو رکعت نماز در دل شب ، در ماه شعبان، گاهی تا هفتاد نسل بعد بهره میبرند. عبادت و بندگی و وارد شدن در فضای معنوی با اینکه یک امر شخصی است، اما آثار و بهره های آن میتواند بر روی اطرافیان و حتی نسلهای بعد نیز تاثیر گذار باشد. این از برکات عبادت و بندگی است که دیگران نیز از وجود انسان مؤمن کسب فیض میکنند. نه تنها در ماه شعبان ،که در ماههای دیگر نیز ،انسان مؤمن باید شب زنده دار باشد و در دل شب به راز و نیاز با خدا بپردازد. و البته در ماه شعبان این شب زنده داری فضیلت بیشتری دارد. در قرآن نیز بر این شب زنده داری تاکید شده است:” إِنَّ رَبَّکَ یَعْلَمُ أَنَّکَ تَقُومُ أَدْنَىٰ مِنْ ثُلُثَیِ اللَّیْلِ وَنِصْفَهُ وَثُلُثَهُ وَطَائِفَهٌ مِنَ الَّذِینَ مَعَکَ . خدا به حال تو آگاه است که تو و جمعی هم از آنان که با تواند (اغلب) نزدیک دو ثلث یا نصف یا (لا اقل) ثلث شب را همیشه به طاعت و نماز میپردازید”.(۲۰/مزمل).
سفارش به شب زنده داری و عبادت خدا در دل شب ،تا آنجا در دین مبین اسلام اهمیت دارد که علاوه بر روایات و احادیث، قرآن نیز بر آن تاکید کرده است . جناب شهریار ،شاعر معاصر در شعری زیبا این شب زنده داری، پارسایی و عبادت حضرت علی(ع) در دل شب تا هنگام فجر را ، بسیار زیبا بیان میکند:
” فجر تا سینه آفاق شکافت
چشم بیدار علی خفته نیافت”
ماه شعبان ،ماهی که در آن مناجات شعبانیه، دریایی از تمنا و بندگی را برای انسان به تصویر میکشد و انسان میتواند در این بحر عظیم ،به درگاه خداوند بازگردد از خدا بخواهد که از در رحمت و مغفرت به او نظر کند. و انسان در خلوت خود با این مناجات به حال خوشی دست یابد. ماه شعبانماهی است که حتی در صلوات شعبانیه ،به روزه داری و قیام و قعود و عبادت ،رسول حدا، حضرت محمد(ص) ،اشاره شده است :” و هٰذا شَهرُ نَبیک سَیدِ رُسُلِک شَعبانُ الّذی حَفَفتَهُ مِنک بِالرَّحمَهِ و الرِّضوان الّذی کانَ رَسولُ اللٰهِ صَلَّى اللٰهُ عَلَیهِ و آلِهِ و سَلَّمَ یدأبُ فی صیامِهِ و قیامِهِ فی لَیالیهِ و أیامِه . و این ماهِ پیامبر توست، سرور رسولانِ تو؛ ماه شعبانی که آن را با رحمت و خشنودیِ خویش احاطه نمودی؛ ماهی که رسول خدا صلّیاللٰهعلیهوآلهوسلّم همواره در روز و شبَش بر روزهداری و شبزندهداری اهتمام داشت”. بزرگی و عظمت این ماه ،تا همین اندازه که دین ماه را موجب سرور رسولان است . ماهی پر برکت و با عظمت که اکر درست درک شود ،میتوان در ماه مبارک رمضان به درجات و فیوضات عالی ،نائل شد و بهره های،بسیار برد. (نیازمند ویرایش)
_____________
توصیه حضرت سجاد(ع) به طلب علم و جایگاه آن
امام سجاد علیه السلام: لَوْ یَعْلَمُ النّاسُ ما فى طَـلَبِ الْعِلْمِ لَطَـلَبوهُ وَ لَو بِسَفْکِ الْمُهَجِ وَ خَوضِ اللُّجَج.ِ اِنَّ اللّه َ تَبارَکَ وَ تَعالى اَوحى اِلى دانیالَ : اِنَّ اَمْقَتَ عَبیدى اِلَىَّ الْجاهِلُ الْمُسْتَخِفُّ بِحَقِّ اَهْلِ الْعِلْمِ ، التّارِکُ لِلاِْقْتِداءِ بِهِمْ وَ اِنَّ اَحَبَّ عَبیدى اِلَىَّ التَّقىُّ الطّالِبُ لِلثَّوابِ الْجَزیلِ ، اَللاّزِمُ لِلْعُلَماءِ، التّابِـعُ لِلْحُلَماءِ ، القابِلُ عَنِ الْحُـکَماءِ.
