زندگی نامه کوتاه علامه امینی:
شیخ عبدالحسین فرزند حاج میرزا احمد امینی – علامه امینی- (۱۳۲۰ ق – ۱۳۹۰ق)
عالم فقیه، محدث ادیب و محقق کم نظیری است که چون نسیم فرح بخش بهاری تن خواب آلود غفلت زدگان را هوشیار نموده و روح نشاط و فعالیت علمی را در مراکز اسلامی دمیده است و جان شیفتهای است که رسالت پیامبرانهاش محافل دینی را سرشار از عطر جان فزای ولایت نموده است.
علامه امینی به سال ۱۳۲۰ ق در تبریز و از خانوادهای سرشار از عشق و ارادت به اهل بیت (ع) چشم به جهان گشود. پدرش حاج میرزا احمد امینی از مراجع تبریز به شمار میرفت و جدش در سرایش اشعاری در مدح اهل بیت (ع) مشهور بود. مقدمات علوم را در تبریز فرا گرفت و سپس برای تحصیل و تحقیق عازم نجف شد. در محضر استادانی چون سید میرزا علی ایروانی، میرزا ابوالحسن مشکینی، آسید محمّد فیروز آبادی و شیخ علی اصغر ملکی در فلسفه، کلام، فقه و اصول تبحر یافت و از مراجع بزرگ آن زمان سید ابوالحسن اصفهانی، میرزا محمّد حسین نائینی، شیخ عبدالکریم حائری ، شیخ محمّد حسین کمپانی و تنی چند دیگر از علماء اجازه اجتهاد و روایت دریافت نمود. این پرچم دار علم و دانش و قهرمان جنبش فکری مسلمانان در قرن حاضر از اکثر کتابخانههای خصوصی و عمومی آن روز جهان اسلام در عراق، ایران و هند در سفرهایی پرمشقت دیدن کرد و با مطالعه پیگیر از امکانات آنها بهره جست و مناظرات و مباحث سودمندی با علمای اهل تسنن نمود. هوش، نبوغ و تلاشهای پیگیر و پاکدامنی او سبب شده بود تا از همان ابتدا برخی از بزرگان نجف و سامراء او را از امیدهای آینده اسلام بدانند. او که وجودش سرشار از عشق به امیرمؤمنان (ع) بود دست به تألیف کتابی زد که همواره نام علامه امینی را با بزرگترین واقعه تاریخ اسلام همراه ساخته است وی که به گفتهی خود برای تألیف الغدیر بیش از ده هزار کتاب را مطالعه نموده کتابی جامع و بینظیر را به رشته تحریر درآورد که در تمامی جهان اسلام مورد توجه قرار گرفت. از دیگر تألیفات او میتوان به شهداء الفضیله، که نشان از روح پرحماسه اوست ، ریاض الانس، شرح رسائل شیخ انصاری و ادب الزائر اشاره نمود .
علامه امینی در ملاقات با استادان و دانشپژوهان و شرکت در محافل عمومی به نشر صحیح مفاهیم اصیل ولایت میپرداخت و با سفرهای متعدد خود به شهرهای همدان، اصفهان، مشهد، کرمانشاه، تهران، کانپور و حیدرآباد برای مردم سخنرانی میکرد و به مناظرات و مباحث سودمندی با علمای اهل سنت داشت. اندیشه سامان بخشیدن به نابسامانیهای علمی و اجتماعی مسلمانان و افکاری چون خانه نویسندگان، تأسیس مرکزی برای رسیدگی به نشریات جهان اسلام، نشر کتب خطی و آگاه ساختن طلاب علوم دینی از اوضاع جهان و تکالیف خویش از آرمانها و آرزوهایی بود که علامه امینی همواره در مسیر آن گام برمیداشت. او که از طبعی سرشار برخوردار و همیشه از ریاست و مناصب دنیوی گریزان بود و در مقابل مخالفان و دشمنان دین و شریعت مردی شجاع و مدافعی توانا و شخصیتی کم نظیر بود بر اثر رنجهایی که در این راه متحمل شد بیماری سختی را تحمل نمود و سرانجام روز جمعه بیست و هشتم ربیع الثانی ۱۳۹۰ ق نزدیک اذان ظهر پس از خواندن دعای سکرات موت به دیار باقی شتافت. بدن او را در کتابخانهی – مکتبه امیر المؤمنین العامه- در نجف که خود بنیان نهاده بود به خاک سپردند.
