سرافراز سربداران



بانوی کربلا آنگونه زندگی را که تو زنده زنده زیستی دشمنانِ مسلمان نمای تو نیارستند تا بِنِگارند و دوستان بسیاری، سراسیمه‌ات دیدند، شکسته نوشتند، و زارت انگاریدند. شگفت آنکه بخشی از تاریخ تو را دید اما باز نگفت، و بخشی تورا آنچنانکه خود بود، می گفت و می شنود… تا آنکه معجزه ای دوباره، از […]


ادامه مطلب... | تاریخ نگارش : ۲۹ بهمن ۱۴۰۰

پشت میله های بقیع



پشت میله‌های بقیع   مثل یک اسیر، دورم از شما، پشت میله ها عادتم شده، خواندن دعا، پشت میله ها می تپد دلم لابلای آن میله های سرد حسرت شما می کُشد مرا پشت میله ها غصه میشود غربت شما در تمام شهر تا چه می کند با دو چشم ما پشت میله ها آرزو […]


ادامه مطلب... | تاریخ نگارش : ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۰

در انتظار



در انتظار آن ماه چهره که جان خاک پای اوست هرجا که هست دلم در هوای اوست پوشیده صورت اگر در نقاب قهر دیگر چرا پس پرده صدای اوست؟ گویی ز نرگس جانان شکفته است کین شیوه، شیوۀ نرگس نمای اوست نقشی نمانده در آیینۀ خیال در خون نشسته دو چشمم به پای اوست دردی […]


ادامه مطلب... | تاریخ نگارش : ۱۲ فروردین ۱۴۰۰

خراب چشم اویم



خراب چشم اویم باز در خیزاب چشمانت دل دریا خراب ساحل سنگین دل زین موج بی پروا خراب حالت چشم تو را هر چشمه ساری تشنه است آبشاران در پی تو تا لب دریا خراب از نسیم روح تو در سبزه زاران شیون است هست آیا در عبورت چشم گل تنها خراب؟ تا نمیرد در […]


ادامه مطلب... | تاریخ نگارش : ۱۸ مرداد ۱۳۹۹

نمازی در حِجر



این ابیات پاره ای از سروده های پراکنده ای است که سوغات حج بود. شاید در خاموشی درای کاروانیان که در این سال مصیبت زده، حلقۀ طواف توحیدیان را از هم پراکنده است دلی را هوایی آن دیار کند و آهنگ لبیک را در جان عاشقی بنوازد…بگذرم که این چند جمله نیز زیادی است، زیرا […]


ادامه مطلب... | تاریخ نگارش : ۳ مرداد ۱۳۹۹

تا صبح بدمد



تا صبح بدمد   من می‌دانم میان دشت راز ها خوابیدن چه ذوقی دارد و از سینه ی چشمه نوشیدن چه شوقی دارد ولی دریغ که صدای دزدانۀ باد خلوت شب را شلوغ کرده است. باید به خاطره ات بیشتر دل ببندم تا صبح بدمد. یزد، ارنوا، ایام کرونا، فروردین ۹۹  


ادامه مطلب... | تاریخ نگارش : ۷ اردیبهشت ۱۳۹۹

جای خالی ات…



جای خالی ات… وقتی تو نیستی من با خودم هم درگیرم… باید عشق پادرمیانی بکند یک چیزی به شدت کم است…   یزد ۲۱ اسفند کرونا ح. انصاری


ادامه مطلب... | تاریخ نگارش : ۲۱ اسفند ۱۳۹۸

غم جدایی را



غم جدایی را… اگر ز غصه نگویم، چه میتوانم کرد؟ و ره به ناله نپویم، چه میتوانم کرد؟ شکسته می شود آخر، بلوری اشکم تو را به اشک نشویم، چه میتوانم کرد؟ دو دستِ دعاخوانت را ز خاطره هایم اگر سراغ نجویم، چه میتوانم کرد؟ خدا سبوی محبت، به قلب خوبت داد ولی شکسته سبویم، […]


ادامه مطلب... | تاریخ نگارش : ۲۸ آذر ۱۳۹۸

ماه و عکس و لبخند



از: پاره نوشته های فراق   **** امشب روی برگ های زرد چنار پا می گذاشتم خیس بودند و مرطوب و جای قدم های شما خالی بود   **** مثل ماه شده‌ای که سخت دور است.   **** راستی امشب هلال را در آسمان تنها دیدم آنوقت تو کجا بودی؟   **** هر وقت شد […]


ادامه مطلب... | تاریخ نگارش : ۲۳ آذر ۱۳۹۸

وای از این خواب بلند



برای مادر نازنین بیمارم، سیده فاطمه مهدیان که روزهای زیادی است در آی سی یو بی حرکت آرمیده و از محبت چشم و زبانش محروم مانده ایم. در این روزهای پر شمار و سخت، تنها امیدوار به رحمت خداوندیم و زبان به دعا گشوده ایم. اللهم اشفها بشفائک و داوها بدوائک. او مادر اولین شهید […]


ادامه مطلب... | تاریخ نگارش : ۱۹ آذر ۱۳۹۸