اگر مردم مى دانستند که در جستجوى دانش چه چیزى [ نهفته ] است ، بى گمان در پى آن مى رفتند، حتّى اگر با ریخته شدن خون و فرو رفتن در اعماق دریا باشد . خداى تبارک و تعالى به دانیال وحى کرد : منفورترین بندگانم نزد من ، نادانى است که حق اهل علم را سبک بشمارد و پیروى از ایشان را رها کند و محبوب ترین بندگانم نزد من، تقواپیشه اى است که جویاى پاداش فراوان، همراه دانشمندان، پیرو بردباران و پذیراى حکیمان باشد .
[کلینی(ره)، اصول کافى ، ج ۱، ص ۳۵، ح ۵]
@menbar_ansari
_____________
💠 شانزدهمین جلسه پژوهشهای دینی یک
دوشنبه ۲۳ اسفند ۱۴۰۰
ساعت ۱۷ تا ۱۸:۱۵
💠 گروه پژوهشهای دینی ۱ مجموعه فرهنگی امام صادق علیه السلام میبد،
دستور جلسه؛
۱- گفتگوی هفته
۲- گزارش کار
۳- بررسی مقالات
🍀🍀🍀
میبد، مجموعه فرهنگی امام صادق(ع)، اتاق پژوهش
🔶 یادآوری؛ جلسه عمومی نیست.
🌐www.sheshom.net
_____________
ضرورت مراجعه به دانشنامه
اصولا یکی از گروهای هدف در تدوین دائرهالمعارف ها و دانشنامه ها ، پژوهشگران هستند. آنان به دلیل مواجهه فراوانی که با موضوعات گوناگون پژوهشی دارند و به دلیل عدم فرصت کافی و البته ، گاهی عدم توانایی لازم برای کاوش در موضوعات جانبی پژوهشهای خود ناچار از مراجعه به دانشنامه های مربوطه می شوند. به گونه ای که این مراجعات مکرر بوده و برای محققان به صورت عادت دوم در زندگی آنان در خواهد آمد. بر همین مبنا ، یک پژوهشگر آگاه، هیچگاه در مباحث جانبی موضوع تحقیق یا گفتگوی خود که در آن باره تحقیق/ مطالعه تخصصی نداشته است به اظهار نظر های شخصی نمی پردازد و رای قطعی در آن موارد صادر نمی کند. بلکه پیش از هر ابراز نظری ، خود را به مراجعات دانشنامه ای / دایرهالمعارفی ملزم می نماید تا مبادا دچار خطای سخن گفتن بدون علم و آگاهی بشود که مخالف نص قرآن و بسیار مذموم و ناپسند است. در اینجا برای نمونه دو مثال آورده می شود.
مثال نخست؛ در موضوع چنار عباسعلی است. اگر کسی داستانسرایی پیرامون چنار مزبور را که امروزه مشهور شده و از نوشته های معیرالممالک نشأت گرفته است بشنود و بدون مراجعه به دانشنامه و دائره المعارف در آن باره قضاوت کند و بلکه بدتر از آن ، بر اساس داستان یاد شده، صغری کبری بچیند و قضایایی را اثبات و رد کند ، پیش از هر چیز، ناپژوهشگری خود را به اثبات رسانده است. زیرا با یک مراجعه کوتاه به دانشنامه، با شماری از مشتقات کلمه چنار، مانند هفت چنار، پاچنار، چنار عباسی و …روبرو خواهد شد و در می یابد که داستان اصلی چنار عباسعلی، چیست و نیز اینکه گفته معیرالممالک، دیگر گونه و متفردانه است.
مثال دوم؛ موضوع متعه یا عقد موقت است که موضوعی قرآنی و فقهی است و پیش از اطلاع از مباحث فقهی و تفسیری و مذهبی مربوط به آن هرگونه اظهار نظری می تواند توابع ناپسندی به دنبال داشته باشد که علاوه بر زیان علمی، خسارت اخلاقی و دینی نیز به دنبال داشته باشد.
._____________
سیمین هم یک منتظر بود…
@fotrosmediatv
آخرین رمان سیمین دانشور کجاست؟
نخستین بانوی داستاننویس ایران از کتابی میگفت که نامش «کوه سرگردان» بود اما حالا تنها همان نامش مانده.