تأثیر نواندیشی و تجدد بر اندیشه و روش علامه امینی(ره)
یکی از بهترین روش های تربیتی، بازگویی و بازنویسی زندگی مردان بزرگ و فرزانگان دانشمند است. آثار تربیتی اینگونه شرح حال نویسی ها، اگر درست انجام شود، قابل چشم پوشی نیست. درست گفته اند: “یاد کرد شایستگان و عالمان راستین که در گذشته اند، پندی برای عالمان این زمان و انس و دلگرمی برای آیندگان است.”[۱] البته باید توجه داشت که در صورتی این گزارش ها سودمند خواهد بود که در آنها جهت دهی و روش دهی، مایه ی اصلی کار باشد. پرداختن به مسائل پیش پا افتاده، تکراری و قالبی، برای خوانندگان حتی می تواند موجب دلزدگی نیز بشود.
درباره ی علامه امینی گزارش های متعددی وجود دارد . شاید به جرأت بتوان گفت که پارهای از این گزارشهای سطحی و نوشته شده قابل الگوگیری نیستند. سال تولد، دوران تحصیل، اساتید و آثار، تقریباً ًمسائلی است که در این نوشتارها تکرار می شود. در همین حال کمتر از چگونگی شکل گیری شخصیت، افراد یا کتابهای تأثیر گذار ، حوادث و رویدادهای تعیین کننده و مسافرتها و … سخن به میان میآید. میدانیم که شکل گیری شخصیت کسانی مانند علامه امینی حاصل چندین و گاهی دهها عامل تأثیر گذار است. غفلت از این عوامل و فراموش کردن جایگاه مهم آنها زیانبار بوده و پذیرفتنی نیست. برای درک دقیق از شخصیت افراد، باید عوامل شکل دهندهی شخصیت، به خوبی مطالعه و بررسی شود. معمولاً این عوامل را به دو دسته (عوامل) درونی و (عوامل) بیرونی تقسیم میکنند. عوامل وراثتی و روانی از دستهی اول و عواملی چون: عوامل محیطی، اجتماعی و فرهنگی جزو دستهی بیرونی به شمار میآیند. تعلیم و تربیت، اساتید، محیطهای رشد و تکامل، دوستان، دین، آداب و رسوم محیط زندگی، کتابها، سفرها، دیدارها و.. از نقطههای تأثیر گذار بیرونی در تکوین شخصیت انسان است.
اکنون میتوان دریافت که در یادکرد عالمان دین و شخصیتهای علمی آنان، برخی از نقاط مؤثر، یا از قلم افتاده یا آنکه به خوبی و دقت بررسی نشدهاند.
مثلاً اساتید، مدرسهها، دروس و هم شاگردیهای علامه امینی(ره) بررسی میشود، امّا جامعه شناسی محیط زندگی و فعالیتها و مسائل فرهنگی- اجتماعی معاصر با او مسکوت میماند. اینکه کدام جریان یا جریانهای فکری میتواند بر ذهن و اندیشهی علامه امینی(ره) اثر گذارده باشد، یا کدام دیدارها و سفرها تأثیر بیشتری در او داشته است؟! یا اینکه چه کتابهایی و کدام نویسندگان به پویایی سخن و قلم او یاری رسانده است، پرسشهایی مفید و راهگشاست. در این نوشتار کوتاه، فرصتی برای پرداختن به همهی این موارد نیست، بنابراین تنها به یادکرد شواهدی میپردازیم که میتواند نشانگر “تأثیر نوگرایی و تجدد فکری جهان اسلام بر روش و اندیشهی علامه امینی(ره)” باشد.
