نگاهی انتقادی به فرصت عمرهمه آدم ها گاه گاهی به مسئله ای به نام «عمر» می اندیشند و در بارۀ آن فکر می کنند. این اندیشیدن ها کم باشد یا زیاد، در اهمیت مسئله تأثیر چندانی ندارد. انسان ها معمولا به بقای خود دل بستگی شدیدی دارند که از خود دوستی آنان سرچشمه می گیرد و به گونه ای، طبیعی موجودات زنده است. در این میان مسئلۀ شگفت آور این است که چرا آدم ها با همۀ اهمیتی که به عمر و طولانی شدن آن می دهند و برای آن بلاش می کنند و راه های گوناگون و گاهی پر زحمت را برای طولانی کردن مسیر زندگی و حیات خود در پیش می گیرند؛ اما کمتر در بارۀ چگونه طی شدن عمر و گذران زندگی و سپری کردن آن می اندیشند و تأمل می کنند!. در حالی که به نظر می رسد این دو امر، لازم و ملزوم یکدیگر و به شدت به هم وابسته اند. افزایش عمر بدون پیش بینی میزان بهره وری از آن به خودی خود چه ارزشی می تواند داشته باشد؟ عمر دراز بی حاصل و بیفایده یا کم فایده چه زیبایی دارد و چه شوقی را در انسان خردمند می تواند بر انگیزد؟ چرا انسان ها آنقدر که به طول عمر دلخوش می شوند و برای دست یابی به آن رنج می برند، هیچ گاه از به هدر رفتن آن و گذر بیهودۀ آن آزرده نمی شوند؟ آیا صرف طول عمر به تنهایی یک ارزش محسوب می شود و مطلوب است؟ آیا انسان به اندازه ای که برای مسائلی چون: تغذیه، بهداشت، رفاه و امنیت تلاش کرده است برای استفاده از عمر نیز حساب رسی داشته است؟ گمان نمی رود کسی پاسخ مثبت به این گونه سؤال ها بدهد. همه ما کم و بیش به کم کاری در زمینۀ برداشت از عمر گواهی می دهیم اما این اقرار به کوتاهی ها به تنهایی نمی تواند به رفع کاستی های ما در برداشت از عمر کمک نماید و پروندۀ عمر ما را سامان ببخشد و پربار کند. واقعیت این است که ما غالبا از نگرش انتقادی به خود و از جمله به وضعیت عمر خود، پرهیز داریم و بلکه شاید با این نگرش تا حد بالایی بیگانه ایم. این نگرش انتقادی به عمر را ما انسان ها بیش از هرچیز به مردان معنوی و تفکرات دینی در جامعه بشری مدیون هستیم. یک نگاه به ادیان زندۀ جهان کافی است تا به ما بفهماند که هیچ کسی به پایۀ مردان دین و مردان خدا در ترویج نگرش انتقادی به عمر نقش سازنده ای نداشته اند. در این میانه خوش بختانه قرآن و اسلام جایگاهی بسیار قوی تر و جهت بخش تر دارد. در پاره ای از آیات قرآن به روشنی انسان ها به نگرش انتقادی به مسئله عمر نقش و کارکرد آن فرا خوانده شده اند. برای نمونه به یکی از این آیات دقت کنید: وَ مَنْ نُعَمِّرْهُ نُنَکِّسْهُ فِی الْخَلْقِ أَ فَلا یَعْقِلُونَ (یس/ ۶۸). «به هر کس عمر طولانى دهیم او را از لحاظ قدرت هاى ذهنى و جسمانى دچار واژگونى مىسازیم، آیا آنها در این باره نمىاندیشند؟» در این دعوت، قرآن انسان ها را آشکارا به نگرش انتقادی به مسئلۀ طول عمر فرا می خواند تا بنگرند که حرکت عمر همیشه و در همه حال، روبه بالا و یا حتی مستقیم و یکنواخت نیست، بلکه به طور کلی حرکتی است منحنی و رو به افول. ۶ نظر برای این مطلبیک نظر بگذارید |
با عرض سلام چند وقتی بود بیهوده طی شدن عمر ذهنم را مشغول کرده بود از مطلبتان استفاده کردم ضمنا
عروج دوست عزیزتان احمد قابل را به شما تسلیت می گویم متاسفم برای برای ایران و برای خودمان که هنوز دانشمندانش باید رنج زندان و تعقیب را به جان بخرند
با سلام
مشتاق دیدار. مطلب ارزنده و کارآمدی بود. بهره ها بردیم.
سلام استاد
مدتی بود که منتظر رویت مطبی در وبلاگ شما بودم و به این بهانه نگاههای پرمعنای شما را از لابلای عکسهایتان می دیدم که مدام به آدم نهیب دلسوزانه می زنید که عمرتان را چگونه دارید سپری میکنید ، از خودم خجالت میکشیدم . انگار این لبخند روی عکستان کلی با آدم حرف دارد .بگذریم ، فقط خدا کند به بیهودگی سپری نشود .یک تقاضا ، هنوز منتظر نسخه های ارزشمند هفته خوانی هستیم . یا علی
سلام استاد
انگار همیشه پاییز برایم یادآور گذران عمر و بی حاصلی زمان از دست رفته است.مطلب زیبای شما در پاییز امسال از یک سوی باعث خشنودی شد که تحفه ای از استاد بود و از سوی دیگر بر شدت حسرتم افزود که
مانده ام سخت عجب کز چه سبب ساخت مرا
یا چه بوده است مراد وی از این ساختنم؟؟؟…
با سلام خدمت استاد بزرگوار.با این آیه درمورد طول عمر امام عصر چه باید فکر کرد.هر چند که یقین دارم امام معصوم است واز هر عیب نقص مبرا فقط شبهات ذهنی وپاسخ به دشمنان حضرت.
با سلام و سپاس از شما برادر عزیز
باید به یاد داشت که این آیات در پی بیان قاعدۀ اصلی در زندگی و عمر انسانی است. این قاعده ها تابع نوع انسان و زندگی انسان ها است نه همۀ افراد انسان. به بیان دیگر هر قاعده ای استثنائاتی نیز دارد که نباید آن موارد را انکار کرد و یا به حساب نیاورد. عمر امام عصر (عج) مانند عمر نوح(ع) و عمر حضرت خضر(ع) از این نمونه استثناء ها به شمار می رود.