رسانه فطرسمدیا- رد پای نوشتههای سیمین دانشور، همسر جلال آل احمد، نویسنده سووشون و اولین بانویی که دکترای ادبیات فارسی را در ایران گرفت، در آخرین سالهای عمرش به سهگانهای میرسد که پایان آن سرگردانی است اما نه در محتوا.
پس از چاپ دو رمان جزیره سرگردانی و ساربان سرگردان، «کوه سرگردان» تکمیل کننده این سهگانه سیمین دانشور است که کسی از وجودش خبر ندارد و سالها پیش گفتند کوه سرگردان در خانه سیمین گم شده.
فطرسمدیا در این روزها که به میلاد موعود مذهب تشیع نزدیک میشود، به روایت مریم واعظ پور، درباره اثری که «نبودِ» آن به «یک راز» تبدیل شده، بازگو میکند؛ یک رمان که خانم دانشور برایش گفت «در این جلد من منتظر موعود هستم.»
چهارشنبه٬ ۲۵ اسفند ماه مصادف با ۱۳ شعبان، رسانه فطرسمدیا با “سیمین هم منتظر بود…” میخواهد علت گم شدن رمان کوه سرگردان را جستجو کند…
#سیمین_دانشور
_____________
💠 هشتمین جلسه پژوهشهای دینی ۲
چهارشنبه ۲۵ اسفند ۱۴۰۰
ساعت ۱۹:۳۰ تا ۲۰:۴۵
💠 گروه پژوهشهای دینی ۲ خانه شادروان دکتر قاسمی،
دستور جلسه؛
۱. گفتگوی گروهی
۲. گزارش کار
۳. پذیرایی
🍀🍀🍀
🔶 یادآوری؛ جلسه اختصاصی اعضای پژوهش است.
🌐www.h-ansari.net
_____________
🔷 سخنرانی
🔷 یزد، خ قیام ، مسجد ریگ
به دعوت برادر گرانقدر حاج حسین ربانی
۲۷ اسفند ۱۴۰۰
نیمه شعبان ۱۴۴۳
ساعت ۸ تا ۸:۴۵
موضوع:
نحوه مواجهه با امام عصر(عج) در روزگار کنونی
◼◼
_____________
۱۴۰۰/۱۲/۲۷ مسجد ریگ ، به دعوت حاج حسین ربانی
موضوع: نحوه مواجهه با امام عصر(عج) در روزگار کنونی
با صلوات بر محمد و آل محمد و آرزوی سلامتی و طول عمر برای حجتالاسلامانصاری.
گفتی ز نرگس جانان شکفته است
کین شیوه، شیوهی نرگس نمای اوست
در رهگذار عمر مانده ام غریب
کی آید آنکه دلم آشنای اوست
جز اشک غم که بریزم به یاد دوست
هستی ندارم و این هم فدای اوست
در ابتدای منبر، جناب استاد انصاری این ابیات زیبای خودشان را که یادآور خاطراتی از چهار دهه پیش، که این ابیات را زمزمه میکردند، قرائت نمودند و در ادامه با خواندن وصفی از،جمال دلارای حضرت ولی عصر ارواحنا له الفداه که به گفته خودشان عادتی بود که در شب و روز نیمه شعبان، سالهاست به آن استمرار دارند، فضای بحث را برای موضوعی تحت عنوان ” مواجهه ای که در روزگار کنونی با وجود امام عصر(عج) در سطح جامعه بشری ما جریان دارد” آماده ساختند. در ادامه بیان فرمودند که این مواجهه را میتوان به دو بخش تقسیم کرد. بخشی از این مواجهه ،نوع برخوردی است که در محیطهای عمومی جوامع بشری میتواند با نام و یاد امام زمان(عج) و اوصاف حضرتش صورت بگیرد. نوع برخوردی که مردمان میتوانند با امام زمان(عج) داشته باشند. و نگرشی که مردمان و مستضعفان زمین به چنین وجود الهی دارند. اما بخش دیگری مربوط میشود به نوع نگاهی که سردمداران حکومتها، دستگاهها و حکومت های حاکم به موضوع امام عصر دارند. در بخش اول ،باید گفت بخش بزرگی از جامعه بشری از امام عصر(عج) غفلت دارند و جمعیت های زیادی را میتوان دید که هیچ آشنایی با نام امام عصر(عج) ندارند. بخش دیگری از جامعه بشری،محرومان و هوشیارانند، آنهایی که به آگاهی رسیده اند. این آدمها نگاهشان به دلیل تنگنایی که در زندگی