مهمترین اثر علامه امینی(ره) “الغدیر” او است. اثری که علامه نام آوری خود را نیز مدیون همان است.. علامه در این کتاب به بررسی و اثبات “غدیر” در تاریخ و ادبیات و حدیث، میپردازد و به کمک منابع فراوان و پژوهشهای بیپایان و استدلالهای قوّی به خوبی از عهدهی انجام کار نیز برمیآید. علامه به ارزش کنونی و عصری چنین اثباتی واقف و آگاه است . او به خوبی میداند که غدیر، نقطهی فصل و سرآغاز فلسفهی سیاسی امامت در اندیشهی شیعی به حساب میآید. به همین جهت نیز برای اثبات آن سرمایهگذاری میکند و یک عمر تلاش را در این مسیر به کار میگیرد. بیتردید علامه زیرکی و هوش سیاسی خود را در این باره وامدار محیط درسی، دروس و اساتید مستقیم خود نیست. بلکه سیر مطالعاتی علامه او را با کتاب “تنبیه الامه” نوشتهی میرزای نائینی و اندیشه سیاسی او و استادش میرزای شیرازی صاحب فتوای معروف (تحریم تنباکو) آشنا کرد.
این کتاب که مهمترین اثر “استدلالی- توجیهی” شیعه دربارهی مشروطیت است- علاوه بر اهمیت محتوایی خود، هم به جهت جایگاه علمی و دینی نویسندهاش، و هم از این جهت که دو مرجع بزرگ (خراسانی و مازندرانی) تأییدش کردهاند، ارزش خاصی دارد. میرزای نائینی، کم و بیش متأثر از تحولات و مقولههای جدید شده و نهضت اصلاح دینی در او اثر کرده بود
وی که در عراق میزیست از راه مجلههای عربی (مثل الهلال و المنار) با افکار جدید مانند نظریهی مونتسکیو و روسو و نیز اصول مشروطیت و نهضت.های مشروطه آشنا شده بود. اصطلاحات سیاسی عربی را در کتابش به کار گرفته و گاهی عین واژگان را (مانند طبایع الاستبداد) را استعمال کرده است. احتمالاً پارهای از کتب آزاد اندیشان ایرانی و روزنامه «حبل المتین» را که در نجف و کربلا بین طلاب پخش میشده را نیز خوانده است. شواهد کافی در کتاب نائینی وجود دارد که نشان میدهد مؤلف آن تا حدودی از پیشرفتها و دگرگونیهای روزگار خویش و نیز تحولات ترکیه، تأثیر پذیرفته است و نیز به عقب ماندگی علمای ایران، تأسف میخورد.[۲]وی بر مبارزه دین با استبداد دینی و استبداد سیاسی تأکید میکند.[۳]
نائینی بنا به سنت شیعی معتقد به نیابت فقها در عصر غیبت است و با تکیه بر اندیشهی سیاسی شیعه، ولایت آرمانی و بهترین فرم دولت را «حکومت معصوم(ع)» میداند. پایهی تمام اختیارات و تصرفات در امور حسبیّه (که از مصداقهای روشن آن، حفظ کشورهای اسلامی و نگهداری از حوزهی سیاسی اسلام است) را مبتنی بر نیابت فقهاء از امام معصوم(ع) و از جملهی مسایل یقینی مذهب میداند.[۴] (هر چند آن را به گونهای محدود و مشروط پیشنهاد میکند.)
در جهان تشیع، طرح سیاسی نظریهی نیابت فقهاء، باعث گردید تا نظریهی سیاسی شیعه یعنی «امامت» دوباره مطرح شود. همچنانکه در جهان تسنن، نوگرایان ناچار به بازخوانی فلسفهی سیاسی اسلام بودند و کم و بیش تاریخ سیاسی اسلام و نظریه «خلافت» که نظریهی سیاسی اهل سنت بود، مورد بحث یا تأیید و تأکید قرار میگرفت.
در این دوران بود که علامه امینی در پرتو آشنایی با مکتب سیاسی میرزای نائینی و دیگر بزرگان حوزه نجف و سامراء به اصل ولایت و امامت و محوری بودن آن توجه پیدا کرد و سپس با گردآوری آیات و روایات در این باره، مقدمات تألیف گرانقدر «الغدیر» را فراهم ساخت.[۵]
این چنین بود که جنبش نوگرایی که از سید جمال الدین اسدآبادی آغاز شده بود، جهان اسلامی، عربی و غیر عربی را فرا گرفت. نویسندگان نوگرا که بالطبع گرایشهای سیاسی نیز داشتند، به نقد و بررسی جوامع اسلامی پرداختند، و خواه ناخواه به بازخوانی و بازاندیشی تاریخ اسلام، ناچار شدند. در چنین فضایی بود که امینی به نوشتن الغدیر پرداخت. به همین جهت الغدیر از یک سو به تحکیم و استواری مبانی نظریهی فلسفهی سیاسی جهان تشیع در عصر غیبت کمک میکرد و ولایت آرمانی شیعه را پشتیبانی مینمود و از سوی دیگر، در جهان اهل سنت، نقد و کاوش در اندیشههای تاریخی نویسندگان نوگرای سنی را عهدهدار میشد. آرای علمی و پژوهشهای تاریخی کتاب الغدیر، نوگرایان دینی در ایران را در برابر وهابیگری و سلفیگری پشتیبانی میکرد. اما در جهان عرب، به نقد آثار نوگرایان میپرداخت. مطالعه آثار نواندیشان عرب چون: محمد رشید رضا، عبدالرحمان کواکبی، جرجی زیدان، محمد حسنین هیکل و بسیاری دیگر، همچنانکه او را بر اهمیت جریان سلفیگری و وهابیگری در کشورهای عربی و میان گروههای دانش آموخته، واقف می کرد، بر تلاش او در نقد گستردهی اینگونه آثار و اصلاح آنها می افزود.
نقدهای گستردهی امینی در الغدیر، هر چند سیاههای از کتاب های نوشته شده در این باره را در برمیگیرد، اما محور نقدها بر کتابهایی است که توسط نواندیشان عرب و غیر عرب از مسلمان و غیر مسلمان، پدید آمده است. کتابهایی مانند: «فجر الاسلام» و «ضحی الاسلام» و «ظهر الاسلام» از «احمد امین»؛ «السنه و الشیعه» از «محمد رشید رضا» صاحب مجلهی «المنار»؛ «حیات محمد(ص)» از «محمد حسنین هیکل»؛ «تاریخ آداب اللغه العربیه» از «جرجی زیدان»؛ «امام علی(ع)» از «عبدالفتاح عبدالمقصود»؛ و بسیاری کتابها از نویسندگان مشهور و صاحب نام که در مجموعه گرانبار الغدیر نقد و بررسی شده است.
«علامه امینی از سید محمد رشید رضا به عنوان کسی که آثار تربیت سید جمال الدین را دیده است و شیخ محمد عبده را درک کرده است، گله میکرد که چرا، حتی پس از درک محضر کاشف الغطا و گفتگو با او، کتابش را از اتهام به شیعه آکنده و کتابی موجب تفرقه نوشته است.
او از سید احمد زینی دحلان، مفتی مکه، میخواست که به خاطر تصحیح برخی از روشهای نادرست سلف، چهرهی احکام اجتماعی اسلام را در هم نریزد و روش صحابه مجاهد را نادیده نگیرد.
او از دکتر طه حسین میخواست که در نوشتن تاریخ اسلام و سیره نبوی و هامش السیره و الفتنه الکبری به نقل مجعولات نپردازد و حقایق تاریخ را صحیح بازگو کند.
او از دکتر محمد حسنین هیکل میخواست که حدیث بدء الدعوه را درباره خلافت حضرت علی(ع) که در چاپ اول کتاب خود (حیات محمد) آورده است از چاپ دوم حذف نکند و به خاطر ملاحظات حق را نپوشاند.
او از محمد احمد جادالمولی بک، عبدالوهاب النجار، عمر ابونصر، علی فکری مصری و … میخواست که در تألیف و تشریح تاریخ اسلام و تاریخ خلافت، با لفّاظی و عبارتپردازی، چهره حقایق را نپوشانند و باعث گمراهی نسلها نشوند و با درایت به روایت بپردازند.