قرار گرفته اند متفاوت است. بخشی از این محرومان با ارتباط با جهان اسلام پیوند سریع تری پیدا میکنند و به جهت طبقه اجتماعی که دارند ، زودتر این پیوند ،بسته میشود. با زندگی در فضای معنوی توام با سختی و فقر، به منجی دل بسته اند. آنقدر که انسان های پا برهنه به امام زمان (عج) فکر کردند ،انسانهای ثروتمند فکر نکردند. حتی در تشرفات نورانی که برای اهل تشرف اتفاق افتاده است، در مواقعی بوده است ،که در تنگنا و سختی بودند ،به همین دلیل ائمه (ع) فرمودند ،منتطر فرج باشید در سختی ها. دریغ که آدمی متوجه این جهت عظیم نیست. این مواجهه جامعه بشری با امام زمان است ،انسان به صورت طبیعی و با شنیدن اوصاف و ماهیت عظیم ایشان، جذب میشود ،اما صورت ارتباط مردم با امام زمان(عج) ،صورت وضعیت آزادی نیست و عوامل زیادی دخیل هستند؛ از جمله مواجهه قدرتمندان و سیاستمداران عالم و دیگری برخورد ستیزه گران با دین و با مسئله امام زمان است. برخورد ستیزه گران با دین ،بخش دومی از مواجهه بامسئله امام عصر(عج) است. ستیزه گران کسانی هستند که نمیخواهند این آفتاب درخشان، بدرخشد و در این راه دست به هر کاری میزنند. به طور نمونه، فطرس مدیا، اخیرا از کتاب بانو سیمین دانشور درباره مسئله انتظار سخن به میان آورد که در قلب پایتخت ،کتاب پیشگام ادبیات داستانی ایران ،که درباره مسئله ظهور و آمدن موعود ، مینویسد، در خانه اش ناپدید میشود. و یا آنان که علیه جمکران مینوشتند و سخن میگفتند، ستیزه گرانی بیش نبودند. ناگفته نماند که ستیزه گری علاوه بر فضای فرهنگی در فضای سیاسی و قدرتمندان نیز، کار میکند. به طور نمونه در عربستان سعودی ،در دهه های گذشته، وهابیون افراطی ،وقتی به موضوع امام زمان(عج) میرسیدند، یادآوری میکردند که با مسئله مهدی شیعیان مخالفتی نکنید ،چون مسئله اسلامی است و پیغمبر گفته اند که از نسل علی و فاطمه ،کسی خواهد آمد که زمین را پر از عدل و داد میکند. اما امروزه وهابیون ،موضع علمای خود را نیز کنار زده و علنا به ستیز با مسئله مهدویت برخاسته اند. دستگاههای قدرت و سیاست در جهان معاصر به سمتی میروند که اصل مسئله
مهدی موعود در قاموس اسلامی را نفی کنند . امروز حتی رسانه هایی که با پول همین ستیزه گران اداره میشوند ،نمی گویند که عقیده به مهدی، عقیده ضروری اسلام است. به همین جهت روایات پیامبر(ص) را دروغی میدانند که ساختگی است. و بزرگان دین معتقدند که این بازی حذف احادیث ،بازی بسیار خطرناکی است. امروز در هر کجای عالم که نگاه کنیم از شرق تا غرب، از شمال تا جنوب، هر نویسنده ،سیاستمدار، فیلمساز و هر شخصی که دستی در این دنیا دارد، در تلاش است تا نام امام زمان(عج) را محو کند. اگر به درستی دریابیم که جان انسانها برای صاحبان قدرت و سیاست هیچ ارزشی ندارد، ضرورت خواندن، گفتن، صدا زدن، دعا کردن و شنیدن از امام عصر ارواحنا له الفداه، آشکار میشود، مخصوصا جهان پر از ظلم را بنگریم، متوجه میشویم که عشق به جهانی که بی امام زمان است و زندگی با انسان هایی که نام امام زمان را نمیبرند و علاقه به مردمانی که خبری از امام زمان (عج) ندارند، جهنمی است ،زودتر از جهنم جهان آخرت. (نیازمند ویرایش)
_____________
یک نظر بگذارید