او از شیخ محمد خضری، محمد کرد علی شافعی، عبدالله قصیمی، موسی جار الله و امثال اینان میخواست که روایات مجعول به دست امویان را سند تاریخ اسلام معرفی نکنند.
او از صادق ابراهیم عرجون میخواست که در نوشتن تاریخ خلافت در دورهی عثمان به فقه التاریخ بگراید، تا موجب گمراهی امت نگردد و آنچه حقیقت تاریخی است نشان دهد.
او از دکتر ابراهیم ملحم اسود میخواست که کلمهی مشهور غدیر خم را در شعر شاعر شیعی معروف، کمیت بن زید اسدی، غداً برحم ضبط نکند.
او از احمد زکی، گله داشت که چرا در کتاب جمهره خطب العرب خود خطبه غدیر را با آن همه سندی که دارد نیاورده است؟
او از احمد امین و احمد الزین و ابراهیم الابیاری و علی جارم و علی امین و خلیل مطران و مصطفی الدّمیاطی بک و دیگر ادبای مصر شکایتی بس دردناک داشت که چرا دیوانی را شرح و چاپ و ترویج میکنند که در آن ابیاتی آمده است مربوط به ستایش سوزاندن در خانهی حضرت فاطمه زهرا(س)؟
او از عادل زعتیر و دیگر مترجمان مسلمان میخواست که هر کتابی که رسید و به هر منظوری که نوشته شده بود ترجمه نکنند و هرجا کتاب، خلافگویی داشت با افزودن توضیحات مردم را بیاگاهانند و از نشر مطالب و نوشتههای نادرست مؤلفان غرض ورز خودداری کنند.»[۶]
آگاهی گسترده از جریانهای روشنفکری و نوگرا در جهان اسلام و آشنایی با آنها و آثارشان، نقش به سزایی در فربهی اندیشه و وسعت دیدگاه علامه امینی داشت.
بیگمان نقدهای منصفانه، علمی و استدلالهای علامه امینی نشانهی روشنی از اخلاق علمی و وسعت نظر او به شمار میآید، که جای آن هنوز هم تا حدی در عرصهی مباحثات کلامی خالی است. همان خلأیی که شاید هیچگاه پر نشود و نیازی که برآوردنش تا حدی، بسیار دور و دیر افتاده است.
——————————————————————————–
[۱] ر.ک: فوائد الرضویه، ج ۱، مقدمه؛ به نقل از مکتب تفکیک، محمد رضا حکیمی، ص ۴۶٫
[۲] – فراستخواه، مقصود، سرآغاز نواندیشی معاصر دینی و غیر دینی، صص ۳۸۲- ۳۸۴، سهامی انتشار، سوم، ۱۳۷۷٫
[۳] – نائینی، محمد حسین، تنبیه الامه یا حکومت از نظر اسلام، به کوشش سید محمود طالقانی، صص ۱۸- ۲۶، سهامی انتشار،۱۳۴۴٫
[۴] – فراستخواه، مقصود، سرآغاز نواندیشی معاصر دینی و غیر دینی، صص ۳۸۴-۳۸۶ .
[۵] – سید کباری، علیرضا، علامه امینی مصلح نستوه، ص ۶۲، معاونت پژوهشی سازمان تبلیغات اسلامی، ۱۳۷۲٫ (نقل به تلخیص)
[۶] – ر.ک: حماسه غدیر، محمدرضا حکیمی، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۷۲، صص ۲۱۱- ۲۰۹٫
——————————————————————————-
این مقاله پیشتر در سایت مؤسسه اخوان دستمالچی منتشر شده است. تاریخ ثبت و تعداد مطالعه تا تاریخ درج در سایت نگاه تازه به شرح زیر است:
تاریخ ثبت: ۱۳۸۹/۱/۲۳
تعداد مطالعه ۱۱۶۶ مرتبه بوده است.
یک نظر بگذارید